روزی که تلگرافخانه در تهران افتتاح شد مردم آن زمان باور نمی کردند که از شهری به شهر دیگر امکان مخابره تلگرافی باشد.
از طرفی مردم بی سواد و خرافاتی که به وجود ارواح شیاطین در سیم های تلگراف معتقد بودند دیگران را از مخابرات تلگرافی برحذر می داشتند.
به همین دلیل با وجود تشویق دولت در ارسال اخبار حیاتی و مهم از طریق تلگراف مردم زیر بار نمی رفتند و این موضوع را بیشتر شوخی می پنداشتند.
وزیر تلگراف وقت مرحوم علیقلی خان مخبرالدوله چون از تشویق و تبلیغ پیرامون مخابرات تلگرافی سودی نجست تدبیری به خاطرش رسید و با اجازه شاه یکی دو روز را به مردم اجازه داد که مجانی با دوستان یا طرف خود که در شهرهای اصفهان و شیراز و تبریز و نقاط دیگر بودند صحبت کنند چیزی بپرسند و جواب بخواهند تا مردم یقین کنند که تلگراف شعبده بازی نیست.
با آغاز این طرح سیل مردم به سوی مراکز مخابراتی آن زمان روانه شد. هرکس هر چه در دل داشت از سلام و تعارف و احوالپرسی و گله و گلایه و شوخی و جدی بر صفحه کاغذ آورده به طرف مخاطب مخابره مینمود.
زیرا حرف مفت بود و فطرت آدمی به سوی هر چه که مفت باشد گرایش پیدا می کند (در قبال انجام مخابرات تلگرافی پولی پرداخت نمیکردند) چون چندی بدین منوال گذشت و مقصود دولت در جلب تلگرافی حاصل گردید مخبرالدوله در پاسخ متصدیان تلگرافخانه ها که از مراجعات متقاضیان و طومارهای سلام و تعارف و احوالپرسی آنان برای مخابره (البته حرف مفت و مجانی) به ستوه آمده بودند دستور دادند این جمله را بر روی صفحه کاغذی بنویسند و بر بالای در ورودی تلگرافخانه نصب نمایند:
«از امروز به بعد حرف مفت قبول نمیشود» و برای هر کلمه یک عباسی (یک پنجم ریال) حق المخابره باید پرداخت کنند.
ناگفته پیداست برای آن هایی که به حرف مفت عادت کرده بودند به هیچ وجه قابل قبول نبود که متصدیان مربوط به آنها بگویند «حرف مفت نزن و حرف مفت نگو»، زیرا حرف قیمت دارد و بی تامل نباید به گفتار دم زد و به همین جهت از آن روز به بعد کلمه حرف مفت در اذهان مردم جزء کلمات ناخوشایند تلقی گردید و افرادی را که بدون تامل و اندیشه و غالباً به منظور تحقیر و توهین مطلبی اظهار کنند با عبارت «حرف مفت نزن» متقابلاً پاسخ میگویند.
ممنونم
مثل قضیه چسترفیلد که ایرانی های عزیز تغییر کاربریش دادن؟