مرد شیشهای که در جنایتی هولناک نگهبان یک شرکت را به قتل رسانده، دیروز برای آخرین دفاع محاکمه شد.
به گزارش ایران، مرد معتاد، کارگر اخراجی شرکت که برای سرقت به محل کار سابقش رفته بود، مرتکب قتل شد. براساس اوراق پرونده، سحرگاه دوشنبه 27 فروردین سال گذشته به دنبال کشف جسد نگهبان یک انبار بزرگ در منطقه کهریزک گروه ویژهای از کارآگاهان برای این جنایت راهی محل حادثه شدند. نخستین تحقیقات نشان میداد جسد متعلق به علی - نگهبان شرکت بوده که با ضربههای جسم سخت از پا درآمده است.
در حالی که کارآگاهان به دنبال کشف راز معمای جنایت بودند، یک روز بعد مردی از چالوس با پلیس تماس گرفت و گفت: مردی جوان یک دستگاه رایانه دستی که حاوی اطلاعات محرمانه یک شرکت در تهران است را برای فروش به مغازه ما آورده است. بدینترتیب مرد جوان بلافاصله با حضور مأموران گشت پلیس دستگیر و برای تحقیق و بازجویی به دایره جنایی پلیس آگاهی منتقل شد.ابوالفضل که بشدت ترسیده بود، در نخستین بازجوییها به قتل نگهبان انبار اعتراف کرد. مرد معتاد که صبح دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی محاکمه میشد، در تشریح ماجرا گفت: «29 ساله هستم و تا کلاس اول راهنمایی درس خواندهام. سالهاست که اعتیاد دارم و به تازگی هم قرصهای روانگردان و شیشه استفاده میکردم. به خاطر همین موضوع همیشه با همسرم مشاجره و درگیری داشتم.چند ماهی بود که همسرم مرا ترک کرده بود.
چون از شرکتی که در آنجا کارگری میکردم، اخراجم کرده بودند نه پول داشتم و نه کار، به همین خاطر تصمیم به سرقت گرفتم.»وی افزود: شب حادثه فکر کردم که از مدیر شرکت بخواهم دوباره به من فرصتی دهد که به سر کارم برگردم. قبل از رفتن به شرکت «شیشه» مصرف کردم. نزدیک شرکت شدم و از بالای دیوار میخواستم بالا بروم که علمک لوله گاز جدا شد و نگهبان بیرون آمد. از آنجا که مرا میشناخت، با هم وارد اتاقک او شدیم. همان موقع گفت با مدیر شرکت صحبت میکند تا مرا به کار سابق برگرداند. سپس با هم شام خوردیم. اما من که حسابی خسته و کلافه بودم، وقتی علی خوابید، با یک لوله فلزی آب ضربهای به سرش زدم. ضربه دوم را که زدم بیهوش شد. بعد از آن دستها و پاهایش را با طناب بستم. سپس کلیدهایش را برداشتم و به سراغ گاوصندوق رفتم اما موفق نشدم درش را باز کنم.
در همین حال دوربینهای مداربسته را دیدم و بلافاصله همه را از جا درآوردم و داخل یک چاه انداختم. سپس دو دستگاه رایانه دستی را دزدیدم و به سرعت با آژانس تماس گرفتم و به سمت میدان آزادی رفتم. از آنجا هم به طرف چالوس حرکت کردم. از آنجا که پولی نداشتم، رایانهها را برای فروش به یک مغازه بردم که چند دقیقه بعد گشت کلانتری دستگیرم کرد. حالا هم از کارم پشیمانم و هر مجازاتی که دادگاه برایم درنظر بگیرد، راضی هستم.
پس از شنیدن اظهارات مرد شیشهای، اولیایدم از دادگاه برای او تقاضای قصاص کردند. بدینترتیب با توجه به مستندات پرونده و اظهارات متهم، حکم وی که قصاص خواهد بود، بزودی صادر خواهد شد.