فرارو- نمایندگان حزب کارگر بریتانیا در پارلمان این کشور به جرمی کوربین، رهبر این حزب، رای عدم اعتماد دادند. ۱۷۲ نفر از نمایندگان به رهبر حزب کارگر رای عدم اعتماد و ۴۰ نفر به او رای اعتماد دادند.
با این حال جرمی کوربین گفته است که از مقام خود استعفا نمیکند.
رای عدم اعتماد نمایندگان حزب کارگر به معنی عزل کوربین نیست و رهبر چپگرای حزب کارگر میتواند بدون حمایت اکثریت نمایندگان حزبش همچنان رهبری این حزب را به عهده داشته باشد.
تحلیل نیوزویک درباره وضعیت حزب کارگر
برکسیت و پسلرزههای آن همچنان موجب ویران شدن پایههای سیاست بریتانیا خواهد شد. قمار نافرجام کامرون ممکن است در نهایت منجر به تجزیه بریتانیا شود که البته باید در دراز مدت منتظر آن اتفاق ماند.
به گزارش فرارو به نقل از نیوز ویک، در کوتاه مدت اما شکست "کارزار باقی ماندن" در اتحادیه اروپا و نقش جرمی کوربین در آن، باعث از هم گسستن حزب کارگر خواهد شد. احتمالا در همین هفته سرانجام شاهد این اتفاق خواهیم بود.
به دنبال برکسیت، استعفاهای زنجیرهای و هماهنگ در کابینه دولت سایه بریتانیا صورت گرفت که موجب اعمال فشار بر کوربین برای کناره گیری از رهبری حزب کارگر شد. نمایندگان پارلمان هرگز رهبری کوربین را نپذیرفته بودند و افتضاح برکسیت باعث شد تا پیش از ایجاد هرگونه تغییرات در آییننامه حزب – تغییراتی که از سوی حامیان کوربین در کنفرانس حزب کارگر در ماه سپتامبر ارائه خواهند شد - و تثبیت جایگاه وی، بتوان جایگزینی برای او معرفی کرد.
نمایندگان پارلمان این موقعیت را لحظهای حیاتی برای آینده حزب کارگر قلمداد میکنند. بسیاری حتی آمادهاند تا بر سر آینده سیاسی خودشان قمار کنند.
تام واتسون، معاون حزب، پیشتر به کوربین نسبت به از دست دادن اعتماد نمایندگان حزب کارگر در پارلمان بریتانیا هشدار داده بود؛ نمایندگانی که حالا او را یکی از بازوهای اصلی برکسیت میدانند.
در این بین اما جرمی کوربین که توسط متحدین کلیدی نظیر جان مک دانل، وزیر دارایی دولت سایه، حمایت شده هیچ نشانی از عقب نشینی از خود بروز نمیدهد. او به طور کامل منتظر شکست برنامه به چالش کشیدن رهبری حزب کارگر است.
اعتماد به نفس کوربین ناشی از دو مورد است: او محبوبیت خود را میان اعضای حزب که حالا نسبت به هرگونه رقابت بر سر رهبری قاطع بوده و همچنین از مسیر کنونی آن نیز خرسند به نظر میرسد، حفظ کرده است. رقیب کوربین بنابراین باید قادر باشد تا آن محبوبیت را بین اکثریت اعضا از بین ببرد، ولی تعداد افرادی که توانایی چنین کاری را داشته باشند در میان نمایندگان پارلمانی حزب کارگر چندان زیاد نیست.
از طرف دیگر، برداشت کوربین از مطالبات حزب کارگر موجب تقویت موضع وی میشود. از نگاه کوربین، حضور حزب کارگر در پارلمان به طرق مختلف در درجه ثانویه نسبت به جنبش کارگری گستردهتر در سراسر بریتانیا قرار میگیرد. تغییرات اجتماعی واقعی به همان اندازه که از طریق مذاکرات، آرا و فعالیت دقیق کمیتهها در پارلمان حاصل میشود، میتواند در دراز مدت از طریق تشکیلات، آشفتگی و اقدام مستقیم صورت گیرد. مادامی که کوربین از حمایت اعضا و اتحادیهها برخوردار باشد، جایگاه وی به عنوان رهبر حزب امن خواهد ماند.
تمام این موارد بدان معنا است که اگر چالش رهبری صورت گیرد، به احتمال فراوان در مورد این خواهد بود که آیا حزب کارگر به عنوان حزب با دوام دولت حرکتی رو به جلو خواهد داشت یا خیر.
اگر کوربین از رهبری حزب کارگر کنار گذاشته شود، این احتمال وجود دارد که حزب کارگر در نهایت به عنوان یک نیروی انتخاباتی خودش را پیدا کند، اما برای این کار نیاز به یک روایت سیاسی دارد که بتواند به کمک آن موقعیت از دست رفته را از رقبا پس بگیرد. نمایندگان پارلمان برای اینکه شانسی برای شکست کوربین داشته باشند، باید به جای تقسیم پراکندهی آراء ضد کوربین - همچون اتفاقی که سال گذشته افتاد - از یک نامزد خاص حمایت کنند. یک عضو چپگرای میانه رو مانند آنگلا ایگل یا اُون اسمیت میتواند کاندیدای خوبی باشد.
اگر، همانطور که احتمالش هم میرود، کوربین یا یک عضو چپ تندروی حزب کارگر پیروز شود، باید منتظر شکست حزب کارگر با شکل و شمایل کنونیاش باشیم. البته این اتفاق لزوما چیز بدی نمیتواند باشد، زیرا ساختار حمایت انتخاباتی بریتانیا دگرگون خواهد شد.
در حال حاضر، حزب کارگر به دلیل عدم حمایت تمام قد کوربین از ماندن در اتحادیه اروپا در حال از دست دادن حمایت حزب ملی اسکاتلند (SNP) در اسکاتلند و حزب استقلال پادشاهی متحد موسوم به یوکیپ در انگلستان و ولز است که احتمالا شاهد چرخش آراء طبقه متوسطِ طرفدار ماندن در اتحادیه اروپا به سمت لیبرال دموکراتها (که قول پیوستن به هرگونه انتخابات طرفدار تغییر تصمیم و بازگشت به اتحادیه اروپا را داده) خواهیم بود. تصور بازگشت حزب کارگر با شکل کنونی خود به موقعیت قبلی کار دشواری است.
مخالفان شکاف حزبی اما بر این باورند که نگاههای کاملا متفاوتی در حزب کارگر وجود دارد. برخی با اشاره به ناکام ماندن جداییِ حزب سوسیال دموکرات در دهه 80 میلادی از آن به عنوان گواهی برای اشتباه بودن چنین اقدامی استفاده میکنند. اما دیگر سال 1981 نیست؛ وفاداریهای سیاسی آشکارتر بوده و موفقیت حزب ملی اسکاتلند و حزب استقلال پادشاهی متحد نشان میدهد که میتوان با برنامه ریزی پیروز حزب کارگر در سرزمینهای مرکزی شد.
در واقع، ایده حزب کارگر در منطقه مرکزی چندان چیز جدیدی نیست. شاید شکاف بین حزب کاملا سوسیالیست و ضد اروپایی کارگر و یک نیروی سوسیال دموکرات جدیدِ طرفدار اتحادیه اروپا، که از قید و بند هرگونه رابطه رسمی با اتحادیهها رها شده و تمایل به همکاری با سیاستمداران ترقی خواه احزاب دیگر دارد، در دراز مدت بهتر بتواند آراء مختلف رای دهندگان عصبانی بریتانیا را منعکس کند و چارهای برای آن بیندیشد.
بعد از يك سال و نيم بايد باى باى كنه!