صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۹۲۶۱۱
تاریخ انتشار: ۱۶:۱۷ - ۲۶ مهر ۱۳۹۰


اگر چه این روزها بحث انتخابات داغ و مطرح است و ما نیز گفتگوی خود را از همین مبحث آغاز می‌کنیم، اما ضرورت و الزامی نمی‌بینیم که فرصت را فقط به این مسئله اختصاص دهیم، لذا گفتگوی خود را به دو بخش مستقل تقسیم کرده و سؤالات خود را در بخش اول به مسئله‌ی «انتخابات»، «8+7»، «جبهه پایداری» و مباحث، سؤالات یا حتی شائبه‌هایی که در این زمینه به وجود آمده است اختصاص می‌دهیم.

اگر چه حضور جامعه‌ی روحانیت مبارز در عرصه‌ی سیاست،‌ حرکت جدیدی نیست، اما این شکل حرکت تحت عنوان «اصولگرایی» و سپس 8+7 جدید است. ابتدا از انگیزه‌ی و علل این شکل از حضور را بفرمایید.
برای پاسخ به این سؤال ضرورتاً باید یک مقدمه‌ی چند جمله‌ای را بیان کنیم:

نکته‌ی اول: بار حرکت انقلاب اسلامی بر دوش انسان‌هایی است که معتقد به اصول و اساس و مبانی انقلاب اسلامی هستند. یعنی انقلاب اسلامی در چارچوب قرآن، عترت و ارزش‌های دینی سامان یافته و استوار شده است. پس، بار سنگین این حرکت را به تعبیر امروز «اصولگرایان» بر عهده دارند.

اصولگرایان کسانی هستند که برخوردار از ایمان راسخ، تقوا، صاحب سیاست، دشمن شناس و آشنای به ترفندها، توطئه‌ها و فتنه‌های آنها هستند و همیشه چراغ راهنمای آنها نیز روحانیت و در رأس آن ولایت و «ولایت مطلقه فقیه» بوده و هست و خواهد بود.
 
با نور افکن آنها ظلمت‌ها را در مقابل راه خودشان شناسایی می‌کنند و سعی دارند در طریق توحید، ولایت و صراط مستقیم پیش ‌روند. البته ویژگی‌های دیگری هم دارند. انسان‌های مبارز، مجاهد، سابقه‌دار و امتحان داده در بوته‌ی بحران‌های سخت قبل از انقلاب و بعد از انقلاب هستند.

نکته‌‌ی دوم: این حرکت اصولگرایی تا سال 84 در قالب شورای هماهنگی به حرکت خودش ادامه می‌داد.

اما بعد از نهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری یک گسستی بین نیروهای اصولگرا اتفاق افتاد که سبب بروز یک پراکندگی در سطح کشور گردید. لذا در فروردین سال 89 پیشنهادی در جامعه‌ی روحانیت مبارز مطرح شد مبنی بر این که خوب است جامعه‌ی روحانیت مبارز و جامعه‌ی مدرسین با سابقه‌ی بیش از 50 سال، محور حرکت تشکیلاتی نیروهای حزب‌الهی و ارزشی قرار گیرند و این نقیصه را جبران کنند.

منشور اصولگرایی و چگونگی تدوینش را به صورت خلاصه بیان بفرمایید:
پس از رأی آوردن پیشنهاد فوق در جامعه‌ی روحانیت مبارز، حضرت آیت الله مهدوی کنی با حضرت آیت الله یزدی (جامعه‌ مدرسین) در قم جلسه‌ای چند ساعته داشتند که نتیجه‌ی آن تشکیل چند کارگروه‌ شد. 

بیش از پانزده جلسه‌ی کارشناسی برگزار شد و نتیجه و خروجی آن به شکل بیانیه‌‌ای 8 ماده‌ای منتشر شد و پس از مدتی منشور اصولگرایی که سند راهبردی اصولگرایان در مقطع حاضر است تدوین گردید.
 
البته قبل از انتشار این منشور سران اصولگرایی در سطح کشور جمع شدند و نظرات متفاوت آنها مورد بحث و بررسی قرار گرفت و همگی به لحاظ شرعی و اخلاقی متعهد شدند که حول محور جامعتین حرکت خودشان را در راستای تحقق اهداف و مطالبات مقام معظم رهبری پیش ببرند.

منشور اصولگرایی چهارتا اصل دارد که خطوط قرمز هستند. اسلام، جمهوری اسلامی، قانون اساسی، سیره‌ی حضرت امام و ولایت فقیه. 12 شاخصه دارد که دفاع از ارزش‌های انقلاب اسلامی، توجه به مبانی انقلاب اسلامی، التزام عملی به ولایت و فصل الخطاب دانستن رهبری ... به همین ترتیب تا وحدت امت اسلامی. بعد از آن مکانیزم اجرایی انتخابات و تحقق این 12 شاخصه در قالب گروه 8+7 شکل گرفت.
 
گروه 7 تحت عنوان سیاست‌گذاری، داوری و نظارت، متشکل از دو نفر نماینده از جامعه‌ی مدرسین، 2 نفر از جامعه‌ی روحانیت، 5 معتمد مردمی در سطح کشور تشکل یافت و گروه 8 نیز با مشارکت اضلاع اضولگرا و معرفی دو نماینده از ناحیه‌ی هر ضلع تحت عنوان ستاد اجرایی انتخابات شکل گرفت. هم اکنون شاکله این ستاد نیز معین شده است. سخنگوی متحد جبهه اصولگرایی آقای دکتر ولایتی، دبیر ستاد آقای متکی و رئیس ستاد برگزاری انتخابات آقای زاکانی هستند. 

تا اینجا تشکلی برای یک پارچگی بیشتر در انتخابات مطرح شد، اما ضرورت این حرکت از سوی جامعه روحانیت مبارز و جامعه‌ی مدرسین چه بود؟
اینجا باید وارد به مسائلی شویم، از جمله این که ورود آقایان آیت مهدوی کنی و آیت الله یزدی با 50 60 سال سابقه مبارزاتی قبل و بعد از انقلاب از زندان‌ها تا بی‌مهری‌ها و همه مصائب، به میدان، لابد به خاطر احساس نیاز به حرکتی منسجم و متحد از سو و مقابله با یک خطر بزرگ از سوی دیگر است.
 
این خطر بزرگ همان است که حضرت آقا بدان اشاره نموده و فرمودند: «فتنه‌ی بزرگ‌تری در راه است». پس کسانی باید به میدان این قضیه بیایند و ترتیباتی برای انسجام اتخاذ کنند و سد پولادین در مقابل فتنه‌ی در راه درست کنند.
 
آن فتنه به نظر من در سوژه انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی یا سوژه‌ی انتخابات یازدهمین دوره‌ی ریاست جمهوری متبلور می‌گردد.

دقت کنیم که استکبار سرمایه‌گذاری کلانی برای نابودی ما کرده است. از اول انقلاب تا یک دهه جنگ سختی را تحمیل کردند و به جایی نرسیدند، چون وجود حضرت امام هدایت‌گر این حرکت بود. دهه‌ی دوم و سوم حرکت سامان‌ یافته‌ای را در قالب فتنه‌های 78 و 88 شروع کردند. حیات دور اول این جنگ نرم ده سال طول کشید و سپس سازماندهی وسیع‌تری کردند و براندازی نظام و انداختن ستون خیمه اسلام، یعنی ولایت را در فتنه‌ی 88 ترتیب دادند.

اما مردم هوشیار و با بصیرت ما که نگاه به کلام و هدایت رهبری می‌کنند، پاسخ توطئه‌های سامان یافته‌ی این دو دهه را نیز دادند. اما آنها که عقب‌نشینی نمی‌کنند، لذا مجدداً بازسازی خودشان را شروع کردند و تیم فرماندهی را در خارج از کشور تشکیل داده ساماندهی کردند، اشکالاتی را که به نظرشان رسیده بود نیز برطرف کردند و پیش بینی می‌شود که برای مرحله‌ی جدید احساس آمادگی می‌کنند. و اینها تا انداختن ستون خیمه اسلام و براندازی دست از این انقلاب برنخواهند داشت، و البته موفق نخواهند بود.
 
آنها سیلی‌ای که از این انقلاب خوردند، از هیچ انقلاب، حرکت یا شورشی در این دنیا نخورده‌اند . چنان چه شاهدیم اوباما با وقاحت تمام اعلام می‌دارد که برای انتخابات ما در راستای اهداف خودشان فعالیت می‌کند.

آنها به این نتیجه رسیده‌اند که در ثبات و تداوم انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، قدرت در اختیار رهبری است و حتی رئیس جمهور‌ها نیز در این زمینه کاره‌ای نیستند و بارها به صراحت به این معنا اذعان و اعتراف کرده‌اند. پس هدف اصلی دشمن، ولایت فقیه و براندازی نظام است.

این همان خطری است که آقایان احساس کرده و به میدان آمدند. بدیهی است که مجلس آینده نباید یک مجلس چالشی و تشنج‌زا باشد، بلکه باید یک مجلس ولایتی و اصولی باشد که تحقق اهداف نظام و رهبری نظام، مثل آن چه در دیدار از کرمانشاه مطرح کردند را تعقیب کند.

قبول بفرمایید که هنوز توده‌ی مردم هیچ یک از این مسائل تشکیلاتی را نمی‌دانند و این ناآگاهی تمامی‌ تلاش‌های 8+7 یا جبهه‌ی پایدارای را به یک حرکت دورن گروهی تبدیل کرده است، در صورتی که این مردم هستند که باید بدانند و آنها هستند که رأی می‌دهند؟
همین‌طور است، منتهی به دو علت مثبت و دو علت منفی باید توجه کنیم. علت مثبت اول که بسیار مهم و حیاتی قلمداد می‌گردد این است که مردم ما نگاهشان فقط به ستون خیمه‌ی اسلام و به کلمات محور حاکمیت دینی، یعنی رهبری و ولایت است.
 
این امتیاز و حسن ملت ایران است و مبین رمز 32 سال موفقیت است و به تعبیری پاسخ به ندای حضرت زهراء علیها‌السلام است که فرمود: «مثل الامام کمثل الکعبة، اذ تُأتی و لا تَأتی» - مثل امام و رهبری مثل خانه‌ی خداست، مردم باید دور آن طواف کنند، کعبه که نباید به دور مردم حرکت کند. ملت ایران این رمز را کشف کردند و پای آن ایستادند و صحنه‌های متفاوت و بارزی از این معنا را در طول این 32 سال، در مبارزات انقلابی، در جبهه‌های جنگ سخت و در جنگ نرم و مقابله‌ با فتنه‌های گوناگون و تحریم‌ها و فشارها متجلی کردند.
 
این نکته‌ی بسیار مهم و اساسی است و اگر این مقبولیت تا ظهور حضرت مهدی (عج) هم چنان سالم بماند، کشور ما آسیبی نخواهد دید. این فرمایش حضرت امام است که «پشتیبان ولایت فقیه باشد تا به کشور شما آسیبی نرسد». لذا مردم ابتدا توجه زیادی به تشکل‌ها و حرکت‌های گوناگون اجرایی ندارند و به وقتش همه چیز را با کلام و رهنمودهای امام‌شان تطبیق می‌دهند.

علت مثبت دوم این است که مردم ما به کسانی نگاه می‌کنند که در این کشور امتحان داده شده هستند. نگاه می کنند به شخصیت‌های سیاسی، اجتماعی، به ویژه در سطح روحانیت. چرا که محور‌دار انقلاب به ویژه در این دو قرن اخیر روحانیت بوده است.
 
آنها امام‌شان را شناخته‌اند. بنا بر این نگاه می‌کنند به مراجع تقلید، به شخصیت‌های سیاسی روحانی، به شخصیت‌های سیاسی غیر روحانی که در این صحنه‌ها حضور داشته و دارند، و بیشترین ارتباطشان را با آنها برقرار می‌کنند. و این نیز یک حسنی است.
 
می‌روند سراغ کسانی که در تمامی صحنه‌ها، قبل از انقلاب در مبارزه با شاه و امروز هم در مقابله با استکبار جضور داشته و مواضع خود را حفظ کرده‌اند. در حقیقت بازوهای پرتوان ولایت هستند. ستارگانی هستند که حول محور این خورشید حرکت می‌کنند.

اما علت اول منفی در کم اطلاعی توده‌های مردم از 7 + 8 این است که در اطلاع رسانی مدعیان 7+8 و پاسخگویی به ابهامات و سؤالاتی که جامعه از آنها در رابطه با همین تشکل و مکانیزم منشور اصولگرایی و سند راهبردی دارد، ضعف تبلغیات و اطلاع‌رسانی دیده می‌شود. این ضعف را نمی‌شود انکار کرد.

اگر چه بنده به عنوان سخنگوی جامعه‌ی روحانیت مبارز، شاید تا کنون حدود 50 یا 60 مصاحبه یا سخنرانی انجام داده‌ام، اما اهمیت موضوع و نیاز به اطلاع‌رسانی و تبلیغ بسیار بیش از این مقدار است.

و علت دوم منفی این که عناصری در داخل و خارج تلاش می‌کنند با تمرکز و بزرگ‌نمایی ایرادهای مختلفی که در این صحنه هست، آب را گل‌‌آلوده کرده و به تعبیری ماهی خودشان را بگیرند. یعنی به دنبال سود و منافع خودشان هستند و به طور طبیعی روی واقعیت‌ها سرپوش می‌گذارند.
 
شما بخواهید یا نخواهید وقتی یک جوّسازی، یک شایعه، یک جنگ نرم و روانی راه افتاد، با یک جمله یا یک شانتاژ یا یک شایعه، حقایق برای مدتی زیر سایه‌ی ابر رفته و پنهان می‌ماند و اذهان عمومی مشوش یا شبهه‌ناک می‌گردد، تا بعدها در گفتمان‌های متعدد یا بروز حوادث مختلف، حقایق روشن شود. لذا همه‌ی اصولگراها باید با قدرت و اهتمام تمام کار کنند و اطلاع‌رسانی و روشنگری نمایند. 

برخی از اصولگراها در میان مردم و یا تشکل‌ها، با برخی از انتخاب‌های 8+7 به خاطر مواضع یا عملکردهای گذشته‌ی آنها به ویژه در جریان فتنه مخالفند و ظاهراً شما نیز در مصاحبه‌ای بر لزوم گذشت و ایثار تکیه کردید، آیا باید از ارزش‌ها گذشت؟

خیر. بلکه بر این باوریم که در یک حرکت کلان، نگاه نیز باید کلان‌ باشد. کلان نگری در عین دقت و توجه به جزئیات یک اصل و یک شرط است. نگاه آقایان نگاه کلان است و نگاه بخشی و مقطعی و منطقه‌ای نیست.
 
نگاه کلام لازمه‌اش این نکته است که وقتی بحث اصولگرایی می‌شود، همه اصولگراها از صدر تا ذیل را تحت پوشش قرار دهد و همه‌ی اصولگراها که ابوذر و سلمان و مقداد و مالک اشتر نیستند. همین مردم عادی هستند که بعضاً یک امتیازاتی در مسائل علمی، ایمانی، تقوایی و یا سیاسی و تخصصی دارند. 

بنا بر این طبیعی است که در آنها نیز نقاط ضعف و خطا و اشتباه وجود داشته باشد. اگر قرار باشد که به تعبیری متّه به خشخاش گذاشته شود و بپردازیم به ایراداتی که به الف و ب وارد است، ما باختیم و میدان را به دست دیگران داده‌ایم.

باید توجه داشته باشیم که چه جریانات داخلی مخالف و چه استکبار جهانی و دشمن تلاش دارد که بین جامعه اصولگرایی اختلاف و افتراقی ایجاد نماید. بهترین کانال و حربه نیز بهانه‌گیری است که مثلاً فلانی در جریان فتنه سکوت کرد، فلانی نقطه ضعف نشان داد، فلانی در این گروه چنین است و فلانی در آن گروه چنان.
 
آنها می‌خواهند بدین شکل بدبینی کلی و در نتیجه بر هم زدن وحدت و افتراق را حاکم کنند، و ما باید هوشیار و بصیر حرکت نماییم. اگر قرار باشد به این شکل عمل کنیم، کسی در میدان اصولگرایی باقی نخواهد ماند، چون هر کدام بالاخره یک نوع ایراد‌ها و اشکالاتی دارند.
 
در نگاه کلان اشکال بر یک فرد وقتی وارد است که با اصول و اساس منافات داشته باشد و ایجاد انحراف و افتراق کند.

نگاه کلان یک چتری باز می‌کند و همه‌ی اینها را به داخل خود می‌آورد، سپس هم نقاط ضعف را بر طرف می‌کند و هم به آنها جهت می‌دهد که اگر قرار است در خط اصولگرایی حرکت کنید، باید حول محور و بر اساس مطالبات رهبری حرکت کنید.
 
البته ممکن است که خودتان نیز نقطه نظراتی داشته باشید، مانع از ازادی نظر شما نیستیم، اما حرکت باید در چارچوب باشد و این چارچوب در منشور اصولگرایی مطرح شده است.
 
لذا اینجا یک نکته‌ی اخلاقی نیز مطرح می‌شود، این که دوستان اصولگرا در هر جبهه و جایی که باشند، ضرورتاً باید گذشت داشته باشند و ایثار بکنند تا وحدت بزرگ محقق گردد.
 
این گذشت و ایثار نه تنها به اصول و ارزش‌ها بر نمی‌گردد، بلکه حتی به معنای نادیده گرفتن اشکالات و خطاهای فردی نیز نیست، بلکه گذر از مسائلی است که می‌تواند صحنه را به دست دشمن دهد.

لازمه‌‌ی موفقیت کلان، به کارگیری همه و گذشت از پل و رسیدن به مجلس و دولت ولایی است، آنجا می‌نشینیم در عین حرکت در مسیر، تذکرات را داده و ضعف‌ها را بر طرف می‌کنیم. 

ولی اگر پرداخت به این مسائل بدون بصیرت و گذشت شروع شود و یا گذشت از مبانی و ارزش‌ها باشد که فاتحه انقلاب خوانده می‌شود. ما پای مبانی و ارزش‌های انقلاب ایستاده‌ایم و محکم هم ایستاده‌ایم، و به فرموده حضرت امام خامنه‌ای نه باج داده و نه می‌دهیم.
 
ولی به هم هدفان و هم سنگران توصیه می‌کنیم که برادران عزیز! شما بیایید برای یک مصلحت بالاتر، موضوعات فردی و فرعی را فعلاً محور قرار ندهید.
 
هدایت کنید، تذکر دهید تا هدف کلی و ثبات حاصل شود، بعد بیاییم و این مسائل را نیز حل و فصل کنیم. در غیر این صورت اگر ما با این ایرادها به جان هم افتادیم، دیگر هیچ کدام در میدان نخواهیم بود و نفر سومی خواهد آمد، نفر سومی که اعلام کرده اگر ما قدرت را دست بگیریم، پدر هر چه عنصر حزب اللهی و ولایتی است را این‌بار در می‌آوریم.

در نگاه کلی، جبهه پایداری نیز اهداف و مواضع مشابهی دارد و حرکت‌هایی نیز کرده است. حال سؤال اینجاست که آیا مفهوم «اتحاد» با «اتفاق تشکیلاتی» یکی است و اگر جبهه‌ی پایداری در مجموعه 8+7 قرار نگرفت، به مثابه‌ی آن است که مثلاً آیت‌الله مهدوی کنی و آیت‌الله مصباح یزدی در مقابل یک دیگر هستند؟
سؤال بسیار دقیقی است. من در ماه شعبان که از حرکتی به نام جبهه‌ی پایداری مطلع شدم، بلافاصله خدمت آیت‌الله خوشوقت رفتم و مفصل صحبت کردم. البته خواستم خدمت آیت‌الله مصباح نیز برسم که میسر نشد.
 
لذا تلفنی به دفتر ایشان اعلام کردم که من به اصل قضیه کاری ندارم، ولی طرح این موضوع و انعکاس سیاسی‌اش نباید به گونه‌ای باشد که شائبه‌ی قرار گرفتن آیت الله مصباح در مقابل آیت‌الله یزدی و آیت‌الله خوشوقت در مقابل آیت الله مهدوی کنی را ایجاد کرده و بهانه به دست دشمنان واحد بدهد و اگر چنین شود به مصلحت حرکت کلی نیست.

من این را همان اول بیان کردم. ولی با کمال تأسف نوع حرکت‌ها تا حدودی زمینه را برای سوء استفاده از این موضوع توسط برخی رسانه‌ها‌ی مخالف و یا دوستانی که با بصیرت کمتری وارد میدان شده یا هوادای می‌کنند فراهم نمود.
 
این شائبه‌ها برای ایجاد افتراق در جامعه‌ی اصولگرایی منتشر می‌گردد و همه‌ی دوستان باید مراقب باشند. بدیهی است که این معضل را باید به گونه‌ای معالجه و بر طرف نمود.

در کنار این حرکت، باید به یک نکته‌ی بسیار مهم توجه داشت. علمایی که ما می‌شناسیم مثل آیت‌الله مهدوی کنی، آیت‌الله مصباح، آیت الله یزدی، آیت الله خوشوقت، آیت‌الله جنتی و دیگران، اینها همه در یک جبهه و یک سنگرند. ما مطمئن هستیم که هم هدف هستند و همیشه کنار هم که قرار می‌گیرند و اکنون نیز با هم هستند، اختلافی به این شکلی که رسانه‌های بیگانه مطرح می‌کنند و یا برخی فکر می‌کنند، در میانشان نیست.

اختلاف سلائق در چگونگی اجرا، دلیلی بر اختلاف و افتراق بین آنها نیست. اینها همه فدایی و امتحان داده هستند.

منتهی یک بحثی اینجا هست که عبارت از مفاهیم چند کلمه یا کلید واژه است: این کلید واژه‌ها باید یک مقداری تبیین گردند. کلید واژه‌ی وحدت، اتحاد و متحد شدن و کلید واژه‌ی ائتلاف باید تبیین گردد.
 
آن چه که از بند 12 منشور اصولگرایی وحدت امت اسلامی به نظر می‌آید، یک ائتلاف بزرگ در جامعه‌ی اصولگرایان است. این نکته است که ما را به حرکت واداشته است.

در این ائتلاف بزرگ سلایق متفاوت و حتی مختلفی هست. در این جبهه اختلاف سلایق نه تنها مشکلی نیست، بلکه چه بسا باعث پیشرفت کار نیز می‌شود.
 
علت این که مشکلی نیست، این است که در اندیشه‌ی جامعه‌ی اصولگرایی، آن که حاکم است، خداوند متعال است، و کسی که می‌داند در محضر خدا می‌گوید و می‌شنود، خوب حرف حق را می‌پذیرد. مشکلی ندارد، گذشت هم دارد.

آن اختلاف سلیقه‌ای که خدا بر آن حاکم نباشد، دشمنی می‌آورد. مثل گرگ‌ها، که به تعبیر امام دور هم می‌نشینند، اما اگر یکی خوابش ببرد، بقیه به او حمله می‌کنند و می‌درندش.
 
خوی سبوعیت در جریان اصولگرایی نیست، بلکه خوی وحدت، انس، الفت، تلطف، اغماض و ترحم نسبت به یک دیگر است [رحماء بیهنم]، وقتی بحث ترحم نسبت به افراد باشد، یعنی اغماض و تلطف هم هست. و اینها مبانی ارزشی هستند.

اگر ما می گوییم وحدت امت اسلامی، مشخص است که دو آدم مثل هم نیستند و دو برادر مثل هم فکر نمی کنند، ولی می‌شود که ده‌ها دو برادر کنار هم بینشینند و دست به دست هم بدهند و باری را بلند کرده و رسالتی را به انجام برسانند. بار انتخابات را به زیبایی بلند کنند. ما باید دست به دست هم و متحد باشیم.

نکته‌ی دیگر این که ممکن است جریان اصولگرایی یک حرکتی باشد و در کنارش [نه در مقالش] جبهه‌ی پایداری باشد. مثلاً آقای دکتر الهام در سخنرانی قم گفت: جبهه‌ی پایداری مکمل اصولگرایی است.

ما جبهه پایداری، جبهه ایستادگی، جبهه‌ی اصولگرایان مستقل مجلس و همه‌ی اینها را زیر چتر اصولگرایی آیت الله مهدوی و آیت الله مصباح و آیت الله خوشوقت می‌بینیم، این یعنی نگاه کلان.
 
اما اگر نگاه مقطعی شد، تفکیک و مرز‌بندی می‌شود. ولی نگاه برای نهمین دوره‌ی مجلس و ریاست جمهوری نگاه کلان است و نباید به جزئیات بپردازیم و آنها را بزرگ کنیم و ضربه به کمر وحدت و ائتلاف بزنیم.

ارسال نظرات