bato-adv
کد خبر: ۱۹۴۶۸۲

پورمحمدی: حکومت باید راه بهشت را هموار کند

«حكومت ديني يا دين حكومتي» اين كلمات از زماني كه رئيس‌جمهور در مراسم محيط زيست عنوان كرد كه «دولت ديني خوب است اما دين دولتي جاي صحبت دارد؛ حتي تبليغ دين بايد به دست عالمان، مراجع، صاحب نظران و دلسوزان انجام شود و دولت نيز حمايت لازم را انجام دهد. »
تاریخ انتشار: ۰۴:۰۲ - ۲۸ خرداد ۱۳۹۳

«حكومت ديني يا دين حكومتي» اين كلمات از زماني كه رئيس‌جمهور در مراسم محيط زيست عنوان كرد كه «دولت ديني خوب است اما دين دولتي جاي صحبت دارد؛ حتي تبليغ دين بايد به دست عالمان، مراجع، صاحب نظران و دلسوزان انجام شود و دولت نيز حمايت لازم را انجام دهد. » به بحثي عميق ميان مخالفان و موافقان اين ديدگاه تبديل شد. چنانكه برخي دينداري و محافظت از دين را وظيفه دولت عنوان مي‌كردند و برخي ديگر وظايفي ديگر براي دولت عنوان مي‌كردند كه شامل عمران و آباداني كشور و رسيدگي به وضعيت معيشت مردم مي‌شد. در اين راستا وزير دادگستري در این گفت‌وگو به تشريح ديدگاه خود درباره دين دولتي و دولت ديني پرداخت. او يكي از اعضاي جامعه روحانيت مبارز است كه در رزومه مطالعات ديني خود انبوهي از شناخت اسلام و دين دارد. متن این گفت‌وگو را در ادامه مي‌خوانيد:

تفاوت دين دولتي و دولت ديني چيست؟

من جاي اين بحث‌ها را در حوزه‌هاي افكار عمومي نمي‌بينم. فكر مي‌كنم به‌خصوص ما سياستمداران بهتر است كم‌تر وارد مباحث تئوريك شويم. چون ديگران حرف‌هاي ما را خيلي مدرسه‌اي و كلاسي ارزيابي نمي‌كنند و با پسوندها و حاشيه‌هاي سياسي تحليل و برداشت مي‌كنند. جاي اين بحث‌ها بيشتر در دانشگاه، حوزه و كانون‌هاي تخصصي است. چون بدون اين حاشيه‌ها به آن پرداخته و رسيدگي مي‌شود. البته خوب است كه بررسي شود. حالا هم چون مطرح شده و به‌خصوص جناب رئيس‌جمهور محترم اين تعبير را به كار بردند بايد تبييني در اين جهت صورت بگيرد. به نظر من دين فوق حكومت است. حكومت بر اساس آموزه‌هاي ديني طبق تعريف ما بايد شكل بگيرد. دين، حاكم بر حكومت و دولت است. با اين منطق فقط تعبير حكومت ديني صحيح است. از اين جهت اگر بگوييم دين حكومتي يا دين دولتي، احتمالاً اين خلجان ايجاد شود كه دين از حكومت خط مي‌گيرد يا حكومت و دولت مقاصدش را به دين تحميل، مواضع و مطالباتش را قاطي دين مي‌كند. اين حتماً يك دغدغه جدي است.

دين تابع حكومت نيست. دين ذيل حكومت و متاثر از حكومت نيست. البته من با آقاي رئيس‌جمهور صحبت نكردم ولي بر اساس دغدغه‌اي كه دارند و سوالي كه كردند فكر مي‌كنم قبول دارند كه حكومت ديني مورد قبول است. من فكر مي‌كنم نظر ايشان اين باشد كه اگر دين حكومتي و دولتي شود حتماً خطر بزرگي است. من هم قبول ندارم. با اين تفسير، دين دولتي و دين حكومتي غلط است. تعريف‌شدن دين در ذيل حكومت اشتباه است. چون دين امري حاكم بر حكومت است. حكومت بايد طبق دستور دين و اوامر و احكام ديني عمل كند. طبق تعاريفي كه ما داريم نه تنها حكومت بلكه همه آحاد شهروندان، همه مردم از بزرگ گرفته تا كوچك، حاكم و مردم عادي، رئيس و مرئوس، عالم و عامي و مجتهد،رئيس‌جمهور و همه مردم بايد به دستور دين عمل كنيم و تابع دين باشيم. طبق اين مبنا تبعاً حكومت ديني قابل‌دفاع و قابل‌قبول است. بايداين دو واژه را به روشني تفسير و تبيين كنيم. اين مساله اصلاً محل منازعه نيست. تعجب مي‌كنم عده‌اي اين را موضوع منازعه قرار مي‌دهند. يك اصطلاح است. شايد هر كس از آن يك منظوري دارد. بايد منظورش را پرسيد. اگر هم شبهه و ترديدي هست مثل امر مشتبه ومتشابهي مي‌ماند. بايد سوال كرد. واقعاً انسان نگران اين است كه عده‌اي دنبال تاويل و تحريف خيلي از مطالب باشند. آن هم با مقاصد ناصحيح و ناروا مثل حذف رقيب، ايجاد اختلاف، ايجاد كشمكش و تفرقه و ايجاد فتنه. همانطور كه تعبير قرآن «ابتغاء الفتنه / ايجاد فتنه» است.

بزرگ‌ترين فتنه هم اختلاف است. كلامي كه بالاتر از كلام خدا نيست. اما بعضي‌ها از متشابهات كلام خدا و قرآن براي فتنه‌گري، ايجاد اختلاف، درگيري‌هاي بي‌حاصل و تاويل‌هاي ناروا استفاده مي‌كنند. به هر حال اگر موضوعي مطرح شود بايد سوال كنيم، توضيح بخواهيم و نظرمان را بگوييم. مثلاً از كسي مثل من بپرسيد. بله، منِ مدرسه‌اي بايد جواب دهم. به هر حال آنچه مطرح شد را توضيح دادم. اين مساله موضوع اختلاف نيست. به هر حال اگر كسي از اين تعبير منظور ديگري متفاوت با آموزه‌هاي ديني ما داشته باشد، جاي اعتراض و ابراز نگراني است. البته آن‌جا هم بايد به روش صحيح و منطقي بيان شود.

آيا جلوگيري از مظاهر فساد مثل بدحجابي و بطور كلي امور خلاف شرع از وظايف حكومت است؟

وقتي مردم به يك دين يك اصول و يك قواعد پايبندند و حكومتي را هم بر آن اساس پايه مي‌ريزند، آن حكومت خودش را مقيد به آن مباني مي‌داند و طبعاً بايد مجري باشد. نمي‌توانيم بگوييم حكومت ديني هستيم و به احكام ديني بي‌تفاوت و بي‌توجه باشيم. اينكه معنا نمي‌دهد. آيه «الذين ان مكناهم في الارض»هم نشان مي‌دهد مخاطب اصلي اجراي اين وظايف، خود افرادي هستند كه به قدرت و حكومت رسيدند. حكومت موظف است پيگيري كند. در قوانين ما هم اين آمده. الان بخش عظيمي از قوانين ما درباره اجراي دستورات ديني است. پس همه حكومت موظف هستيم. ازجمله دربرخورد با مفاسد. اين همه با مفاسدي مثل مواد مخدر، مظاهر فسادهاي اخلاقي، توليدات فرهنگي ضداخلاقي، مفاسد اقتصادي و مفاسد اجتماعي مبارزه مي‌كنيم. همه حكومت دارد برخورد مي‌كند. اصلاً وظيفه حكومت است.

بخش عظيم اين مفاسد خلاف دين است. يعني دين مي‌گويد اينها فساد و خلاف است. پس برخورد با اينها وظيفه حكومت است. البته نه به اين معنا كه ديگران وظيفه ندارد. به‌خصوص در مواردي مثل امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر. اين وظيفه عمومي است نه صرفاً وظيفه حكومت. البته آن قسمت كه به قهر، يك خرده اعمال قدرت و همراهي نيروهاي قانوني و قهريه نياز باشد، در اختيار حكومت است و توسط حكومت اعمال مي‌شود. ولي مردم بايد همديگر را راهنمايي و نصيحت كنند و تذكر و هشدار بدهند و حتي توبيخ كنند. يعني امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر جزو وظايف عمومي و متوجه همه ماست. اصلاً در اين رابطه نبايد ترديد كنيم. اما اين‌جا سوالي مطرح مي‌شود كه براي اصلاح جامعه چه روشي را بايد اتخاذ كرد. همه مردم اعم از متدينين، مردم عادي، حكومت، مسئولين و غيرمسئولين وظيفه دارند دستورات ديني را اجرا كنند.

اين بحث مطرح است كه چه روشي نتيجه‌بخش‌تر و صحيح و چه روشي غلط است. به هر حال ترديدي در اين نيست كه دستورات ديني اجرا شود و نسبت به دين بي‌تفاوت نشويم. البته دولت مسئول تعيين وظايف ديني مردم نيست. اما كل نظام مسئول است. در قله اين نظام هم رهبران ديني يعني مقام معظم رهبري و مراجع هستند. در كنار آنها حوزه‌هاي علميه مسئول تعريف، ترويج و تبيين دين و اجتهاد، تشخيص وظايف مردم، تشخيص فروع، تطبيق احكام با فروع و بيان احكام شرعي هستند. اينها مسئولند. دولت نبايد اشتباه كند و خودش را جاي آنها بنشاند. اتفاقاً به نظر من اين تعبير جناب آقاي روحاني كاملاً درست است كه علما مسئول تبيين و نشر و بيان احكام ديني هستند. دولت وظيفه اجراي احكام و حمايت از دين و دستورات و معارف ديني را دارد. اين اتفاقاً نقطه ظريف و دقيقي است كه بايد به آن توجه شود و متخذ از آن است كه آيا دين بر دولت حاكم است يا حكومت مي‌خواهد دين را در خدمت خود بگيرد. متخذ از همان فكر است.

به هر حال اينها ظرايفي است و اتفاقاً اشكال ندارد بحث شود. حالا هم كه بحث شده به نظر من بايد مباحثه كنيم، حرف بزنيم، نظر بدهيم و مباني مان را بگوييم. متاسفانه زود متهم مي‌كنيم، نسبت مي‌دهيم، خط‌ونشان مي‌كشيم، حكم صادر مي‌كنيم، احكام را تشخيص مي‌دهيم، اجتهاد مي‌كنيم، فتوا مي‌دهيم، قضاوت مي‌كنيم و بعد مجري مي‌شويم، فرماندهي ميداني مي‌كنيم و بسيج مي‌كنيم كه همه براي اجراي اين حكم بيايند. اينكه رسمش نيست. اينكه مدل صحيحي نيست. به هر حال دين محور و مصدر همه امور جامعه ماست. اين كاملاً موضوع روشني است. دولت متخذ از معارف ديني است. جمهوري اسلامي برگرفته از تعاليم ديني ماست. دولت موظف به اجراي دستورات ديني است. نسبت به اين هم خود را متعهد و ملتزم مي‌داند. البته در راه اجراي اين دستور بايد با دقت و بررسي بهترين، موثرترين، كم‌هزينه‌ترين، كم‌آسيب‌ترين و پربهره‌ترين روش را انتخاب كند تا زودتر و با هزينه كم به هدف برسيم. اينها يك اصول صحيح و منطقي و عقلاني است. دين هم ما را به همين روش‌ها دعوت كرده و هدايت مي‌كند.

چنين برخوردهايي سابقه تاريخي هم دارد؟

بله، زمان پيامبر(ص) و اميرالمومنين(ع) داشتيم. پيامبر مي‌رفت جايي كه مشروب بود و دستور مي‌داد همه اينها را را بريزيد بشكنيد. نيز مثلاً زن‌ها تا قبل از اينكه آيه حجاب آمد رعايت نمي‌كردند. وقتي آيه حجاب آمد تذكر داده شد كه همه رعايت كنند. زمان صدر اسلام، زمان خلفا و همچنين زمان حضرت اميرالمومنين اينها تذكر داده مي‌شد. البته بيشتر در حوزه ظاهري جامعه بود. يعني مسائل ديني بايد در نظم و ظاهر جامعه رعايت شود. دولت هم نسبت به اين ظاهر مسئول است.

در حوزه فردي خيلي دخالت نمي‌كرد.

اگر ظهور علني داشت، فرق نمي‌كند. اگر علني باشد حوزه اجتماعي يا فردي‌اش خيلي فرق نمي‌كند. وقتي اجتماعي باشد همه‌اش علني و ظاهري است. ترديدي در آن نيست. چون اينها به همه مربوط است. حكومت و دولت نسبت به دين مسئوليت تام دارد. طبيعي است نسبت به حوزه فردي وقتي مسئول است كه رفتارش ظهور اجتماعي پيدا مي‌كند. نمونه‌هاي تاريخي داريم. به هر حال چون حكومت، به‌خصوص بر اساس آموزه‌هاي شيعي، كم‌تر در اختيار ما بوده تكه‌هاي تاريخي ما بسيار محدود و كم است.

به تعبير مرحوم شهيد مطهري دين راه است، منزل و توقفگاه نيست. يعني اسلام متناسب با نيازهاي روز جامعه برنامه دارد. وقتي اكراه در دين ما وجود ندارد، اين تناقض را چطور رفع مي‌كنيد؟

ببينيد من گفتم خوش ندارم به عنوان يك مدير اجرايي وارد اين ادبيات شوم ولي چون بحث مطرح شده ديگر اين‌جا جاي سكوت نيست و اگر مختصر اطلاع و نظري داريم، وظيفه ماست كه نظرمان را ابراز كنيم. اسلام حتماً به انساني احترام مي‌گذارد كه عاقل، مختار و‌ آزاد باشد و آگاهانه تصميم بگيرد. از اين جهت اصلاً تكليف در اسلام بر اساس عدم اكراه، عدم اجبار و عدم اضطرار است. پاداش، ثواب و عِقاب هم دقيقاً‌ با اين اصول ارتباط مستقيم دارد. از اين جهت خداوند كسي كه از باب اضطرار و اكراه عمل نامناسب و نامشروعي انجام داده را عقاب نمي‌كند و كسي كه از روي ناآگاهي يا اجبار عمل خوبي انجام داده را مستحق ثواب نمي‌داند. مگر امتنانا. در فقه هم داريم كه خدا منت مي‌گذارد و به كسي تفضل مي‌كند.

همانطور كه به خيلي‌ها لطف مي‌كند و نعمت مي‌دهد، به اين آدم هم مي‌دهد. ولي او را مستحق ثواب و پاداش نمي‌داند. اين اساس تفكر ديني ماست. اسلام از اين جهت اصلاً كسي را قبول ندارد. از تفكر ديني اين را مي‌فهميم. مگر مي‌شود با زور و اجبار كسي به بهشت برود. نه، اين منطق قابل‌دفاع نيست. حكومت هم نبايد اين كار را بكند. دين هم دنبال اين نيست كه مردم را با زور به بهشت ببرد. اصلاً بهشت براي انسان‌هايي است كه عاقلانه، آگاهانه و از روي اختيار عمل ثواب و درست و خير را انجام داده‌اند. روشن است كه بهشت براي اين آدم‌هاست. در آيات قرآن آمده: «الذين انعم‌الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهدا و الصالحين» يا «اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت عليهم». خيلي روشن است كه بهشت براي اين‌هاست. اما اين‌جا يك مطلب خيلي جدي وجود دارد. به نظر من آنچه جناب آقاي رئيس‌جمهور فرموده درست است اما ايشان به بخش‌هاي ديگر بحث اشاره نكرد. برخي بزرگان ما به بخش‌هاي ديگرش را اشاره كردند.

آن هم به نظرم كاملاً حرف درستي است. البته ما بايد راه بهشت را براي مردم هموار كنيم. يعني مردم را هدايت و راهنمايي كنيم. اين كار دولت است. حكومت و دولت بايد راه رسيدن به بهشت را براي جامعه هموار كند. طرف مقابلش هم كاملاً درست است. يعني حكومت بايد تا آن‌جا كه مي‌تواند راه سقوط و پرت‌شدن به جهنم، گمراهي و جهنمي‌شدن را محدود كند. البته نه محدوديتي كه انسان‌ها ديگر نتوانند خلاف كنند. در آن صورت ارزش انساني از دست مي‌رود. ما نمي‌توانيم هيچ كس هم نمي‌تواند راه جهنم را بر كسي ببندد. اصلاً برخي از مفسرين «لا اكراه في الدين» را امر تكويني مي‌دانند. يعني مي‌گويند خدا تكويناً نخواسته و اينچنين قرار نداده كه انسان‌ها مكرهاً متدين شوند. اصلاً ساخت انسان اينچنين نيست. خدا انسان را آزاد و مختار آفريده. موجودي با اين مختصات خلق كرده. طبعاً به موجودي كه اينچنين خلق كرده اكراه و اجبار نمي‌كند. چون مي‌داند او نمي‌پذيرد. چون او مصنوع و مخلوق اين خداست و خدا با اين مختصات خلقش كرده. بنابراين برخي مفسرين «لا اكراه» را امر تكويني مي‌دانند.

البته به نظر من نياز نيست آن را امر تكويني بدانيم. امر تشريعي مي‌دانيم. تفسيرش مفصل است و نمي‌خواهم وارد آن شوم. در احكام ديني مان هم كاملاً روشن است. پس از اين جهت همه اينها قابل‌جمع و روشن و درست است. اگر يك عالم بزرگ بگويد ما بايد راه بهشت را بايد هموار و راه جهنم را سخت كنيم، كسي نبايد استنباط كند مي‌خواهند با زور مردم را به بهشت ببرند. اگر كسي چنين استنباط كند اشتباه كرده. اگر جناب آقاي رئيس‌جمهور بفرمايد ما نمي‌خواهيم مردم را به زور به بهشت ببريم، كسي حق ندارد استفاده و استنباط كند كه ايشان مي‌گويد ما براي بهشتي‌شدن مردم وظيفه‌اي نداريم و كاري نمي‌كنيم يا در رابطه با جهنمي‌شدن مردم مسئوليت و دغدغه‌اي نداريم. اصلاً كسي نمي‌تواند دغدغه جهنمي‌شدن جامعه، مردم و هموطنانش و ديگر انسان‌ها را نداشته باشد. ما دغدغه همه انسان‌هاي دنيا را داريم كه جهنمي نشوند. چرا دغدغه نداريم. ما دغدغه همه انسان‌هاي عالم را داريم كه بهشتي شوند. چرا اين دغدغه را نداريم.

اين روزها حضرت آيت‌ا... مهدوي‌كني در بستر بيماري است. از خدا مي‌خواهيم كه شفاي عاجل نصيبش كند. ايشان يك جمله بسيار زيبا و شنيدني دارد. يادي و تجليلي از ايشان كنيم. هميشه مي‌فرمايد: ما بنا داريم برويم بهشت. بعضي وقت‌ها مطرح مي‌كرد كه وظيفه داريم مردم را هدايت و بهشتي كنيم. بايد همه را بهشتي كنيم. اين منطق علماي ما و همه ماست. در اين زمينه وظيفه داريم. به هر حال طرح اين مطالب اگر بي حاشيه، بدون سوءظن،گروكشي، انتقام‌گيري، حذف و كشمكش‌هاي ناروا و بي‌حاصل باشد، خوب است. اتفاقاً اين بحث‌ها بحث‌هاي قشنگ و زيبايي است. جامعه هم از آن استفاده مي‌كند و لذت مي‌برد. ولي متاسفانه اين برداشت‌ها مي‌شود. باز توصيه مي‌كنم كه به‌خصوص ما مسئولين بايد يك خرده از طرح اين مطالب احتراز كنيم. به دليل همان «في قلوبهم زيغ».

به هر حال اين‌طرف هم مشكلات زيادي داريم. بهشتي‌كردن مردم فقط با نماز و روزه كه نمي‌شود. اما اصول و مباني احكام دين لايتغير است. يعني حرام حضرت رسول تا قيامت حرام است. حلالش هم همين‌طور. تفسير شما از اينكه اسلام با مقتضيات زمان تغيير مي‌كند چيست؟در اين سي‌وپنج سال ما چقدر موفق بوده بر اساس مقتضيات نياز مردم تغيير ايجاد كند؟

به نكات خوبي اشاره كرديد. ولي اينها چند موضوع است كه بايد هر كدام را به تنهايي مورد بحث قرار دهيم. اگر بخواهيم به فرهنگ جامعه توجه كنيم، همانطور كه مقام معظم رهبري فرمود، بايد به اقتصاد هم توجه كنيم. اين كلام خيلي حكيمانه و خوب است. رهبري مي‌فرمايد امسال سال اقتصاد و فرهنگ است. بايد رابطه اقتصاد و فرهنگ را كشف كنيم، تاثير و تاثر فرهنگ و اقتصاد را ببينيم، از نگاه درون‌ديني و برون‌ديني به اين مقولات بينديشيم و راه‌هاي ارتباط آن دو را با هم ارزيابي كنيم. آن وقت اين مي‌شود يك منطق هوشمندانه و پيش‌برنده. فرهنگ بدون اقتصاد پايدار نخواهد شد، عمق پيدا نخواهد كرد و عوامل مخرب و مزاحمش زياد خواهد بود. اقتصاد بدون فرهنگ جامعه را جلو نمي‌برد، اصلاحات عميق در جامعه ايجاد نمي‌كند، نابرابري‌ها را حل نمي‌كند، تعالي روحي- معنوي در جامعه به وجود نمي‌آورد و توسعه اش توسعه ناقص خواهد كرد. اقتصاد، كه موتور توسعه است، بدون فرهنگ توسعه ناقص به وجود مي‌آورد. اينها مسائل اساسي است.

همانطور كه اشاره كرديد مگر مي‌شود فرهنگ جامعه را اصلاح كرد در حالي كه به جوان، نياز و كشش‌هاي دروني‌اش بي‌توجه بود. مگر مي‌شود نيازهاي يك خانواده را تامين نكرد بعد به اين خانواده گفت در مسير سالم حركت كند. متاسفانه بسياري از سرقت‌ها، دزدي‌ها و روآوردن به تبهكاري‌هاي اجتماعي، ناهنجاري‌هاي اخلاقي، مواد مخدر و اعتيادها، افول شخصيت انساني، مادي‌شدن شخصيت انسان و كالاشدن انسان به خاطر فقر، مشكلات معيشت افراد جامعه، عدم آموزش، عدم تحصيل، عدم تربيت و ضعف رفتاري اجتماعي است. ما به اينها توجه نكرديم. آن وقت انتظار داريم كه جامعه ما خوب باشد و شهروندها، جوان‌ها، دخترها و پسرهاي ما از هر عيب و نقصي مبرا باشند. نمي‌شود. اين انتظار درست نيست. بايد بطور جدي به آن پرداخت. در اين مورد روايات عجيبي داريم. پيامبر(ص) مي‌فرمايد: «اللهم بارك لنا في الخبز. لولا الخبز ماصلينا و لاصمنا و لاادينا فرائض ربنا عزوجل/ پروردگارانان ما رامبارك فرما! اگر نان نباشد نمي‌توانيم نمازبخوانيم ونه روزه بگيريم ونه ديگرواجبات پروردگارعزوجل راانجام دهيم». اين قدر اين عبارت عجيب و گوياست. از اين بيان واضح‌تر. البته خبز به معناي نان نيست. همان معاش است.

در ادبيات ديني و روايات چنين تعبيري زياد داريم. به هر حال اينها وظايف حكومت است. حكومت ديني يعني اين. يعني حكومت دغدغه دين مردم را داشته باشد. دغدغه دين اين نيست كه فقط مدام بگويد درست راه برو، لباست را درست بپوش، نزاكت رفتاري داشته باش و اين‌جا شلوغ نكن. تنها اينها نيست. مي‌گويد زندگي، معاش، رفتار، دانش و رفاه واخلاق و دينش را درست كن، ضمناً تربيتش كن، واجبات ديني را به او آموزش بده و بستر را براي واجبات ديني آماده كن. وقتي محلات مسجد تميز و مرتب ندارد جوان رغبت نمي‌كند برود نماز بخواند. يكي از دلايلي كه رغبت جوان‌هاي ما در دانشگاه‌ها به نماز زياد شده اين است كه مساجد خوب، بزرگ، تميز و نظيف در دانشگاه‌ها ساخته‌ايم. البته كارهاي خوب ديگري هم شده ولي اين يك دليل است. هر كجا يك مسجد خوب وتميز، يك امام جماعت خوب و يك هيات امناي خوب داريم نمازخوان و به‌خصوص نمازخوان جوان زياد داريم. اين روشن است. رابطه‌ها خيلي مشخص است. نمي‌توانيم به اينها بي‌توجه باشيم. حكومت و دولت در اين‌جا نقش زيادي دارد. از اين جهت حكومت ديني آمده براي پاسخ‌گويي به همه حرف‌ها. واقعاً باور دارم جمهوري اسلامي كارهاي بسيار بزرگ، قابل‌ستايش، قابل‌تقدير و قابل‌مباهات انجام داده. ببينيد ما يك فقر، كمبود و عقب‌ماندگي چندصدساله و بيش از هزارساله داريم.

نبايد انتظار داشته باشيدجمهوري اسلامي بتواند به راحتي اين فاصله طولاني را پر كند. اگر شما از ضعف‌ها، عيب‌ها و اشتباهات هم بگوييد فكر مي‌كنم بيشتر از شما اطلاع دارم و به آن اقرار دارم و معترفم. اما راه رفته‌مان راه بسيار بلند و قابل‌تقديري است. اگر به آن راهِ رفته خوب نگاه كنيم مي‌توانيم اين اميد و اعتماد و توان را براي حل مشكلات باقيمانده‌مان پيدا كنيم. به نظر من اين نگاه دقيق است. اتفاقاً حضرت امام(ره) فوق‌العاده روي اين مساله توجه داشتند. ايشان به ما ياد دادند كه اصول چيست و اول سراغ اصول برويد. مقام معظم رهبري هم به دقت اين خط را تعقيب كرد. اول بايد به اصول توجه شود. آن وقت كم‌كم از اصول به فروع و مطالب بعدي مي‌پردازيم. بله، الان واقعاً خيلي ضعف و كاستي داريم. مشكلات مان خيلي زياد است. نبايد اينها را پنهان كنيم. من جزو آدم‌هايي هستم كه به پنهان‌كاري اعتقاد ندارم.

معتقدم بايد مشكلات جامعه و ضعف‌ها را گفت. نبايد هراسيد. بايد به مردم اعتماد كرد، اطلاعات مردم را بالا برد و از مردم كمك خواست. هرچه در اين امور به جامعه اعتماد كنيم، فضايش را باز كنيم وبه آن اطلاعات بدهيم بايد بدانيم كه بازخورد و نتيجه بهتري به ما خواهد داد. اما معتقدم اين اطلاعات را بايد به همراه ديگر اطلاعات داد. اگر فقط اين اطلاعات را بدهيد يأس، بي‌اميدي، نگراني و آينده سياه و تاريكي در روال جامعه و مردم به‌خصوص جوان‌ها قرار داده‌ايد. ولي اگر واقعيت‌ها را قشنگ گفتيد اما توانايي‌ها، راه رفته، موفقيت‌ها، دستاوردها و ظرفيت‌ها را هم بيان كرديد نه تنها جامعه پيام‌هاي منفي دريافت نمي‌كند بلكه انگيزه‌اش بيشتر خواهد شد، روحيه‌اش بالا خواهد رفت و اتفاقاً نسبت به حل مشكلاتش واقع‌بين خواهد شد. چون مي‌بيند اين ضعف‌ها، سنگلاخ‌ها، چاله‌چوله‌ها ودره‌ها جلوي پايش است. ضمناً مي‌داند اين توانايي را هم دارد. پس آگاهانه، هوشمندانه و با اراده مي‌رود مشكلاتش را حل و از خطرها عبور كند. اگر با يك منطق عاقلانه به صورت متعادل و هوشمندانه به مباحث ديني، چه نظري و چه اجرايي، بپردازيم فكر مي‌كنم هيچ دغدغه‌اي نداشته باشيم.

امام ما را وارد اين ميدان كرده. اتفاقاً شعار «ما مي‌توانيم» بيش از آنكه به ما توان حل مشكلاتمان را بدهد، به ما روحيه بيشتر و ظرفيت توليد محتواي بيشتري مي‌دهد. اين موضوع مهم‌تري است. الان دنيا دنياي توان نرم، قدرت نرم و ثروت نرم است. در آينده دنيا را ظرفيت‌هاي نرم تشكيل مي‌دهد. سهم قدرت نرم، ثروت نرم و ابزار نرم بسيار بزرگ‌تر خواهد بود. همه نظريه‌پردازان اين را مي‌گويند. امام در اين دنياي پرادعا، پرآشوب و پرمكتب بااين همه زرق‌وبرق‌هاي مدعيان و تمدن‌سازان و فيلسوفان به ما جسارت داد. به ما گفت اتفاقاً شما صاحب ثروت بسيار بسيار عظيم و بزرگي هستيد. من واقعاً از اين جهت جامعه‌مان را توانا مي‌دانم. نخبگان زياد، اهل فرهنگ خوب، اهل هنر، نظريه‌پردازان زياد و جوان‌هاي باانگيزه و باجسارتي داريم. به‌خصوص در حوزه‌هاي نرم و حوزه‌هاي مجازي. ما الان صاحب يك لشكر قدرتمند باانگيزه در حوزه مجازي هستيم. در حوزه مجازي نگران نيستم و معتقدم الان وقت هماوردي در اين حوزه‌هاست. الان به جايي رسيده‌ايم كه مي‌توانيم به عنوان يك قدرت تاثيرگذار در اين فضاها ورود پيدا كنيم و تاثيرگذار باشيم. البته جنگ است. كسي فكر كند تلفات نمي‌دهيم. اشتباه است اگر كسي چنين فكر كند. هر جنگي تلفات دارد. رفتن به ميدان‌ها حتما همراه با تلفات است. ولي از تلفاتش نبايد بترسيم. بايد دقت كنيم و تلفاتمان را به حداقل برسانيم.

همچنين يك ركن اساسي اين است كه بدون سوءظن به همديگر وارد اين ميدان‌ها شويم. به هم اعتماد كنيم، نسبت به همديگر خوشبين شويم وسعي كنيم از ظرفيت‌هاي همديگر خوب استفاده كنيم. اگر اين‌طور شود نظام، كه موفق بوده، در آينده موفقيت‌هاي بزرگي در انتظارش است. يعني اين رفتار ما را به قله‌هاي موفقيت بسيار بسيار نزديك خواهد كرد. تبييني كه از اسلام، آموزه‌هاي اماممان ورهنمودهاي رهبري و علما و بزرگان و نخبگانمان مي‌فهميم اين است. فكر مي‌كنم الحمدلله اين ظرفيت در بين ما وجود دارد.

منبع: روزنامه آرمان

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv