کد خبر: ۲۲۹۳۹۹
جوان محکوم به قصاص

"صدبار اعدام شده‌ام"

تاریخ انتشار: ۰۹:۳۶ - ۲۲ فروردين ۱۳۹۴
 جوان متهم‌به قتل کرمانشاهی که با پرداخت١٥٠میلیونی دیه مقتول می‌توانداز چوبه‌دار نجات پیدا ‌کند، در انتظار کمک‌های مردمی است. این جوان ٣٥ساله که «یونس» نام دارد به اتهام قتل، به قصاص محکوم شده است، «یونس» که میوه‌فروشی دوره‌گرد بود برای کرایه‌کردن یک‌مغازه‌ خانه استیجاری‌اش را پس داد و همراه همسرش به منزل پدر نقل‌مکان کرد، اما همسر یونس که از این اتفاق ناراضی بود آنجا را به حالت قهر ترک کرد و درنهایت وقتی «وحید» باجناقش از این اختلافات باخبر شد، تصمیم گرفت به‌همراه چندنفر از دوستانش در ماجرا مداخله کند، اما در جریان درگیری کشته شد.

یونس پس از ارتکاب قتل به ترکیه گریخت، اما پس از مدتی به‌دلیل عذاب‌وجدان بازگشت و خودش را به مراجع انتظامی معرفی کرد. متهم پس از تشکیل دادگاه، به اتهام قتل عمد، به قصاص محکوم، اما این حکم به‌دلیل طرح بحث دفاع مشروع توسط دیوان‌عالی کشور نقض شد. پس از محاکمه مجدد، بار دوم حکم قصاص صادر و در دیوانعالی کشور تأیید شد، اما اولیای‌دم اعلام کردند در صورت دریافت دیه گذشت خواهند کرد. یونس اکنون در زندان دیزل‌آباد کرمانشاه روزهای پرآشوبی را سپری می‌کند و می‌داند خانواده‌اش از نظر مالی توانایی پرداخت دیه مقتول را ندارند.

پدر یونس پیش‌ازاین در گفت‌وگو با روزنامه «شرق» از مردم برای تهیه مبلغ دیه درخواست کمک کرده بود و عده‌ای از هم‌وطنان نیکوکار در پاسخ به این درخواست، مبالغی را به حساب او واریز کردند، اما هنوز مبلغ دیه به‌طور کامل جمع‌آوری نشده است.

پدر یونس درباره میزان کمک‌های مردم، ضمن ارایه پرینت‌ حساب بانکی‌اش به خبرنگار ما گفت: «مردم برای کمک به پسرم مبلغی نزدیک به شش‌میلیون‌تومان به حسابم واریز کردند و من دست همه آنها را می‌بوسم، اما هنوز از کل مبلغ ١٥٠میلیون‌تومان دیه فقط ٥٥میلیون را تهیه کرده‌ایم که البته بیشتر این مبلغ را نیز اقوام و هم‌وطنان خیر تقبل کرده‌اند و هنوز ٩٥میلیون‌تومان برای نجات پسرم کم داریم.» یونس درحالی در زندان روزهای پردلهره‌ای را می‌گذراند که یکی از هم‌بندی‌های او سال گذشته در پی فراخوان روزنامه شرق و با کمک مردم نیکوکار از طناب ‌دار رهایی یافت. افرادی که قصد دارند به یونس کمک کنند، می‌توانند مبالغ اهدایی خود را به شماره حساب ٠٣٢٧٠٩٧٠٩٩٠٠٤ بانک صادرات و شماره‌کارت ٦٠٣٧٦٩١٧٦٩٠٣٥٨٧٤ به‌نام سیف‌علی عسگری‌جبارآبادی که متعلق‌به پدر زندانی است، واریز کنند.

چگونه این اتفاق افتاد و مرتکب قتل شدی؟

حدود پنج‌نفر که مرحوم هم یکی از آنها بود به من حمله کردند و من را با چوب و چماق کتک زدند. متأسفانه من برای دفاع از خود، تیغه تیزبری را که همراه داشتم درآوردم. اصلا نمی‌دانستم که مرحوم ضربه خورده است.

پس از آنکه فهمیدی که باجناقت فوت شده است، چکار کردی؟

اصلا باورنکردم این اتفاق افتاده است. ابتدا چندساعت خشکم زد. انگار تمام دنیا روی سرم خراب شده بود. هیچ‌کاری نمی‌توانستم بکنم. پس از چندساعت تصمیم گرفتم به ترکیه فرار کنم و همین کار را کردم.

چه مدت در ترکیه بودی و چطور شد که تصمیم گرفتی خودت را تسلیم کنی؟
حدود ١٨ یا١٩روز در ترکیه بودم و در تمام این مدت، عذاب وجدان یک‌لحظه هم رهایم نکرد. بالأخره تصمیم گرفتم به ایران برگردم و خود را به پلیس معرفی کنم و این‌طور بود که برگشتم.

از اینکه تو را محاکمه و قصاص کنند، نترسیدی؟
می‌ترسیدم، خیلی‌زیاد می‌ترسیدم، اما با خودم فکر کردم خیلی‌زود مرا محاکمه می‌کنند و بعد اعدام می‌شوم و عذابم به پایان می‌رسد. اصلا فکر نمی‌کردم که جریان محاکمه چهارسال طول بکشد و این‌همه عذاب بکشم.

چه عذابی بیشتر تو را زجر می‌دهد؟
عذاب قتلی که ناخودآگاه انجام دادم و عذابی که هرشب، وقتی‌خواب هستم می‌کشم. نیمه‌شب هرگاه صدای بازشدن در زندان به گوشم می‌رسد، فکر می‌کنم نوبت اعدامم رسیده است. می‌میرم و زنده می‌شوم. من تا‌به‌حال صدبار نیمه‌شب‌ها، اعدام و دوباره روز بعد زنده شده‌ام.

وضعیت جسمی و روحی‌ات الان چگونه است؟
ناراحتی روده داشتم که در درمانگاه زندان مداوا شدم. از نظر روحی به دلایلی که گفتم دچار افسردگی شدید شدم، ولی باتوجه‌به‌ جورشدن پول دیه هم‌بندم من هم بهتر شده و روحیه گرفته‌ام. الان بهتر هستم.

در زندان چه کارهایی انجام می‌دهی؟
بیشتر قرآن و نهج‌البلاغه می‌خوانم. گفته‌های حضرت‌علی(ع) در مورد مرگ به من آرامش می‌دهد و سعی می‌کنم درصورت عدم‌رضایت اولیای‌دم خود را برای مرگ آماده کنم. در کلاس‌های روان‌درمانی زندان هم شرکت می‌کنم که خیلی مفید است و روحیه‌ام را بهتر کرده است.

برای خانواده مقتول حرفی داری؟
می‌خواهم به آنها بگویم مرگ فرزندشان یک حادثه بود. اتفاقی بود که من بیشتر از همه به‌خاطر آن زجر می‌کشم و ناراحت هستم. حاضر بودم خودم بمیرم و این اتفاق نیفتد. من هرشب به اتفاق‌هایی که افتاد فکر می‌کنم و پشیمانم که از خودم دفاع کردم. کاش من به‌جای مرحوم می‌مردم.

هرشخصی ممکن است در لحظه عصبانیت دست به رفتاری مشابه رفتار تو بزند، برای جوانانی هم‌سن‌وسال خودت چه صحبتی داری؟
از همه آنها به‌عنوان یک برادر کوچک یا به‌عنوان یک محکوم‌به‌قصاص، می‌خواهم از درگیری پرهیز کنند یا اگر خدای ناکرده روزی درگیری برای آنها پیش آمد سعی کنند به‌جای ماندن و مقابله‌کردن، فرار کنند. سعی کنند چاقو و تیزبر با خود حمل نکنند تا مجبور به استفاده از آن نباشند. آرزو می‌کنم هیچ‌کس مثل من نشود و همیشه در پناه خدا باشند.

مردم نیکوکار یکی از هم‌بندی‌های تو را نجات دادند، این امید وجود دارد که تو هم با کمک آنها به زندگی بازگردی؟
هرچه رضای خدا باشد، قبول می‌کنم.