bato-adv
کد خبر: ۲۳۵۲۵۶
گفت‌وگو با برادر مرضيه ابراهيمي، از قربانيان اسيدپاشي اصفهان

"مرضيه" به زندگی بازمي‌گردد

مرضيه براي پارك كردن ماشين از آينه به پشت سر نگاه كرد؛ اين آخرين باري بود كه او چهره خود را «سالم» در آينه مي‌ديد. خبر اسيدپاشي‌هاي زنجيره‌اي در اصفهان پيچيده بود اما مرضيه گمان نمي‌كرد كه خودش «آخرين هدف اسيدپاش» باشد. شيشه پنجره ماشين را تا نيمه پايين داد.
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۳ - ۱۰ خرداد ۱۳۹۴
مرضيه براي پارك كردن ماشين از آينه به پشت سر نگاه كرد؛ اين آخرين باري بود كه او چهره خود را «سالم» در آينه مي‌ديد. خبر اسيدپاشي‌هاي زنجيره‌اي در اصفهان پيچيده بود اما مرضيه گمان نمي‌كرد كه خودش «آخرين هدف اسيدپاش» باشد. شيشه پنجره ماشين را تا نيمه پايين داد.

چند دقيقه بعد موتورسواري با يك بطري پر از اسيد از پيچ خيابان مهرداد به او نزديك شد و در يك لحظه اسيد را از نيمه باز پنجره ماشين، روي صورت او خالي كرد و پا به فرار گذاشت. اكنون هفت ماه از آن روز مي‌گذرد. چشم چپ مرضيه نابينا شده و نيمي از صورت و بدنش سوخته است.

نيروهاي امنيتي و انتظامي نيز همچنان به دنبال دستگيري عامل يا عاملان اين حادثه هستند.

برادر مرضيه ابراهيمي كه همراه شوهرخواهرش، مهرداد، كارهاي درماني خواهرش را دنبال مي‌كند مي‌گويد كه «مرضيه اصلا دوست ندارد درباره اسيدپاشي حرف بزند و او و مهرداد هستند كه پيگيري‌هاي مربوط به پرونده را انجام مي‌دهند.» 

لحن صداي آقاي ابراهيمي آرام است اما اين حادثه آنچنان او را تحت تاثير قرار داده كه هنوز، ساعت، روز و محل وقوع حادثه را به خوبي به ياد دارد؛ ساعت ١٨:٣٠ بيست و سوم مهرماه ٩٣، خيابان توحيد، نبش مهرداد.

او مي‌گويد خواهرش بعد از گذشت هفت ماه از اين حادثه، «هنوز با صداي اگزوز موتور از جا مي‌پرد و اولين كاري كه بعد از نشستن در خودرو مي‌كند، بالا دادن شيشه پنجره آن است، حتي اگر در ظل گرما باشد». همسر، برادر و ساير اعضاي خانواده مرضيه ابراهيمي، سعي مي‌كنند به او انگيزه بدهند تا براي ادامه زندگي اميدوار باشد؛ همان چيزي كه اسيدپاش مي‌خواست از او و ديگران بگيرد اما آقاي ابراهيمي مي‌گويد «مرضيه به همه نشان خواهد داد كه اسيدپاش موفق نشده است».

برادر مرضيه ابراهيمي كه خود جانباز جنگ است از آخرين شرايط خواهرش به روزنامه «اعتماد» مي‌گويد.
 
 بعد از گذشت هفت ماه از حادثه اسيدپاشي، شرايط روحي خواهرتان چه تغييري كرده است؟
مرضيه ٢٥ سال بيشتر ندارد. او قبل از اين حادثه در بيمارستان ماما بود و براي خود برنامه‌ها داشت. خدا  را شكر الان هم انگيزه‌هايي براي ادامه زندگي دارد اما اينكه بتوانم بگويم كه توانسته به زندگي سابقش، با آن شور و حرارت برگردد، خير، اين‌گونه نيست.
 
چه رفتارهايي در او يادآور حادثه اسيدپاشي است؟
مرضيه از اين حادثه خيلي آسيب خورد. او وقتي در ماشين مي‌نشيند حتي اگر هوا خيلي هم گرم باشد، شيشه را تا آخر بالا مي‌دهد. صداي اگزوز و بوق موتور او را مي‌ترساند. هنوز آن روز كه بي‌هيچ دليلي مورد اسيدپاشي قرار گرفت در خاطرش مانده و او را آزار مي‌دهد.

وقتي حرف اسيدپاشي پيش مي‌آيد خواهرتان چه چيزي را بيشتر از همه تكرار مي‌كند؟
مرضيه اصلا دوست ندارد درباره اسيدپاشي حرف بزند. اوايل هر وقت حرفش مي‌شد مي‌گفت كه چرا من، اول جواني‌ام بود، ديگر رويم نمي‌شود به خيابان بروم، اگر اسيد پاش مرا كشته بود، بهتر بود.
 
واكنش شما و خانواده تان در برابر اين حرف‌ها چه بود؟
خدا را شكر همسر مرضيه، من و همه اعضاي خانواده‌مان در كنار او هستيم. ما به او مي‌گوييم كه زيبايي معنوي تو هيچ تغييري نكرده. من به او گفته‌ام كه فكر كن دست روزگار، همان چين و چروكي كه ٢٠ سال بعد قرار بود روي صورت تو بنشيند را در آن واحد و در يك لحظه براي تو رقم زده است يا مي‌گويم كه علم در حال پيشرفت است و به احتمال زياد در آينده روش‌هايي خواهد آمد كه اين سوختگي‌ها را درمان مي‌كند.

ما به عنوان خانواده مرضيه دو راه بيشتر نداريم. يا بنشينيم، كاري نكنيم و دشمنان‌مان را شاد كنيم يا محدوديت‌ها را بپذيريم، با آنها كنار بياييم و سعي كنيم زندگي كنيم. اينجوري دشمنان ما مي‌فهمند كه ما آنقدر قوي هستيم كه حتي اسيد هم نمي‌تواند ما را از پاي دربياورد.
 
شما چه نشانه بارزي از انگيزه بازگشت به زندگي در مرضيه مي‌بينيد؟
يكي از نشانه هايش اين است كه چند وقت پيش از او خواسته بودند بيمه از كارافتادگي بگيرد اما قبول نكرد. گفت مي‌خواهم دوباره بروم بيمارستان كار كنم. خانم مولاوردي هم كمك كردند و دارد شرايط استخدام دوباره مرضيه در بيمارستان فراهم مي‌شود. البته او فعلا مراحل درمان را مي‌گذراند اما با اين كار فعلا حقوقش قطع نمي‌شود.
 
او اخبار مربوط به اسيدپاشي را پيگيري مي‌كند؟
به هيچ‌وجه. خواهرم اصلا دوست ندارد درباره اسيد و اسيدپاشي چيزي بشنود. ما هم درباره اخبار آن چيزي به او نمي‌گوييم.
 
بنابراين كارهاي مربوط به پرونده اسيدپاشي را چه كسي دنبال مي‌كند؟
مرضيه همه كارهاي مربوط به پرونده را به من سپرده. مثلا چندوقت پيش كه به دادگاه رفته بوديم، به او فرمي دادند كه بايد پر مي‌كرد اما مرضيه نتوانست اين كار را هم انجام دهد. او فرم را به خانه آورد و از من خواست كه آن را به جايش پر كنم.
 
خواهرتان در اين حادثه از نظر جسمي چه ميزان آسيب ديده؟
سمت چپ صورتش سوخته، چشم چپش نابينا شده، ابرو و گوش چپش هم از بين رفته. دست‌ها و سمت چپ بدنش هم دچار سوختگي شده.
 
در ماه چند بار خواهرتان را براي درمان به كلينيك‌هاي تخصصي مي‌بريد؟
تقريبا ماهي ١٥ بار مرضيه را پيش پزشك‌هاي متخصص مي‌بريم.
 
هر بار چه ميزان هزينه مي‌كنيد؟
تقريبا بين ٥٠٠ تا ٧٠٠ هزار تومان مي‌شود.
  
اين هزينه‌ها را چگونه تامين مي‌كنيد؟
خوشبختانه اين هزينه‌ها را دولت پرداخت مي‌كند و براي ما رايگان تمام مي‌شود، منتهي هزينه‌هاي جانبي خيلي بالاست و كمر ما را شكسته است. البته ما از دولت طلبكار نيستيم. وزير بهداشت، خانم مولاوردي، خانم رافع، رييس سازمان داوطلبان هلال احمر، نماينده دولت و ساير مقامات استاني خيلي به ما كمك كرده‌اند.
  
منظورتان از هزينه‌هاي جانبي چيست؟
هزينه‌هايي مثل تامين داروهايي كه مطلقا در داروخانه‌ها پيدا نمي‌شود، يا هزينه‌هاي رفت و آمد. از طرفي هزينه پزشك و دارو را هم درست است كه دولت پرداخت مي‌كند اما ما اول بايد خودمان پول را بدهيم و بعد فاكتور بگيريم كه اين از توان ما خارج است.
 
مرضيه با ديگر قربانيان اسيدپاشي هم ارتباط دارد؟
فقط با خانم سهيلا جوركش به شكل تلفني صحبت مي‌كند و آرام مي‌شود. البته سهيلا شرايطش به گونه‌اي است كه فعلا از ناحيه هر دو چشم نابينايي‌اش كاهش يافته و فكر مي‌كنم تا چند روز آينده به اسپانيا اعزام شود.
 
مرضيه چطور؟ تصميم داريد او را براي درمان به خارج از كشور اعزام كنيد؟
ما به توانايي‌هاي پزشكان ايراني خيلي اطمينان داريم. آنها از بهترين پزشكان دنيا هستند با اين حال، ما هرگز خودمان را محدود نمي‌كنيم و اگر لازم باشد حتما مرضيه را به خارج از كشور هم مي‌بريم
 
وقتي اين حادثه اتفاق افتاد خواهر شما تازه عقد كرده بود؟
بله. تازه چند ماه از عقدش مي‌گذشت.
  
شغل همسرش چيست؟
مهرداد ٢٨ ساله است و استاد زبان انگليسي دانشگاه است.
 
واكنش او در برابر اين حادثه چه بود؟
خواهرم به مهرداد گفته بود كه من ديگر به درد تو نمي‌خورم و تو برو و به زندگي ات برس. اما مهرداد گفت كه تا آخر پيشش مي‌ماند. خدا را شكر تا الان هم، هميشه كنار خواهرم بوده و او را كمك كرده است.
 
فكر مي‌كنيد مهرداد تصميم بزرگي گرفته كه خواهرتان را تنها نگذاشته؟
خيلي رك مي‌گويم كه اگر من بودم، دچار ترديد مي‌شدم اما مهرداد از همان اول كنار خواهرم ماند. اميدوارم همه‌چيز خوب پيش برود.
 
برخورد مردم با خواهرتان چگونه است؟
مردم با اينكه هفت ماه از اين حادثه گذشته، اما مرتب به خانه ما رفت و آمد دارند و احوال مرضيه را مي‌پرسند. خيلي لطف دارند. به نظر من قربانيان اين حادثه خيلي در نظر مردم محبوب هستند.
 
اولين سوالي كه مردم درباره اين حادثه از شما مي‌پرسند چيست؟
درباره شرايط مرضيه مي‌پرسند و اينكه پرونده به كجا رسيده.
 
پاسخ شما چيست؟
من مي‌گويم كه مرضيه دارد كم‌كم به زندگي برمي‌گردد.
 
مردم درباره پرونده به شما چه مي‌گويند؟
بالاخره مردم نظرهاي متفاوتي مي‌دهند.
  
شما چه جوابي به آنها مي‌دهيد؟
من مي‌گويم كه تحقيقات پليس ادامه دارد اما خب پيگيري چنين پرونده‌اي زمانبر است. نظر من و خانواده‌ام اين است كه طراحي اين حادثه از خارج از كشور بوده اما توسط عوامل آنها در داخل اجرا شده. از نظر امنيتي هم پليس اين حق را دارد تا زماني كه مساله شفاف نشده، جزييات آن را رسانه‌اي نكند. پيشنهاد من اين است كه اجازه بدهيم پليس و دستگاه‌هاي امنيتي كار خودشان را انجام دهند.
 
شما فكر مي‌كنيد پيگيري‌ها به دستگيري عامل اسيدپاشي منجر شود؟
من از دستگيري عامل اسيدپاشي نااميد هستم. به پليس هم گفتم كه نمي‌توانند پيدايش كنند چون او از كشور خارج شده است. ضمن اينكه بعضي از اقداماتي كه قبل از وقوع اين حادثه بايد رعايت مي‌شد، مورد بي‌توجهي قرار گرفت. مثلا دوربين‌هاي خيابان توحيد كه خواهرم در آنجا مورد اسيدپاشي قرار گرفت، نتوانسته‌اند تصوير متهم را كه البته با كلاه كاسكت هم بود، خوب ضبط كنند. پليس هم مي‌توانست بهتر عمل كند. البته بايد به آنها حق هم بدهيم. آنقدر اين اتفاق بزرگ بوده كه شايد پليس هم فكر نمي‌كرد كه نتواند با اقدامات محسوس فرد اسيدپاش را دستگير كند و از همان ابتدا فعاليت‌هاي خود را به شكل نامحسوس انجام نداد.

 ما شنيده‌ايم شما پيشنهاد داده‌ايد كه قربانيان اسيدپاشي جانباز معرفي شوند، درست است؟
بله، خانواده ما مذهبي است، با هيچ كسي خصومت شخصي ندارند و من هم خودم جانباز جنگ هستم. ما وقتي به جبهه مي‌رفتيم، اين ذهنيت را داشتيم كه به احتمال زياد شهيد مي‌شويم. اما قربانيان اين حادثه به اطمينان امنيت كشور وارد خيابان شدند كه اين اتفاق براي‌شان افتاد. من پيشنهاد دادم كه اين افراد جانباز محسوب شوند تا هيچ‌وقت، هيچ كسي يادش نرود كه روزي اين اتفاق براي دختران ما افتاد تا ديگر تكرار نشود.
   
اين پيشنهاد شما را قبول كردند؟
در حال پيگيري است.
 
خواست خانواده شما از مقامات چيست؟
پليس بايد بگويد كه اين حادثه از كجا طراحي شده، ما مي‌دانيم كه پليس دارد پيگيري مي‌كند. اما اين پرونده به هيچ‌وجه و هرگز، نبايد از روي ميز كنار برود و بايد تا به نتيجه رسيدن پيگيري شود.  مرضيه هم انتظار دارد كه اگر نمي‌توان اسيدپاش را دستگير كرد، حداقل گفته شود كه اين اتفاق از كجا طراحي شده و چه گروهي پشت اين ماجرا بوده است.
bato-adv
ایرانی
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
به امید زندگی پرامیدتر و همراه با عشق برای مرضیه و تمام قربانیان اسید پاشی، نیروی انتظامی ای کاش می توانست بهتر عمل کند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۱
وقتی مأموران ما عبدالمالک ریگی را در آسمان شکار می کنند، پیدا کردن عوامل این اقدام محال نیست...
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۰:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۰
مرسی اعتماد و فرارو که نمی ذارند این پرونده مشمول مرور زمان بشه
مریخی
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۰
اسید پاش از کره مریخ امده دست خارجی در کار است...
ناشناس
Finland
۱۵:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۰
من خودم جانبازم .اینها هم ادم های شجاع هستند حتما باید بعنوان جانباز شناخته شوند .امیدوارم هر چه زودتر بهبود یابند
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۶
مهدی
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۰
خدایا فقط تویی که پناهگاه مظلومان و بی کسان هستی فقط یک سوال دلواپسان کجایند انان که ادعای حمایت از تمام مستضعفان و مظلومان جهان را دارند
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv