بهمن کشاورز در روزنامه شرق نوشت:
1- فرانسویها ملت خوب و جالبی هستند. وقتی میگویم «فرانسویها» منظورم مردم عادی فرانسه، فارغ از دولت و حکومت، هستند. چون وقتی پای حکومت و دولت فرانسه به میان میآید، کار خراب میشود. از یک طرف با «ژان ژاک روسو»، «منتسکیو»، «ویکتور هوگو»، «اصحاب دایرهالمعارف» و دهها نویسنده، متفکر، فیلسوف و دانشمند با ابعاد وجودی جهانی مواجه هستیم و از طرف دیگر عملکرد دولتمردان و حکومتهای فرانسه را میبینیم، از دور تسبیح «لوییها» و آنها که در دو جنگ جهانی پایتختشان را هم از دست دادند و مارشال پتن و جمهوریهای راستگرا و چپگرا - که دو لنگهشان یک خروار است- و آنها که در مستعمرات آفریقایی و آسیایی فرانسه فضاحتها به بار آوردند گرفته تا آقای میتران سوسیالیست و سارکوزی راستگرا و بالاخره رییسجمهور فعلی که پهلوانیش سرکوبی طوارق است.
2- چنین دوگانگی و تفاوتی، بین ملتها و دولتها، در خیلی از کشورها وجود دارد و ممکن است چیزهایی، از آنگونه که گفته شد، درباره بسیاری از جوامع گفته شود و درست هم باشد. اشکال کار حکومتها و دولتهای فرانسه این است که در هر ماجرا و مسالهای که در جهان رخ میدهد و پیش میآید، اصرار دارند بگویند: «ما هم هستیم.» واقعیت این است که این موضوع و موضع به اصطلاح «به گردنشان مانده.»
در پایان جنگ دوم جهانی و زمان تشکیل سازمان ملل متحد فاتحان جنگ یعنی آمریکا، شوروی و انگلستان، برای خود امتیازی قایل شدند که همان «حق وتو» در شورای امنیت است. در این میان چین و فرانسه هم بهاصطلاح «قاطی فاتحان» شدند و از این نمد کلاهی بهدست آوردند. حال آنکه آنگونه فتحی را که این دو کشور کردند، کشورهای بسیار دیگری هم میتوانستند مدعی شوند.
3- داستان مخالفت فرانسه با حل مشکلات موجود بین ایران و «1+5» از همین نوع است. هستند «دکانداران» بسیاری که اگر مساله هستهای ایران و اختلافات ایران و آمریکا حل شود، دکانهای دونبش و سهنبششان تعطیل میشود. اینها در سطوح مختلف داخلی و خارجی شناختهشده هستند و بنابراین همه کارشکنیها و اقداماتشان، از دیدگاه «کاسبکارانه» قابل توجیه است. هیچ کاسبی دوست ندارد مغازهاش را تعطیل کنند. اما تا اینجا که اطلاعات محدود و عوامانه بنده نشان میدهد فرانسه جزو این کسبه نیست. جزییات قضیه را اهل سیاست باید بگویند. مضافا اینکه حتی، تا این اواخر و با وجود تحریمها، ظاهرا روابط تجاری خوبی هم با ایران داشته است. آنچه باقی میماند همان داستان «ما هم هستیم...» است.
4- جلوه خاص این گرفتاری دولت فرانسه را در دوران جنگ تحمیلی دیدیم. گویا فرانسه به موجب قوانین داخلیاش حق فروش اسلحه به کشورهای در حال جنگ را ندارد. در زمان جنگ تحمیلی، تقریبا همه دنیا در برابر ایران صف کشیده بودند و در فروش اسلحه و دادن اطلاعات رزمی به عراق از یکدیگر گوی سبقت میربودند. در این میان ظاهرا سر فرانسه بیکلاه مانده بود و احساس میکرد از ابرقدرتها و قدرتها عقب مانده و کسی او را نمیبیند که «هست». لاجرم دولت سوسیالیست فرانسه به رهبری آقای «میتران» کار مشعشعی کرد که باید در اذهان و حافظه همه صلحخواهان و صلحدوستان جهان باقی بماند: هواپیماهای جنگنده میراژ را که به موشکهای «اگزوسه» مجهز و برای حمله به کشتیهای نفتکش ایران مناسب بود به عراق اجاره داد!! تا بگوید «ما هم هستیم.» بزرگی در این مورد فرموده بودند «خیاطها جایی میرفتند، پالاندوزها هم دنبال آنها راه افتادند و گفتند ما هم اهل بخیهایم.»
5- این زمستان هم، همچون سایر سختیهایی که بر مردم ما تحمیل شده بود، خواهد گذشت و روسیاهی برای ذغال باقی خواهد ماند. اما امیدوارم در ارتباطات و مراودات بعدی با کشورهای جهان این رفتارها که، صرفنظر از سیاست و دیپلماسی و این چیزها، به خودیخود زشت است، فراموش نشود. نمیدانم چرا واقعه اخیر، بدون هیچ ارتباط خاصی شعر معروف «ادگار آلنپو» به نام «کلاغ» را برای من تداعی میکند.