فرارو- یک روانشناس گفت: "افراد در مواجهه با جهان مجازی میتوانند سختیها و عدم تناسب دنیای واقعی را فراموش کنند. اما این ابتدای ماجراست و باید در انتظار تبعات استفاده بیش از حد از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی باشیم."
مهدی ملکمحمد-روانشناس و عضو انجمن روانشناسی- در گفتگو با فرارو، در ابتدا به بحران آمارهای ارائهشده در کشور اشاره کرد و گفت: در ابتدا لازم است که به ارائه آمارها در ایران اشاره کنم. متاسفانه کشور ما با بحرانی به نام "بحران آمار" روبروست. در وقایع اجتماعی ما با دو وضعیتِ موجود و آرمانی روبرو هستیم. در وضعیت موجود، ما فاقد نهادهای علمی مشخصی هستیم که در مورد موضوعات مختلف تحقیقات مشخص انجام دهند و این امر سبب میشود که مسئولین بر اساس دادههای محدود، غیرعلمی و غیرقابل تعمیم، آماری ارائه کنند که هیچ کمکی نمیکند؛ چرا که نه جامعیت دارد و نه علمی است. در وضعیت آرمانی نیز هر جامعه توسعهیافتهای نیازمند داشتن آماری برای برنامهریزی است؛ مثلا آمار استفاده از شبکههای اجتماعی. در وضعیت آرمانی ما باید بدانیم که در چه مرحلهای در مسائل مختلفی قرار داریم. بنابراین نباید این دو وضعیت را با یکدیگر اشتباه بگیریم.
ملکمحمد در ادامه اظهار کرد: بنابر شواهد میدانی و از جمله مشاهده بر رفتار جوانها، میزان استفاده از شبکههای اجتماعی اینترنتی و موبایلی در کشور ما بالاست. نمیتوان مشخصا گفت که چقدر است، اما میتوان بر اساس شواهد گفت که وابستگی زیادی توسط جوانها به این شبکهها وجود دارد. این شبکهها که بخش عمدهای از آنها را شبکههای اجتماعی موبایلی –مانند اینستاگرام، وایبر، تلگرام و...- تشکیل میدهند، بخش زیادی از وقت افراد را از آنها میگیرد.
استفاده یا سوءاستفاده؟
وی با اشاره به استفاده غلط افراد در ایران از شبکههای ارتباطی گفت: متاسفانه در حال حاضر وضعیت بههم ریختهای در شبکههای اجتماعی در کشور ما به وجود آمده که از جنبههای مختلفی قابل بررسی هستند. استفاده از این شبکهها نادرست است؛ و به دلیل این استفاده غلط افراد و به خصوص جوانان از این ابزار سوءاستفاده میکنند. این شبکهها روابط جوانان را مجازی میکنند که خود آسیبزاست. یکی از آسیبهای این مجازی بودن، انزوای فیزیکی افراد است. به این صورت که فرد روابط واقعی خود با دوستان، خانواده و... را محدود میکند تا بهجای آن بتواند در فضای مجازی و شبکهها باشد.
گرایش به خشونت و افسردگی
وی تصریح کرد: آسیبِ دیگر استفاده زیاد از این شبکهها را باید در گرایش به خشونت دید؛ در این شبکهها جملات رکیک، خشم، خشونت و ناهنجاری بیشتر است که منجر میگردد فردی که که زمانش را در این شبکهها سپری میکند، به سلامت روان خود آسیب بزند.
ملکمحمد با اشاره به اینکه این فضاها، فضاهایی افسردهکننده هستند در ادامه توضیح داد: علاوه بر این باید به یکیدیگر از تبعات حضور در این شبکهها که آن "افسردگی" است اشاره کرد. فردی که بهدلیل استفاده زیاد از این شبکهها به انزوای فیزیکی کشیده شده، به مرور بدل به فردی افسرده میشود. این فرد که میتواند در دنیای واقعی از "حمایت اجتماعی" برخوردار باشد، با حضور در این شبکهها کمتر احساسِِ حمایت خواهد کرد؛ به این دلیل که دایره روابط واقعی او محدود شده و فرد در این دایره احساس میکند کسی از او حمایت نمیکند و در نتیجه به افسردگی و احساسات منفی دچار خواهد شد.
جهان همان چیزی نیست که در شبکههای ارتباطی است
این روانشناس با ذکر این نکته که افرادی که به فضای مجازی و شبکههای آن وابسته شدهاند، جهان خود را محدود خواهند کرد در ادامه اظهار کرد: یکی از آسیبهای مهم دیگر در استفاده زیاد از این فضاها و شبکهها این است که فرد در حلقهای از همفکرها قرار میگیرد؛ حلقهای که در آن او گمان میکند جهان همان چیزی است که در این حلقهها و گروهها وجود دارد. در نتیجه دایره هدفها و آرمانهای او محدود به همین فضاها خواهد شد و او را در تضادی با دنیای پیرامون قرار خواهد داد. در این شرایط فرد دچار تعارضی خواهد شد؛ تعارضی که به واسطه آن احساس میکند که جهان اطرافش تهدیدآمیز است و همین تهدید منجر میشود تا او باز هم در شبکههای اجتماعی فرو رود.
وی گفت: یکیدیگر از اثرات منفی در استفاده از این فضاها، زمان هدر رفته زیاد افراد در آنهاست. وابستگی به استفاده از اینترنت و شبکههای مختلف آن منجر میشود که فرد گذر زمان را احساس نکند و از بسیاری فعالیتهای واقعی و مهمش در دنیای واقعی وا بماند.
"آفرین"هایی که نشنیدهایم!
ملک محمد با اشاره به اینکه اختلافات و روابط نامناسب خانوادگی و اجتماعی میتوانند افراد را به فضاها و شبکههای مجازی سوق دهند در ادامه تصریح کرد: یکی از بزرگترین مشکلاتی که من شاهد آن هستم، این است که خانواده جوانها نسبت به اینکه فرزندشان زمان زیادی را در شبکهها میگذارند شکایت دارند؛ این در حالی است که در ابتدای امر و پیش از استفاده جوانها از این ابزار نیز رابطه خوبی میان جوان با خانوادهاش برقرار نبوده است. در واقع همین رابطه نامناسب با خانواده منجر شده که فرد به شبکههای اجتماعی سوق پیدا کند. این رابطه نامناسب را میتوان از خانواده فراتر برد و به دوستان و جامعه نیز کشاند؛ فردی که در روابط واقعی و اطرافش نمیشنیده که کسی به او بگوید "آفرین" یا او را تشویق کند، حال همان آفرین را در فضای مجازی میشوند! و همین او را تشویق به ماندن در این فضاها میکند.
اجبار چقدر موثر است؟
عضو انجمن روانشناسی ایران به نقش اجبار در این رابطه تاکید کرده و گفت: علاوه بر تاثیر خانواده در پیشامد چنین روندی، لازم است که به بحث مهمتر دیگری بهنام اجبار بپردازیم. هنگامی که سعی میکنیم نوعی از سبک زندگی را به افراد بقبولانیم و یا به آنها تحمیل کنیم، باعث میشود که سبک زندگی افراد و جوانان بدل به سبکی از زندگی زیرزمینی شود که نتیجه آن بروز و نمایش این سبک زندگی در شبکههای اجتماعی خواهد بود. برای مثال ممکن است خانمی به حجاب اعتقاد نداشته باشد؛ این فرد که در محیط بیرون از خانه باید حجاب داشته باشد، در شبکههای اجتماعی مجازی با پوششهایی بسیار نامناسب ظاهر میشود؛ پوششی که اگر در محیط اجتماعی آزادی لازم نیز بود، او چنین پوششی را برنمیگزید.
"بچه پولدارها" چه میگفتند؟
ملکمحمد تصریح کرد: مثال بارز در این زمینه که بسیاری با آن آشنا هستند، سروصدایی بود که صفحه اینستاگرام ثروتمندان تهرانی به راه افتاد. افرادی که این صفحه را ساخته بودند، در پی آن بودند که شکل خاصی از سبک زندگیاشان را به نمایش بگذارند و بگویند این سبک زندگی برخلاف آنچیزی است که در جامعه وجود دارد.
مرحله انفجار... !
این روانشناس با تاکید بر این نکته که همه افراد در حالت عادی ترجیح میدهند در فضای واقعی باشند و نه مجازی گفت: لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که از منظر روانی، اخلاقی و منطقی فرد تمایل دارد تا در فضای واقعی حضور داشته باشد و نه در فضای مجازی. اما به این دلیل که در فضای واقعی ممنوعیتهایی وجود دارد که در فضای مجازی وجود ندارند، افراد آن را فضایی بدون محدودیت میبینند. این به این معنا نیست که در واقعیت نباید محدودیتی وجود داشته باشد، بلکه به این معناست که هنگامیکه سلب آزادی، محدودیت و دخالت در حریم خصوصی بالا باشد، افراد به مرحله انفجار خواهند رسید و فردی که به این مرحله برسد ترجیح میدهد که بهجای محیط واقعی در محیطی مجازی تنفس کند، دوست پیدا کند، عشق بورزد و... .
مهدی ملکمحمد در انتها و به عنوان نتیجهگیری تصریح کرد: در مورد استفاده زیاد از شبکههای مجازی و اجتماعی نباید به برونداد نگاه کنیم و به میزان استفاده افراد تمرکز داشته باشیم، بلکه باید پیش و بیش از هر چیز به علتهای آن در زمینههای جامعه، خانواده و حاکمیت توجه نشان دهیم؛ دلیل اینکه یک جوان عمر خود را صرف استفاده از شبکههای اجتماعی میکند چیست؟ باید این دلایل را کشف کرده و از میان ببریم و نهاینکه با آن برخوردهای سلبی داشته باشیم.
تحصيل كرده (ليسانس و فوق و دكتري) و 36 ساله هستم. تمام عمر تحت كنترل پدر و مادر مذهبي بودم.
همين 3 ماه پيش ازدواج كردم.
كنترل پدر مادر از بچگي شروع شد، در زمان دبستان اجازه نمي داند به تولد همكلاسي ها برم، شايد چيزي ميديدم كه بر خلاف نظر آنها بود (اين را خودشان گفتند). كلا در دبستان هيچ دوست خارج از كلاس نداشتم. خود پدر مادر هم فقط رفت و آمد با فاميل داشتند تازه آنهايي كه از نظر فكري نزديك به خودشان بودند.
از 13 سالگي كه تكليف شدم به زور نماز خوندم، حتي صبح ها بيدارم مي كردند و من هم الكي نماز مي خواندم و بعد مي آمدند و دست به سرم مي كشيند و مي گفتند كه سرت خيس نيست پس مسح نكشيدي پس وضو نگرفتي پس نماز نخواندي. پشو از اول.
راهنمايي همينطور و دبيرستان. اينكه همكلاسي ها به خانه ما زنگ بزنند غير ممكن بود چون نمي توانستم با كسي رابطه دوستي برقرار كنم.
در دانشگاه، آزادي خوبي داشتم و وقتي تمام شد به خانه پدر مادر برگشتم و كار پيدا كردم.
با تمام اينها 180 درجه متفاوت شدم از آنچه آنها مي خواستند و تمامي كارهايي را كه اگر بدانند دق مي كنند انجام دادم اما با هزار بدبختي و پنهاني و البته خيلي خيلي كم و چقدر هم زجر كشيدم و در بعضي موارد هم لو رفتم. آنها از تلفن هاي من پرينت مي گرفتند و چك مي كردند كه به چه كسي زنك مي زنم (وقتي 33 ساله بودم).
دفتر بانكي من را بررسي مي كردند و توضيح مي خواستند براي پول هايي كه خرج كردم.
و هزار داستان كه مو را به تنان سيخ مي كند.
خلاصه انواع فشار هاي رواني و مالي را بر من روا داشتند و حتي با دادن يك مزدا 3 و گرفتن اقساط سنگين از من، آزادي من را محدود كردند در حاليكه ماهانه 60 ميليون از سود بانكي و غيره درآمد خالص داشتند.
وقتي وقت ازدواج رسيد باز با انواع فشار هاي رواني و مالي (كه اگر مال نباشد هيچ كس زنت نمي شود) من را مجبور به انتخاب زن مورد علاقه خودشان كردند.
حالا انتظار داري كه من نسبت به اين همسر احساس "طلاق عاطفي" نداشته باشم؟ همش سرم را به موبايل و جك ها آن گرم نكنم؟ همش حسرت آنها كه هزار مشكل مالي دارند اما در زندگي شخصي خود آزادند را نخورم؟
مشكل از آنچه شما گفتيد نيست.
مشكلات عميقتر هستند و اينها كه در گزارش بالا گفتيد همه معلول است و نه علت.
به دنبال علت باشيد.
خود من دوست ثروتمندی دارم که جلوی پدر و مادرش ایستاد و خانه 250 متری در .... را ول کرد و رفت تو به خونه 20 متری وسط شهر.
اون خانمی که براش این کار ها رو کرد ولش کرد رفت هم به خاطر اینکه دیگه پول نداشت هم به خاطر اینکه می گفت "مگه دیونم زندگی رو با دعوا با خانواده داماد شروع کنم و ...."
رفیق ما هم به راهش ادامه داد تا اینکه یه روز اینقد با باباش داد و بیداد کرد که بابا سکته زد!
بعد از اون اتفاق بی خیال شد و راهی رو رفت که بهش گفتن. الان تو .... با همسرش زندگی میکنه و ماشین آخرین مدل زیر پاش هست و تازه از سفر ...... برگشته.
البته راضی هم نیست از ازدواج ولی هم بابا خوشحال هم ثروت موجود هست.
فشار روانی و مالی رو دست کم نگیرید.
از .... استفاده کردم که هویت فاش نشه!