فرارو- مدتی است که در فضای مجازی جدالی میان دو گروه آغاز شده است. در طرفی مترجمان و هنرمندان ایستادهاند و در طرفی دیگر منتقدان آثار هنری. انتقادهایی که پای پرفروشترین کتابها و شناخته شدهترین هنرمندان و مترجمان را به میان آورد و آنان را متهم کرده است. داستان ابتدا از کپی برداری برخی آثار هنرهای تجسمی آغاز شد و به کپی برداری، غلط و سانسور در ترجمه رسید. از گفتههای احمد پوری گرفته تا بیانیه تند یغما گلرویی. اما آنچه در میان این رفت و برگشتها سوال به وجود آمده آن بود که وجود غلطهای فراوان در برخی ترجمهها و یا سانسور و کپی باید ما را از خواندن متون ترجمه باز دارد؟
به گزارش فرارو، این موج چندی پیش در فضای مجازی آغاز شد. برخی منتقدان و پژوهشگرهای هنری و ادبی بر روی آثار پرفروشی که هنوز بعد از سالها هم تجدید چاپ میشوند دست گذاستند و به صورت مصداقی تک تک ایرادهای ترجمه آن را مشخص کردند. اما این تنها انتقاد آنان نبود. با بررسی برخی دیگر از آثار ترجمه مترجمان صاحب نام کشور مشخص شد که اشکالات تنها به اشتباه در ترجمه و تحریف و تعبیر نادرست از آن بازنمی گردد بلکه گاهی به علت سانسورهای وسیع در متن با کتابی مواجه هستیم که از نسخه اصلی آن فاصله گرفته و گویی داستانی متفاوت از آنچه بود شده است.
به گفته این منتقدان: «گاهی مترجمان همچون یک تدوینگر عمل میکنند و میتوانند به خوبی از پس بریدن و دوختنهای قطعات برآمده به طوری که هرگز فکر وجود سانسور در کتاب به ذهن خواننده هم نمیرسد.» آنان در این مقطع این سوال را مطرح کردند که هنگامی که نمیتوان با مسئله ممیزی در کشور مقابله کرد چرا باید بر روی کتابهایی دست گذاشت که حساسیت برانگیز هستند و بعد از ممیزیهای بسیار تنها به سایهای از نسخهای اصلی بدل میشوند.
یکی از این مترجمان که مورد نقد قرار گرفت «پیمان خاکسار» بود. یک کتاب پرفروش او «عامهپسند» نوشتهٔ چارلز بوکوفسکی و کتاب «جزء از کل» نوشتهٔ استیو تولتز، مورد بررسیهای دقیق قرار گرفتند و با مصداق و ترجمه جمله به جمله متون از انگلیسی به فارسی، ترجمه این مترجم شناخته شده مورد نقد قرار گرفت.
به عنوان مثال منتقدان اعلام کردند که در ترجمهٔ «جزء از کل» انواع و اقسام سانسورها از قبیل حذف، تغییر، تحریف و وارونهنمایی وقایع دیده میشود؛ به صورتیکه در نهایت ۴۰ صفحه از کتاب سانسور شده است.
به عقیده آنان «اگرچه نمیتوان در شرایط کنونی مترجمین یا ناشران را مقصرین امر ممیزی دانست و اتفاقاً این اقشار بیشترین صدمه را از سانسور دیدهاند، اما انتخاب کتابی که در نهایت قرار است مثله شود و چاپ آن به هر قیمت ممکن این شبهه را به وجود میآورد که فروش کتاب بیش از وفاداری به متن برای ناشر و مترجم اهمیت داشته است.»
پس از انتشار این انتقادها در فضای مجازی و بازنشر چندباره آنان موجی در این فضا شکل گرفت که مخاطبان را از خریدن و خواندن کتابهایی که به گفته آنان، نه تنها در متون آن دست برده شده بلکه بسیاری از مطالب داستان را تحریف شده و بنا به سلیقه شخصی روایت شدهاند منع میکرد.
البته داستان به اینجا ختم نشد. در مقابل این افشاگریها مترجمان هم واکنش نشان دادند و دلایل زیادی برای این اتفاق بیان کردند. همچون عدم امکان تسلط به تمام جملات محاورهای و یا نبود منابع مناسب در زمان ترجمه. اما اصلیترین بحث به نقطهای باز میگشت که آنان از وجود مترجم در کشور دفاع کردند و آن را هرچند ناقص اما لازم دانستند.
«پیمان خاکسار» در جواب منتقدان گفت: «ترجمه بیایراد وجود ندارد» و این عادت که حالی دیگر به گونهای مچ گیری تبدیل شده است از سالها پیش وجود داشته است.»
او از انتقادهایی که پیش از این به مهدی سحابی، محمد قاضی و نجف دریا بندری هم شده بود یاد کرد. به گفته او اما با وجود ایراد در متون این افراد «اهمیت این بزرگان در گشودن باب ادبیات جهان به جامعه بسته و سنتی ایران است.»
خاکسار همچنین ادعای منتقدان درباره سانسور چهل صفحه ای "جزء از کل" را رد کرد. او همچنین اشتاباهات خود در ترجمه "عامه پسند" را پذیرفت و قول داد که آن ها را در چاپ های بعدی اصلاح کند.
به دنبال این جوابیه دیگر مترجمان هم به این بحث اضافه شده و گفتند: «دست بردن در متون نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا امری عادی است. گاهی ویراستارهای آمریکایی به راحتی متنهای طولانی را بنا به صلاحدیدشان کوتاه میکنند تا حوصله خوانندگان سر نرود.»
آنان علاوه بر این استدلال به وجود ممیزیهای سنگین در صنعت نشر ایران اشاره کردند و گفتند: «با این وجود نمیتوان کتاب خواندن را به کلی کنار گذاشت.»
امیر احمدی آریان مترجم در واکنش به انتقادات از ترجمه ها از «فتیشیسم دقت» سخن گفت که براساس توضیح او یعنی: «یافتن ایرادهایی در حد جمله و کلمه در گوشه و کنار متن که برای کوبیدن مترجم ایدهآل است، اما در نهایت چیزی در مورد ترجمهٔ کتاب به مثابهٔ یک کل به ما نمیگوید، چرا که جملهها و عبارات را از متن بیرون کشیده، و در ابعادی بزرگتر، بند ناف متن را از کلیتی که متن در آن متولد شده به کل بریده است.»
بنا به این استدلال وجود چندین غلط و یا حتی حذف مقداری از متن چه به لحاظ روان شدن و چه از لحاظ ممیزیهای موجود در کلیت داستان تغییری ایجاد نکرده و به متن به صورت یک کل آسیبی وارد نمیکند.
پس از انتشار یادداشت "نقد در خلاء و فتیشیسم دقت" نوشته امیر احمدی آریان، برخی از مترجمان همچون احمد پوری این یادداشت را پاسخی مناسب به انتقادات دانستند.
جنجال برسر ترجمه های یغما گلرویی
بحث نقد ترجمه که این روزها به یکی از موضوعهای داغ فضای مجازی بدل شده همچون هر موج دیگر گاهی به حاشیه هم میرود. در میان این افشاگریها اما یکی بیش از سایر موارد با حاشیه همراه شد و بازخورد بیشتری داشت. زمانی که نام «یغما گلرویی» شاعر و ترانه سرای شناخته شده و ترجمههایش به میان آمد.
مدت ها پیش از این «احمد پوری» در مصاحبهای اعلام کرده بود که «فردی ترجمههای او و مترجمی دیگر را در کتابی گرد آورده و به نام خود منتشر کرده است.»
او گفته بود که «این فرد کتابی را منتشر کرده و نام خود را به عنوان مترجم آن ذکر کرده است که در آن ترجمههایی از من با تغییر یکی - دو واژه در هر شعر، به همراه ترجمههایی از مترجمی دیگر جمع شده است. من معمولا اسم شعرهایی را که ترجمه میکنم، خودم انتخاب میکنم. نکته جالب این است که این فرد در بعضی موارد حتا اسمهای انتخابی مرا هم تغییر نداده است.»
احمد پوری ادعا کرده بود: «متوجه شدهام ایشان هیچ زبان خارجی نمیداند، فقط فارسیاش تا حدی خوب بوده که بتواند با رونویسی، ترجمههای دیگران را از ترکی و زبانهای دیگر به نام خود منتشر کند.»
با آنکه در این اظهارات نامی از فرد مذکور برده نشده بود اما چندی پیش با انتشار نقدهایی بر کتابهای ترجمه «یغماگلرویی» آتش این گفتهها هم باز شعله ور شد و نتیجه آن بیانیه تندی از جانب این شاعر معروف بود.
در این نقدها در فضای مجازی که بارها هم بازنشر شدند گفته شد تمامی آثاری که از او بعنوان ترجمه تا به امروز منتشر شده است، بازنویسی و بازسرایی ِ ترجمههای افرادی نظیر «احمد شاملو، پیروز ملکی، ویدا مشفق، مانی ارژنگی و...» است.»
این اتهام به گلرویی وارد شد که «او قادر به تکلم به هیچ یک از زبانهای فوق الذکر نیست و ادعایش مبنی بر ترجمه کتاب از این زبانها به فارسی، یک دروغ ِ بیشرمانه است.»
بررسی آثار ترجمه ای گلرویی از چند زبان مختلف و همچنین تطابق آن با نمونههایی که پیش از این ترجمه و منتشر شده بودند واکنش شدید این شاعر را به همراه داشت. او گفت که هیچ وقت ادعای تسلط بر زبانی را نداشته و در اغلبِ آثاری که از او منتشر شده است هم نامِ یک همراه آورده شده که وظیفهٔ برگرداندن بخشی از زبان اول، یا تطبیق متن با زبان اصلی و یا گرفتنِ ایرادات از متنی که توسط او برگردانده شده بود را به عهده داشته است.
گلرویی در جواب منتقدان با لحنی تند نوشت: «ارشاد سالهاست نسخه زبانِ اصلی کتابها را هم از مترجم میخواهد و باید در بایگانی آن وزارتخانه هم تعدادی از این نسخهها موجود باشد. یعنی من در عملی محیرالعقول اول نسخه زبانِ خارجی آثار را پیدا کرده و بعد برای ترجمه از متون مترجمین دیگر استفاده کردهام؟ احتمالن جنابِ ناندرتال هم با مغزِ تکامل نیافتهاش جوابی برای این سوال پیدا خواهد کرد!»
بحث نقد ترجمه در ایران هنوز ادامه دارد و هر روز افراد جدیدتری هم به این چرخه اضافه میشوند. کسانی که در دو طرف طیف ایستادهاند در این باره بحث میکنند که آیا با این شرایط باید به خواندن کتابهای ترجمه ادامه داد؟
از طرفی منتقدان بر این باور هستند که درست است اگر یک جملهای را اشتباه خواندیم کل روایت تحت تاثیر قرار نمیگیرد. اما از یک طرف دیگر همین شاخوبرگهاست که داستان را جذاب میکند و اصل داستان همانها هستند. از طرف دیگر گروهی بر این باورند که نقد ترجمه آن هم بر اساس سنجش جمله به جمله ترجمه فارسی با متن انگلیسی نه برای اصلاح و بهتر کردن مشکلات ترجمه در ایران بلکه تنها به قصد ضربه زدن به این قشر که در شرایط کنونی حتی میتوانند یک کنشگر فرهنگی باشند آغاز شده است.
هم می خوان کناب های خوب و پرفروش رو ترجمه کنند ، هم مجوز بگیرند و کسی بهشون اعتراض نکنه که این چه کاریه ... نمیشه که !