بازگشت کدامین احمدی نژاد؛ احمدی نژادِ الهام یا احمدینژاد ِمشایی؟ یادداشت دریافتی- حسین علیپور؛ محمود احمدینژاد را میتوان تنها رئیس دولت دو دورهای جمهوری اسلامی نامید، رئیس دولت نهم و رئیس دولت دهم، دو دوره ۴ ساله متفاوت. حال آنکه رؤسای جمهور پیشین همه یک دورهای بودند و البته دوره آنها ۸ ساله بود!
چه آنکه جز در مواردی که تغییر کابینه صورت میگرفت تحول آنچنانی در نگرش، پایگاه اجتماعی، شعارها و اهداف آنها صورت نمیگرفت. اما احمدینژاد متفاوت از همهٔ آنها بود...
دوره اول از سال ۸۴ شروع شد، آری همان دورانی که مردی با کاپشنهای معروف خود به عرصه آمد، تا به مردم نشان دهد از جنس خودشان است، از ساده زیستی سخن گفت و به نقد اشرافیت پرداخت. دوگانه مردم و ضد مردم را رواج داد و خود را نماینده مردم معرفی کرد.
مسجد را پایگاه امن خود دانست و چمران و بیادی و زریبافانها را به مساجد جنوب شهر و شهرستانها میفرستاد و در اولین نقد جدی خود به رئیس جمهور پیش از خود تاخت و عنوان کرد او پس از ۸ سال ریاست جمهوری تنها در ماههای آخر دولت خود به جمع مردم شهر آمده. این گونه بود که احمدینژاد پایگاه اجتماعی خود را بین مستضعفین و طبقه پایین جامعه جستجو میکرد.
اما دوره دوم از نوعی دیگر بود دیگر از کاپشنهای احمدینژاد خبری نبود و کت جایگزین آن شده بود. دیگر به جای بوسیدن دست رفتگران، با هدیه تهرانی دیدار میشد، دیگر به جای مساجد، رفت و آمد به فرهنگسراها و سینماها زیاد شده بود تا جایی که پدر سینمای ایران عزت الله انتظامی هم دولت را همراهی میکرد.
دیگر به جای صحبت از اسلامیت به ایرانیت و تمدن ایرانی پرداخته میشد. منشور حقوق بشر کوروش هم جای دیپلماسی پیامبر گونه را گرفته بود.
طبقه محروم جای خود را به طبقه متوسط داد، همانکه حلقه مفقوده دوره اول هم بود.
به واقع رئیس دولت نهم با رئیس دولت دهم متفاوت بود. یکی کار، کار و کار را تنها وظیفه خود میدانست و دیگری کار بدون اندیشه نو را پوچ میدانست و حرفهای زیادی برای گفتن دانست که البته رنگ و بویی تازه نیز داشت. یکی نمادش غلامحسین الهام بود و دیگری سمبلش اسفندیار رحیم مشایی.
حال دوگانه دیگری شکل گرفته بود دوگانه «الهام – مشایی».
دوگانهای که دومی در انتخابات ۹۲ رد صلاحیت شد و اما اولی از جنس خود کاندیدایی داشت که موفق به کسب آراء مناسب نشد.
و امروز پس از گذشت سالها در روزگارانی که دولت اعتدال هنوز برای امیدهای اصلاح طلبان تدبیری نیندیشیده است، احمدی نژادیها سودای بازگشت دارند، بازگشتی که با شعار قسم به هر چی مرده احمدی برمیگرده در گوش که هیچ، حتی فکر را هم به مخاطره میاندازد.
در بازگشت دوباره محمود اما اسفندیاری حضور ندارد و حرفی از طبقه متوسط نیست او دوباره با کاپشن معروف خود به میان مردم آمده و از جنوب شهر تهران از شهرری کار خود را آغاز میکند، به مسجد پناه میبرد و غلامحسین الهام را در سمت راست خود قرار میدهد.
احمدینژاد بهتر از هر کسی دریافته است که برای به وجود آوردن دوگانه «احمدینژاد – هاشمی» که برگ برنده همیشگی او بوده. باید به طبقه اصلی خود یعنی طبقه محروم دل سپرد.
محمود احمدینژاد را همیشه باید جدی گرفت چه حامی او باشی و چه نباشی.
آری او بازگشته است، احمدینژاد ۸۴. اما پاسخ به این سوال هنوز مبهم است که آیا پس از انتخابات، باز هم از دل این احمدینژاد، نوزادی از جنسی دیگر متولد میشود...؟