عید نوروز برای مرضیه برومند یادآور روزهای نوجوانی است که همراه دختر عمویش با کت و دامن قرمز عیدیهایشان را بر میداشتند و سینما میرفتند و با تماشاگرانی که فیلم هندی میدیدند، دعوا میکردند.
مرضیه برومند میگوید که عید و سینما همیشه برایش آمیخته به یکدیگر و یادآور روزهایی است که مادرش آنها را دست رفتگر محله میسپرد تا با لباس سبز لجنی زمختش که لباس فرم رفتگرها بود و همیشه بر تنش بود، آنها را سینما ببرد.
این هنرمند سینما، تئاتر و تلویزیون که از جای خالی فیلمهای کودک در اکران نوروزی غمگین است، ادامه میدهد: همیشه برای من عید و سینما بسیار آمیخته به یکدیگرند، اما متأسفم که امروزه هیچ فیلمی عید نوروز برای بچهها اکران نمیشود. مثلا امسال چرا نباید فیلمی مثل «فرار از قلعه رودخان» برای بچهها اکران شود؟! ای کاش دست کم یک فیلم کودک در سانسهای صبح برای بچهها نمایش میدادند.
برومند با یادآوری روزهای خوش کودکیاش در ایام نوروز اضافه میکند: آن زمان تمام نوروز، من و دختر عمویم سینما بودیم. مادرم وظیفه خود میدانست ما را به سینما ببرد و اگر زمانی خودش برای این کار وقت نداشت، ما را به دست عزیزالله رفتگر محلهمان میسپرد تا به سینما ببردمان. او لباس سبز لجنی رنگی میپوشید که خیلی زمخت بود و با همان لباس ما را به سینما میبرد. یعنی برای مادرم اینقدر مهم بود که ما سینما برویم.
کارگردان «شهر موشها 2» ادامه میدهد: خوب به یاد دارم یک سال عید، من و دختر عمویم کت و دامن قرمز دوخته بودیم و با همان کت و دامنهایمان به سینما میرفتیم و در همان دوران نوجوانی ژست میگرفتیم و با آنهایی که فیلم هندی دوست داشتند، دعوا میکردیم!
برومند میگوید: در تمام آن سالها عیدی ما پول بلیت سینما بود و همه فیلمهای خوب آن دوره را دیده بودیم. سینما «رویال» مخصوص بچهها بود و همیشه هم قبل از نمایش فیلم آتراکسیون داشت.
کارگردان «مربای شیرین» با یادآوری خاطره شیرین دیگری از سینما رفتنش در ایام کودکی اضافه میکند: در آن دوره تماشاگرانی که میخواستند در سینما «رویال» فیلم ببینند، حتما باید بچه همراه خود میداشتند چون هیچکس را بدون بچه راه نمیدادند. یعنی در آن سینما فقط بچهها هویت داشتند. در همان سالها مادرم گاهی ما را دست مرد جوانی میسپرد که برای خانواده ما کار میکرد و او ما را به سینما میبرد و گاهی هم ما را به دیگر تماشاگران کرایه میداد تا آنها هم بتوانند به سینما وارد شوند! کارگر جوان با این شیوه به درآمدی هم می رسید!
برومند ادامه میدهد: تمام فیلمهای خوب آن دوره مثل فیلمهای «نورمن» را میدیدیم. مادرم در قبال سینما بردن ما احساس مسئولیت داشت. با اینکه خانواده خیلی مرفه و بالاشهری نبودیم، اما او وظیفه فرهنگی خود میدانست که ما را سینما ببرد. همچنان که در همان سالها مادرم ما را به تئاتر «نصر» هم میبرد و من بازیگرانی مانند محمدعلی جعفری یا مرحوم تفکری را روی صحنه دیدهام. مادرم به سینما و تئاتر بسیار علاقهمند بود و فکر میکنم علاقهام به هنر ارث مادری است. پدرم هم با اینکه سنتی و مذهبی (البته مذهبی روشنفکر) بود، ادبیات را بسیار دوست میداشت و بر ادبیات کلاسیک ایران تسلط داشت و علاقه من به ادبیات هم ارث پدری است.
این هنرمند ابراز تأسف میکند که چرا این روزها سینمایی ویژه کودکان نداریم که در کنارش کتابفروشی، فروشگاه محصولات فرهنگی و حتی رستوران ویژه کودکان هم طراحی شده باشد.
او توضیح میدهد: باید سینمایی ویژه کودکان داشته باشیم که حتی صندلیهایش مناسب آنها باشد. اما ما هیچ چیزی برای بچهها نداریم و بعد گله میکنیم که چرا بچهها مدام پای کامپیوتر هستند و فردگرا شدهاند. مگر ما چه چیز دیگری به آنها دادهایم؟!
این هنرمند که به تازگی به عنوان یکی از اعضای شورای سیاستگذاری سینمای کودک و نوجوان انتخاب شده، امیدوار است اعضای این شورا کمتر حرف بزنند، بیشتر عمل کنند و با در نظر گرفتن منافع جمعی به جای منافع فردی، سر و سامانی به سینمای کودک و نوجوان بدهند.