سرگه بارسقیان در روزنامه شرق نوشت: روزنامهنگاری انگلیسی چندروزی پس
از درگذشت مهندس مهدی بازرگان نوشت او در دهه پیروزی ایدئولوژیک و
استراتژیک خود و همقطاران لیبرالش چشم از جهان فروبست؛ آن دهه «لیبرال»
دیگر یک اصطلاح موهن نبود که مترادف با سستعنصری و فرصتطلبی باشد و
تقریبا تمام گروههای سیاسی در ایران میکوشیدند تصویری لیبرالمنشانه
مبنی بر مدارا و اعتدال از خود نشان دهند. تمام آنچه در دهه پیشینش مفهومی
عکس داشت و مدارایش به ضعف و اعتدالش به انقلابینبودن تعبیر میشد.
حتی
آنانی که سازشکار خطابش میکردند، این گفته بنیانگذار انقلاب را نشنیده
بودند که «او سازشکار نیست، اگر سازشکار بود، با من میساخت!» (نقل از
محمدجواد حجتیکرمانی) شنیده نمیشد آنهمه حرف در مجلسی که با بالاترین آرا بر صندلیهایش
نشسته بود و وزیرخارجهاش در باب دیدارشان با زبیگنیو برژینسکی در الجزایر
توضیح میداد هر مذاکرهای سازش نیست و تازه یکسال بعد از آن جنجال بزرگ
بود که جزییاتش را شنیدند که بازرگان خطاب به مشاور امنیت ملی دولت کارتر
گفته بود: «شما (آمریکاییها) از ۲۸مرداد سال ۳۲ که در کشور ما کودتا
کردید، این جنایات را کردید و مسوول تمام این جنایات هستید... این حق ماست
که بابت خساراتی که بر ملت ما از ۲۸ مرداد بهبعد وارد شده از شما درخواست
غرامت بکنیم.»
آنها که دولت بازرگان را «جادهصافکن امپریالیسم آمریکا»
میخواندند مذاکرات ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت با سایروس ونس،
همتای آمریکاییاش را نخوانده بودند که رفته بود پی مطالبات مالی ایران از
آمریکا؛ رودرروی ونس نشسته و گفته بود «رویه فعلی آمریکا را که حالت قیم به
خود گرفته است، نمیپذیریم. آنچه در گذشته کردهاید قابل تکرار نیست.»
آیا آنکه در اولین سالگرد اشغال سفارت آمریکا گفته بود با گروگانگیری
میخواستیم لیبرالها و وابستگان آمریکا را از درون حاکمیت اخراج کنیم، به
سهبار استعفای بازرگان طی ۹ماه دولتش اشاره کرده بود؟
مگر آنان که تا امروز بازرگان را بهخاطر نظری که درباره ادامه جنگ پس از
فتح خرمشهر داشت، محکوم میکنند، گفتهاند که برخی مسوولان و دولتمردان و
فرماندهان وقت هم دیدگاه مشابهی داشتند و پس از سالها معلوم شد که با چه
استدلالی و چگونه جنگ ادامه پیدا کرد؟ و حتی تصمیم بر ادامه جنگ هم طبق
آنچه علیاکبر محتشمیپور، وزیر وقت کشور بیان کرده پس از آن صورت گرفت که
امام با عبور از مرزهای عراق مخالفت کرده و آن را به نظر کارشناسان نظامی
سپاه و ارتش سپرده بودند. رسانههایی که بهطور یکجانبه بازرگان را شماتت
میکردند حتی خبر عیادت او از مجروحان جنگ تحمیلی در بیمارستانها را منتشر
نکردند.
بازرگان اگر مثل خواب گابریل گارسیا مارکز در «زایران غریب» در تشییع
جنازه خود حاضر میشد و مرگ فرصتی بود تا با کسانی دیدار کند که دیرزمانی
ندیده بودشان، حتی صادق خلخالی را هم موقع تدفینش میدید که آمده بود
حلالیت بطلبد و فاتحهای بخواند. یک صادق دیگر (زیباکلام) که مقالاتی در
نقد دولت موقت و لیبرالیسم مینوشت و میگفت «جامعه انقلابی، حکومت انقلابی
میخواهد»، پس از استعفای بازرگان مقالهای نوشته بود در تمجید از سجایای
اخلاقی، تدین، مبارزه و تحمل حبس پیش از انقلاب؛ این مقاله را به روزنامه
کیهان داد اما هرگز و در آن فضا مجال چاپ پیدا نکرد، چون مسوولان وقت
روزنامه به او گفته بودند فضای فعلی ایران آنقدر مناسب نیست که از مهندس
بازرگان تعریف شود. بازرگان هم هرگز آن مقاله منتقدش را نخواند که عنوانش
این بود: «آقای بازرگان متشکریم».
در حق این مرد بزرگ همه با هم ... کردیم. هم سیاسیون هم مردم که سکوت کردند