فرارو- قادر باستانی؛ زندگی شاد و بیدغدغه، آرزوی هر انسانی است. این شادی چگونه حاصل میشود؟
محققان راجع به اینکه آیا فرمولی برای شادی انسان وجود دارد، پژوهشهای علمی جالبی انجام دادهاند.
آنها دریافتهاند که مهمترین عامل شادی و رضایت، پاداشی است که میگیریم و انتظار و توقعی است که از خودمان داریم.
پاداش، میتواند مالی باشد یا عاطفی، معنوی باشد یا انساندوستانه، ممکن است تخدیری باشد یا تشویقی، تحصیلی باشد یا تفریحی، مهم این است که ما آن را پاداش بدانیم.
پاداش شادی میآورد و نبود آن شادی را کم میکند. البته پاداش به تنهایی تعیینکننده شادی نیست، بلکه تاثیر آن را انتظار و توقع ما تعیین میکند.
انتظار و توقع ما از زندگی، به مانند پیچ تنظیم شادی عمل میکند! وقتی آنچه به دست آوردیم، بیشتر از توقعمان بود، شاد میشویم.
پس آنهایی که توقعات پایینتری از زندگی دارند، شادترند.
شادی ارتباطی به این ندارد که وضعیت به چه شکلی پیش میرود، بلکه به این ربط دارد که وضعیت چقدر بهتر از انتظار و توقع ما پیش میرود.
انتظار و توقع در شادی، نقش بسیار مهمی دارند. وقتی انتظار و توقعتان کم باشد، اما نتیجه فراتر از انتظار، این باعث خوشحالی است.
زندگی سالم، دوست داشته شدن، موفقیت در کار، بزرگ کردن فرزندانی سالم، خدمت به کشور یا پایبندی به اعتقادات، معمولاً از رموز شادی و رضایت از زندگی به شمار میروند، اما اینها زمانی میتوانند باعث شاد زیستن شوند که معنادار و هدفمند باشند.
روانشناسان دانشگاههای فلوریدا، مینهسوتا و استنفورد، در پژوهش خود، شادی را سعادتی ذهنی تعریف میکنند که تأثیر عاطفی مثبت بر فرد میگذارد و این تاثیر در تمام جوامع و فرهنگها یکسان است. شادی میتواند از چیزهای کوچک نشات بگیرد، مثلا پیدا کردن گردنبند گمشده یا از رویدادهای مهمتر مثل پایان گرفتن جنگ.
شادی، عواطف و احساسات مثبت و خوشایند با خود میآورد و باعث میشود فرد ارزیابی مثبت از زندگی خود داشته باشد.
شادی ریشه در غرایز و طبیعت دارد. برآورده شدن نیازها و خواستهها شادی میآورد. شادی در لحظه و در زمان حال معنی پیدا میکند و «دم را غنیمت است» به نوعی عصاره مفهوم شادی و زندگی در لحظه اکنون است.
افرادی که زندگی خود را آسان و به دور از دشواری میبینند، شادترند و آنها که زندگی خود را پرمشقت میدانند، افراد شادی نیستند.
روانشناسان معتقدند هر انسان، یک سطح شادی کلی دارد که به آن عادت کرده است و بیشتر اوقات در این سطح یا نزدیک به آن است.
اگر کسی موفقیت بزرگی کسب کند، مثلاً در کنکور رتبه دلخواهش را بیاورد، یا پُست بسیارخوبی در محل کارش به او پیشنهاد شود، یا مثلاً در قرعهکشی بانک، برنده سیصد میلیون تومان پول شود؛ مدتی دچار سرخوشی و شعف وافر خواهد بود، اما دوباره به سطح شادی همیشگیاش بر میگردد.
شادی ما در هر لحظه به اتفاقات تازه و جدید بستگی دارد؛ به آنچه که میتوانیم همین الان آن را حس کنیم، نه آنچه که توان به دست آوردنش را داریم. اگر ما منتظر نتیجه مثبتی باشیم، تاثیر عاطفی آن اتفاق بر ما کمتر میشود؛ اگر انتظار داریم که در امتحان قبول شویم، خوشحالی ما از قبولی، کمتر از زمانی است که فکر میکنیم در امتحان رد میشویم.
از طرف دیگر، اگر انتظار داشته باشیم که در امتحان مردود میشویم، از رد شدن آنقدر ناراحت نمیشویم که وقتی فکر میکنیم، قبول میشویم، اما در امتحان رد شویم. نتیجهای که محققان گرفتهاند، این است که پایین نگهداشتن سطح توقع و انتظار، احتمال نتیجه مطلوب را افزایش میدهد.
علاوه بر این، وقتی توقع کم است، نتیجه مطلوب، شادی زیاد به همراه میآورد و نتیجه نامطلوب کمتر ناگوار است.
بنابراین پایین نگهداشتن توقع، میتواند روش مفیدی باشد، اما باید در نظر داشته باشیم که پایین نگهداشتن سطح توقع، تا زمانی که نتیجه عمل یا تصمیم روشن شود، کیفیت زندگی را کم میکند. البته نباید فراموش کنیم که گاهی اتفاقات ناگوار هم میتواند برایمان شادی به همراه داشته باشد.
مثلاً اگر خبر تصادف و زخمی شدن عزیزانمان را بدهند، خوشحال نمیشویم، اما اگر خبر دهند که در اثر تصادف کشته شدهاند و کمی بعد بگویند، خوشبختانه کشته نشده و فقط زخمی شدهاند، با وجود اتفاق ناگوار، از این خبر شاد میشویم.
یا اگر در سالن انتظار فرودگاه اعلام کنند پرواز یک ساعت تاخیر دارد، کسی خوشحال نمیشود. اگر اعلام کنند به احتمال زیاد پرواز شش ساعت تاخیر خواهد داشت، باز هم کسی خوشحال نخواهد شد. اما اگر کمی بعد اعلام کنند که به جای شش ساعت، تاخیر پرواز یک ساعت خواهد بود، در کل باعث احساس خوشحالی مسافران خواهد شد.
پس شادی بیشتر حاصل برآورده شدن خواستههاست؛ هر چه توقعات خود را بیشتر کنترل کنیم و خواستههای معقولتری داشته باشیم، زندگی شادتری را تجربه خواهیم کرد.