در آمریکا که نماد سرمایه داری است نیز مدیران شرکت های مالی با شدیدترین انتقادات مواجه اند چرا که بسیاری در جامعه اعتقاد دارند که درآمد این مدیران بسیار بیشتر از لیاقت آن ها است.
صفحه مربوط به بچه پولدارهای تهران (RichKidsofTehran) در شبکه اینستاگرام فعالیت خود را تعطیل کرده و تب مربوط به این پدیده نیز در شبکه های اجتماعی فروکش کرده است به همین خاطر شاید اکنون زمان مناسبی باشد تا این پدیده با نگاهی کمتر احساسی مورد بررسی قرار بگیرد:
1- ثروتمندان اصولا در همه جای دنیا چهره های چندان محبوبی نیستند
در آمریکا که نماد سرمایه داری است نیز مدیران شرکت های مالی با شدیدترین انتقادات مواجه اند چرا که بسیاری در جامعه اعتقاد دارند که درآمد این مدیران بسیار بیشتر از لیاقت آن ها است. طی سال های اخیر بارها ادعاهایی در این مورد مطرح شده که مدیران بانک ها اقتصاد آمریکا را به ورطه بحران مالی کشاندند و سپس دولت با حمایت از بانک ها باعث شد تا این مدیران نالایق نه تنها محاکمه نشوند بلکه همچنان از درآمدهای میلیون دلاری بهره ببرند. اقتصاددانانی مانند گرگوری منکیو (Gregory Mankiw) از این مدیران مالی دفاع کرده اند و گفته اند که آن ها استحقاق چنین درآمدی را دارند و دلیل انتقاد مردم از آن ها این است که مردم از شیوه پول درآوردن مدیران مالی به خوبی سر در نمی آورند اما در سوی دیگر اقتصاددانانی مانند پل کروگمن (Paul Krugman) و جوزف استیگلیتز (Joseph Stiglitz) که اتفاقا هر دو نوبل اقتصاد را نیز در کارنامه دارند انتقادات از مدیران مالی را موجه می دانند. در واقع یکی از اصلی ترین دلایلی که باعث شد کتاب سرمایه در قرن بیست و یکم نوشته توماس پیکتی (Thomas Piketty)، اقتصاددان فرانسوی، به کتابی پرفروش در غرب تبدیل شود هم همین نکته بود که این کتاب بحث نابرابری درآمدی در جهان سرمایه داری را پررنگ و از افزایش آن انتقاد کرده بود. پس نمی توان گفت که در جهان غرب، هیچکس نگران افزایش نابرابری و اثرات آن بر اقتصاد نیست و پدیده عدم محبوبیت ثروتمندان تنها به ایران محدود می شود.
2- اطرافیان ما لزوما نشان دهنده کل جامعه نیستند
اگر شما چند ثروتمند را می شناسید که با "رانتخواری" به طبقه مرفه پیوسته اند دلیل نمی شود که آن را به همه افرادی که عکس هایشان در صفحه "ّبچه پولدارهای تهران" منتشر شده بود نسبت دهید، به طور مشابه شناختن چند فرد که با شایستگی به ثروت هنگفت رسیده اند نیز برای تطهیر همه پولدارهای پایتخت کافی نیست. نگاه کردن به اطرافیان و تعمیم دادن آن ها به کل برای جامعه ای پرجمعیت و متنوع مانند جامعه ایران چندان کارساز نیست. از انتخابات گرفته تا بچه پولدارهای پایتخت، تعمیم دادن عملکرد اطرافیان به کل جامعه گمراه کننده است. در نبود تحقیقات جامع و گسترده در مورد میزان رانتخواری و نقش آن بر ابرثروتمند شدن در ایران، بهتر است که همگی در مورد منشا ثروت بچه پولدارهای تهران با احتیاط حرف بزنیم.
3- پاسخ ها معمولا جایی است در میانه طیف
بسیاری از واکنش ها نسبت به پدیده "بچه پولدارهای تهران" قابل پیش بینی بود. در اردوگاه چپ گرایان حملات از همان ابتدا آغاز شد تا چپ ها نشان بدهند که همچنان انباشت ثروت را تهوع آور می دانند، هرچند که نتایج عملی سیاست های مبتنی بر ضدیت با ثروت را می توان در ونزوئلای امروز دید. راست گرایان افراطی هم وظیفه خود دانستند که ثروت را بستایند و ادعا کنند که تنها راه پیشرفت جامعه دانستن قدر همین پولدارها است چرا که تنها در این صورت است که انگیزه کسب ثروت و کارآفرینی در همه افراد جامعه ایجاد می شود و رشد اقتصادی افزایش می یابد. اما همچون بسیاری از دیگر پدیده های اقتصادی، راه حل نهایی جایی قرار دارد در میانه دو سر طیف افراط گرایان راست و چپ. در تحقیق نسبتا جامعی که توسط صندوق بین المللی پول (IMF) انجام شده آمده که اجماعی نسبی در مطالعات اقتصادی وجود دارد مبنی بر اینکه افزایش نابرابری در یک کشور می تواند به بخش های آموزش و سلامت یک جامعه آسیب برساند، باعث ایجاد ناثباتی سیاسی و اجتماعی شود و در نتیجه از میزان سرمایه گذاری را بکاهد و همچنین یک دلی در جامعه برای مواجه شدن با شوک های اقتصادی را کاهش دهد.
در واقع نتایج تحقیقات این نهاد نشان می دهد که سیاست های بازتوزیع درآمدی که با هدف کاهش نابرابری صورت می گیرند می توانند باعث ایجاد رشدی پایدار و حتی سریع تر شوند و نمی توان ادعا کرد که تلاش برای کاهش نابرابری به مانعی برای رشد اقتصادی تبدیل خواهد شد.