نسخه 300 ایرانی! اصولا آدم باید یا معنای کتاب را بفهمد و یا معنای 300 را که متوجه عمق بعضی چیزها بشود. اشتباه نکنید نمی خواهم راجع به فیلم هالیوودی 300 صحبت کنم که از ایرانی ها چهره ای وحشی و بی فرهنگ نشان داده بود. این مطلبی که می خواهم آن را نقل کنم با آن ماجرا فرق دارد، دست کم از نظر کشور سازنده اش!
معاون فرهنگی وزارت ارشاد جمهوری اسلامی از جمعآوری حدود ۳۰۰ عنوان کتاب در بیست ویکمین نمایشگاه کتاب تهران خبر داد. محسن آقای پرویز علت این اقدام را محتوای اهانتآمیز به «ارکان اسلام یا مذهب شیعه»، درج «تصاویر غیراخلاقی» و «مضامین ناپسند» کتابها اعلام کرده است و البته اعلام نکرده است که اگر واقعا کتاب های جمع آوری شده دارای همچین محتویاتی بوده اند، پس دستگاه عریض و طویل ممیزی کتاب در وزارت ارشاد که بابت بررسی دقیق هر کتابی، نویسندگان و ناشران را ماه ها و سالها علاف می کند چرا مجوز چاپ این کتابها را صادر کرده است؟ و مسوول خسارت انتشاراتی ها کیست؟
البته تا اینجای کار که چندان چیز غریبی نیست. بالاخره وزارت ارشادی که وزیرش صفارهرندی باشد باید یک فرقی با وزارت ارشادهای قبلی –و ان شاالله بعدی!- داشته باشد. اما نکته با مزه این است که آقای پرویز، "معاون فرهنگی" وزیر ارشاد در گفتگو با خبرگزاری مهر با کمتعداد دانستن جمعآوری ۳۰۰ عنوان کتاب گفته است: «بر اساس گزارشی که از دوستانم در مورد کتب جمعآوری شده گرفتم تعداد این کتابها خیلی زیاد نیست و سرجمع کتابهای داخلی و خارجی که با ضوابط نمایشگاه سازگار نیست و مشکل دارد، به ۳۰۰ عنوان نیز نمیرسد.»
البته همانطوری که عرض کردم آدم باید یا معنی کتاب را بفهمد یا معنی 300 را... !
باربی کلثوم ننه می شود! خب حالا برای آنکه زیاد سیاه نمایی نکرده باشیم، یک مقداری هم سفیدنمایی فرهنگی بکنیم.
قربانعلی دری نجف آبادی، وزیر اطلاعات اسبق و دادستان کل کشور فعلی اخیرا نسبت به مقوله فرهنگ حساس شده و به پرویز داوودی معاون رئیس جمهور نامه رسمی نوشته است. و البته همانطور که درست حدس زده اید، موضوع نامه به این مهمی، مسائل کم اهمیت و پیش پاافتاده ای مثل غارت آثار باستانی ایران و وضعیت فلاکت بار محیط زیست و وضعت فلاکت بارتر نشر کتاب و توقیف گسترده مطبوعات و این چیزها نبوده و نخواهد بود. این مرد بزرگ در نامه رسمی به داوودی نسبت به "باربی" اعتراض کرده و موکدا خواسته تا دولت جلوی ورود این عروسک های خطرناک را بگیرد. آقای دری نجفآبادی در نامهی خود گفته است عروسک باربی "تبعات فرهنگی مخربی در پی دارد و خطری اجتماعی محسوب میشود."
من ضمن تایید گفته های جالب و پوینده آقای دری نجف آبادی توصیه می کنم از آنجایی که عروسک های سارا و دارای ایرانی (ساخت چین!) هم در طول سالهای گذشته با اسقبال چندانی مواجه نشده اند، عروسک دخترانه ملی و مناسبی به جای «باربی» از طرف یکی از نهادهای ذیربط (مثلا معاونت عروسک سازی دادستان کل کشور، یا واحد باربی زدایی معاونت ریاست جمهوری!) ساخته و به بازار عرضه شود.
من حتی طرح اولیه ای هم برای این پیشنهادم آماده کرده ام. بر اساس طرح پیشنهادی من، برخی از مشخصات این عروسک به شرح زیر است:
1- نام پیشنهادی برای این عروسک «کلثوم ننه» است. (باجی صغرا و دده کبری گزینه های بعدی هستند)
2- این عروسک باید مجهز به چادر ملی (عربی سابق!) باشد تا خدای ناکرده چشم و گوش دختران پنج شش ساله ایرانی باز نشود.
3- برخی از گونه های گران قیمت این عروسک باید سخنگو باشند، اما به جای گفتن جملات بی ربطی مثل "دوستت دارم"، "مامان جون بیا پیشم"، "عروسک قشنگ من قرمز پوشیده"... شعائر مناسبی نظیر "انرژی هسته ای حق مسلم ماست"، "غارتگر بیت المال اعدام باید گردد" و "سوسولا کوشن تو سوراخ موشن!" را تکرار کند.
4- لوازم الکتریکی مناسبی جهت محافظت کلثوم ننه باید تدارک دیده شود. مثلا در زیر لباس آن مدارهای فشارقوی کار گذاشته شود تا چنانچه از سوی پسر بچه های کنجکاو، قصد خلع لباس مشارالیها شد، به کار افتاده و با وارد نمودن شوک مناسب، از همین سن به آنها هشدار و آمادگی لازم برای "طرح امنیت اجتماعی" داده شود.
5- طی بخشنامه های شداد و غلاظی به تمام ارگان ها و مکان هایی که احتمال استعمال کلمه ضد فرهنگی "باربی" وجود دارد، دستور داده شود که از استعمال آن خودداری و یا به جای آن از کلمه جایگزین استفاده شود. به خصوص در اماکن ورزشی و یا موسسات لاغری ویژه بانوان باید بجای عباراتی نظیر "وای نشناختمت... چقدر وزن کم کردی... باربی شدی!" از عباراتی نظیر"وای نشناختمت... چقدر وزن کردی...کلثوم ننه شدی!" استفاده شود.
6- طرحی ضربتی با عنوان "افزایش ضریب امنیت اجتماعی در مهدکودک ها و کودکستان ها" با مشارکت نیروهای زبده اجرا شود و در مورد متخلفینی که اقدام به استعمال باربی کرده اند؛ اعمال قانون شود. (البته با توجه به علاقه این قبیل متخلفین به کلاه بوقی، استثنائا توصیه می شود از گذاشتن کلاه بوقی بر سرآنها و چرخاندن در خیابان ها که یکی از جزئیات لاینفکِ "اعمال قانون" است، صرفنظر شود!)
حرف نزن، روزت مبارک! روز کارگر و روز معلم در هفته گذشته فرا رسیدند و بر اثر آن میزان واردات هندوانه دیمه و شاخ اعلا، جهش کرد. بر اساس سنت مرسوم در این روز ضمن تجلیل فراوان از کارگران و معلم های شریف و عزیز و دلسوز، به چندتا از نمونه های آنها در حضور مقامات عالیرتبه جوایز ارزنده و زیر بغل و توی جیب بقیه کارگران و معلم ها هندوانه و شاخ اعلا گذاشته شد. البته در چند سال اخیر در این سنت حسنه تغییراتی هم داده شده است که مهمترین آن برخورد مناسب معلم ها و کارگرهایی است که به عنوان نمایندگان معلم ها و کارگرهای معترض دست به اعتراض های صنفی زده اند.
چرا که همه ما – و از همه بیشتر مسئولان- می دانیم که این دو قشر از جمله زحمتکش ترین و مظلوم ترین اقشار جامعه هستند که به همین خاطر باید یک روز در سال خیلی از آنها تقدیر کرد، و به قشر زحمتکش و مظلوم، اعتراض و حقوق صنفی و این چیزها نیامده است.
تذکر: ایضا به شما هم! به ما هم!
پل هوایی 1- شهرام گیل آبادی مدیر رادیو جوان از این شبکه رفت و مسعود احمدي افزادي به جای او آمد. در مدت ریاست گیل آبادی بر این رادیو، با سعه صدر در بهره گیری ازعناصر طنز و کمدی در برنامه سازی، رادیو جوان به پر مخاطب ترین رادیوی سراسری ایران بدل شد. ضمن گفتن خسته نباشید به گیل آبادی و دمت گرم به احمدي افزادي ( راستش هرچه فکر کردم یادم نیامد به کسی که تازه آمده چی باید گفت!) امیدوارم این روند ادامه پیدا کند و بهتر هم بشود.
2- این هم آخر و عاقبت معلم کلاس اول نبودن!
ولی گذشته از شوخی، این معضل دست ندادن با خانمها (که در عرف دیپلماتیک توهین بزرگی محسوب می شود) قرار نیست حل شود؟ حالا مثلا اگر آقای احمدی نژاد با این خانم پیر هندی غیر مسلمان دست می داد اسلام برباد می رفت؟!
راستی ازآقایان علما کسی اینجا را می خواند؟