کارآگاهان پلیس آگاهی
تهران بهتازگی اعضای باند بزرگ زورگیری را دستگیر کردهاند. این باند
21نفری در تهران، اسلامشهر، رباطکریم، جاده ساوه و شهریار مرتکب جرم شده و
تابهحال بیش از صدفقره اعتراف کرده که 70مالباخته آنها را شناسایی
کردهاند. اعضای این باند همگی افرادی سابقهدار هستند که در زندان با هم
آشنا شدند و بعد از آزادی شروع به دزدی از مشتریان مراکز تجاری و همچنین
کیفقاپی و گردنبندقاپی کردند. مهدی و محمدرضا دوعضو این باند هستند که
هردو 21سال دارند آنها در سالهای90 و 91 نیز به اتهام زورگیری دستگیر شده
بودند. این دو در گفتوگو با «شرق» درباره جرایمشان توضیحاتی دادهاند:
متهم اول
مهدی میگوید مدرک سیکل دارد و همراه پدرش در کار داربستهای
ساختمانی فعالیت میکرد. او سال گذشته نیز به اتهام کیفقاپی دستگیر شده
بود.
تو با پدرت کار میکردی و شغل داشتی پس چرا دست به سرقت زدی؟
دفعه اول رفیقم دنبالم آمد و من هم همراهش برای سرقت رفتم، اما این دفعه سرقت میکردم تا پول شاکیان پرونده قبلی را تهیه کنم.
با بقیه همدستانت چطور آشنا شدی؟
در زندان با هم آشنا شدیم آنها هم مثل من میخواستند رضایت شاکیها را بگیرند اما پول نداشتند.
چه مدت بود که دزدی میکردید و از این راه چقدر بهدست آوردی؟
دو، سهماهی بود که با هم بودیم و پنجتا ششمیلیون دستم را گرفت.
از شاکیان اول، رضایت گرفتی؟
نه پول سرقت برای آدم نمیماند؛ میخواستم رضایت بگیرم که نشد. از آن پول
هیچ نمانده، با بچهها با موتور بیرون میرفتم و همهاش را خرج تفریح
میکردم.
با پدرت که کار میکردی روزی چقدر درآمد داشتی؟
روزی 20 تا 30هزارتومان.
افسر پرونده میگوید تو در میان اعضای باند بیشترین تعداد شاکی را داری.
قبول ندارم. من راننده موتور بودم، چطور ممکن است در فاصله کوتاهی که
سرقتها انجام میشد شاکیان من را دیده باشند که بتوانند شناسایی کنند؟
چند خواهر و برادر داری؟
چهارنفر هستیم و من بچه کوچک هستم، بقیه ازدواج کردهاند.
مادر و پدرت نمیپرسیدند پول تفریحات را چهطور به دست میآوری؟
میگفتم کار میکنم. آنها ماجرا را نمیدانستند. من معمولا هفتهای یکبار با بچهها شمال میرفتم.
دفعه قبل که دستگیر شدی چطور آزاد شدی؟
با سند بیرون آمدم تا رضایت بگیرم. شاکیها اذیت کردند و مجبور شدم دوباره بروم دزدی.
اما تو همه این پولها را خرج خودت کردی.
سکوت.
به پدر و مادرت چه میخواهی بگویی؟
نمیدانم چطور به چشمشان نگاه کنم.
حالا شاکیان تو بیشتر شدهاند و از چاله به چاه افتادهای. میخواهی چه کار کنی؟
هرجور شده کار میکنم و پول شاکیها را میدهم. به خدا اشتباه کردم.
اینکه سرقت کردم را قبول دارم اما تعداد دزدیها آنقدر نبوده. از دفعه قبل
پنجسال حبس داشتم که با سند بیرون بودم الان این هم اضافه میشود،
چشممکور باید به زندان بروم و تحمل کنم.
متهم دوم
محمدرضا نیز مجرمی سابقهدار است که دفعه قبل به اتهام دو فقره زورگیری دستگیر شده بود.
چرا بعد از اینکه از زندان آزاد شدی دوباره سرقت کردی؟
میخواستم پول شاکیهای پارسال را بدهم. من 10سال حبس تعزیری دارم و با
وثیقه 300میلیونی بیرون بودم. نمیدانم این دفعه چند شاکی داشته باشم.
چطور دزدی میکردید؟
پشت ترافیک گردنبند میزدیم. دونفر از بچهها سوار موتور، سمت شاگرد
ماشینی که از قبل رانندهاش را شناسایی کرده بودیم و میدانستیم گردنبند
دارد، میرفتند بعد به بهانه آدرسپرسیدن یا حتی تصادفصوری، کاری میکردند
که راننده سرش را به طرف شاگرد بچرخاند. ما هم در این فرصت مناسب گردنبند
را از گردن راننده میزدیم.
دفعه اول چقدر باید به شاکیان میدادی؟
20میلیونتومان؛ البته درمجموع فقط پنجتا ششمیلیون برده بودم.
چند خواهر و برادر داری؟
دو نفر هستیم. من برادر بزرگم.
به برادر کوچکت که تو الگویش هستی چه میخواهی بگویی؟
چیزی ندارم بگویم. سر پرونده قبلی محل زندگیمان را عوض کردیم اما الان نمیدانم چه کنم.
فکر کن یکی با خانواده خودت این کار را بکند چه حسی به تو دست میدهد؟
تا حالا این حرفها را از کسی نشنیده و خوار نشده بودم.
الان چه میخواهی بکنی؟
توبه میکنم و باید تاوان بدهم.
افسر پرونده میگوید دفعه قبل تعهد مکتوب داده و نوشته بودی
«دیگر به آگاهی نمیآیم و اگر آمدم هر برخوردی شایسته است با من بکنند.»
از پرونده قبلی 10سال حبس دارم این هم اضافه میشود و حالا حالاها باید اینجا باشم.