صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

یکی از جاه‌طلبانه‌ترین (و گاه مشکل‌سازترین) جنبه‌های چرخ زمان، نحوه‌ی ارائه‌ی اطلاعات اولیه‌ی آن است. در قسمت‌های آغازین، سریال سعی دارد حجم عظیمی از اطلاعات را انتقال دهد (از ماهیت «قدرت یگانه» گرفته تا ساختار آیس سدای‌ها، پیشگویی «اژد‌های برگزیده» و تهدید در حال ظهور «تاریک سرور») و همه‌ی اینها را در قالب روایتی پرشتاب ارائه می‌کند.
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۸ - ۲۸ اسفند ۱۴۰۳

چرخ زمان اقتباس پرهزینه‌ی آمازون پرایم ویدئو از حماسه‌ی فانتزی رابرت جردن است. این سریال با بازی رزمند پایک در نقش مرموز مویرین دامودرِد، گروهی متنوع از جوانان روستایی را دنبال می‌کند (هر یک با این احتمال که تجسم دوباره‌ی «اژدهای برگزیده» باشند) و سفری پر از جادو، پیشگویی و نبردی همیشگی با تاریکی را به تصویر می‌کشد. با بودجه‌ای هنگفت و پایگاه طرفداری جهانی، این مجموعه با انتظارات بالایی از سوی خوانندگان قدیمی و علاقه‌مندان جدید ژانر فانتزی روبه‌رو است.

میراث یک غول ادبی

مجموعه‌ی کتاب‌های چرخ زمان اثر رابرت جردن به دلیل جهان‌سازی پیچیده، شخصیت‌های چندلایه و اسطوره‌شناسی گسترده‌ی خود که در ۱۵ جلد گسترش‌یافته، شهرت دارد. برای بسیاری از طرف‌داران، تحقق‌یافتن این جهان در قالب یک سریال تلویزیونی مانند یک رویا است. اما اقتباس از چنین اثر عظیم و محبوبی برای تلویزیون، یک چالش دشوار به شمار می‌رود. این مجموعه باید بین وفاداری به منبع اصلی و اعمال تغییرات لازم برای سازگاری با مدیوم بصری و انتظارات مخاطبان مدرن تعادل برقرار کند.

منتقدان اشاره کرده‌اند که درحالی‌که این سریال تغییرات قابل‌توجهی را اعمال کرده (گاهی برای به‌روز کردن روابط بین شخصیت‌ها یا ساده‌سازی برخی روایت‌ها) درعین‌حال تلاش دارد که جوهره‌ی دنیای خیالی جردن را حفظ کند. این دوگانگی هم نقطه‌ی قوت سریال است و هم چالشی بزرگ، زیرا باعث می‌شود که سریال هم با آثار فانتزی بزرگی مانند بازی تاج‌وتخت مقایسه شود و هم تلاش کند هویت مستقلی برای خود بسازد.

ساختار روایی، ریتم داستان و انتخاب‌های اقتباسی

ارائه‌ی اطلاعات و جهان‌سازی اولیه

یکی از جاه‌طلبانه‌ترین (و گاه مشکل‌سازترین) جنبه‌های چرخ زمان، نحوه‌ی ارائه‌ی اطلاعات اولیه‌ی آن است. در قسمت‌های آغازین، سریال سعی دارد حجم عظیمی از اطلاعات را انتقال دهد (از ماهیت «قدرت یگانه» گرفته تا ساختار آیس سدای‌ها، پیشگویی «اژدهای برگزیده» و تهدید در حال ظهور «تاریک سرور») و همه‌ی این‌ها را در قالب روایتی پرشتاب ارائه می‌کند.

به‌عنوان‌مثال، اولین قسمت با یک توضیح سریع درباره‌ی وضعیت شکسته‌ی جهان و اهمیت «اژدهای برگزیده» آغاز می‌شود. این رویکرد اگرچه کارآمد است، اما می‌تواند بینندگانی که با کتاب‌ها آشنایی ندارند را تحت‌فشار قرار دهد. این شتاب بالا، فضای کمی برای لحظات شخصیت‌پردازی باقی می‌گذارد و مخاطب را وادار می‌کند که مفاهیم پیچیده‌ی داستانی را به‌سرعت جذب کند.

ایجاد تعادل میان وفاداری به منبع و مدرنیزه‌سازی

در اقتباس از چشم جهان، اولین کتاب این مجموعه، سازندگان سریال تصمیمات عمدی برای به‌روزرسانی برخی عناصر گرفته‌اند. برخی از این تغییرات با هدف جذب مخاطب گسترده‌تر انجام شده‌اند؛ برای مثال، تفسیر مجدد روابط بین شخصیت‌ها یا تأکید بر تم‌های تاریک‌تر و پخته‌تر که یادآور بازی تاج‌وتخت هستند. بااین‌حال، این تغییرات بدون حاشیه نبوده‌اند. طرف‌داران قدیمی گاهی اوقات ابراز تأسف می‌کنند که لحن سبک‌دلانه و معصومیت جوانانه‌ی روایت اصلی، فدای یک فضای تاریک‌تر شده است.

منتقدان اشاره کرده‌اند که این رویکرد تاریک‌تر گاهی باروح منبع اصلی همخوانی ندارد. یکی از منتقدان اظهار داشت: «سریال با لحنی بسیار جدی‌تر و مرموزتر از آغازهای امیدوارکننده و تقریباً آرمان‌شهری کتاب شروع می‌شود» (برای مثال، به نقدهایی از The Diamondback و Rolling Stone مراجعه کنید). باوجود این انتقادات، برخی از بینندگان از تلاش برای افزودن لایه‌های پیچیده‌تر به شخصیت‌ها و دنیای داستان استقبال کرده‌اند.

شتاب روایی و معرفی شخصیت‌ها

ریتم سریال یکی از موارد بحث‌برانگیز بوده است. فصل اول با هشت قسمت سعی دارد بخش زیادی از داستان را پوشش دهد؛ از زندگی آرام در اموندز فیلد گرفته تا آغاز آشوب با حمله‌ی نیروهای تاریک سرور. این پیشروی سریع باعث می‌شود که برخی از داستان‌های شخصیت‌ها به اندازه‌ی کافی پرداخته نشوند. به‌عنوان‌مثال، شخصیت پرین آیبارا درگیر رویدادهای تغییر‌دهنده‌ی زندگی (مانند ازدست‌دادن غم‌انگیز یکی از عزیزانش) می‌شود، اما سریال زمان کافی برای کاوش در درگیری‌های درونی او اختصاص نمی‌دهد. چنین لحظاتی، هرچند دراماتیک هستند، اما زمانی که تنها ویژگی تعریف‌کننده‌ی یک شخصیت باشند و به‌عنوان بخشی از یک توسعه‌ی عمیق‌تر ارائه نشوند، ممکن است کلیشه‌ای به نظر برسند.

منتقدان اشاره کرده‌اند که این «عجله» در پیشبرد داستان، عمق احساسی‌ای را که فانتزی حماسی را تأثیرگذار می‌کند، تضعیف می‌کند. نتیجه‌ی این روند، سریالی است که در عین جاه‌طلبی در مقیاس، گاهی از نظر روایی پراکنده و سطحی به نظر می‌رسد.

داستان‌سرایی بصری؛ فیلم‌برداری، طراحی تولید و جلوه‌های ویژه

مناظر باشکوه و دکورهای عظیم

یکی از نقاط قوت غیرقابل‌انکار چرخ زمان، جذابیت بصری آن است. با بودجه‌ای هنگفت، این سریال چشم‌اندازهای وسیع و خیره‌کننده‌ای را ارائه می‌دهد که مقیاس حماسی دنیای جردن را به تصویر می‌کشد. از جذابیت روستایی اموندز فیلد گرفته تا برج‌های باشکوه تار والن، هر محیط با دقت طراحی شده تا بیننده را در جهانی زیبا و درعین‌حال خطرناک غرق کند.

جلوه‌های ویژه و سکانس‌های اکشن

باوجود این نقاط قوت، استفاده‌ی سریال از جلوه‌های ویژه با واکنش‌های متفاوتی روبه‌رو شده است. برخی از سکانس‌های اکشن، به‌ویژه آن‌هایی که شامل نبردهای جادویی یا درگیری‌های وسیع هستند، از نظر بصری چشمگیر بوده و سطح بالایی از مهارت را نشان می‌دهند. بااین‌حال، لحظات دیگری (مانند صحنه‌های حمله به روستا) به دلیل لرزش دوربین، CGI ناپایدار و جلوه‌هایی که علی‌رغم بودجه‌ی بالای سریال «ارزان» به نظر می‌رسند، مورد انتقاد قرار گرفته‌اند.

مقایسه‌های صورت‌گرفته با جلوه‌های بدون نقص بازی تاج‌وتخت یا سه‌گانه‌ی سینمایی ارباب حلقه‌ها این نواقص را برجسته کرده‌اند، هرچند که پذیرفته شده است که تلویزیون و سینما، به دلیل تفاوت در بودجه و مقیاس، شرایط کاملاً متفاوتی دارند.

بلندپروازی سینمایی در برابر ثبات بصری

بررسی‌هایی از منابعی مانند The Daily Telegraph و Variety سریال را به دلیل سبک بصری جاه‌طلبانه‌اش تحسین کرده‌اند. بااین‌حال، یک موضوع تکراری در نقدها دیده می‌شود: درحالی‌که برخی از قسمت‌ها با زیبایی سینمایی خیره می‌کنند، برخی دیگر از مشکلاتی مانند نورپردازی نامتوازن و تدوین بیش از حد سریع رنج می‌برند که باعث اختلال در تجربه‌ی غوطه‌وری بیننده می‌شود. این ناهماهنگی می‌تواند از تأثیر کلی سریال بکاهد و باعث شود که احساس شود هنوز در حال یافتن زبان بصری منحصربه‌فرد خود در میان انبوه آثار فانتزی است.

پرداخت شخصیت‌ها و اجراهای بازیگری

وقار و صلابت موریان

بازی روزاموند پایک در نقش موریان بی‌تردید یکی از ارکان اصلی سریال است. پایک به شخصیت خود ترکیبی از اقتدار، رازآلودگی و آسیب‌پذیری آرام را می‌بخشد. اجرای او به دلیل ایجاد بُعد انسانی در میان عناصر فانتزی داستان، مورد تحسین قرار گرفته است. به‌عنوان یک راهنما و محافظ، سفر موریان هسته‌ی احساسی روایت را تشکیل می‌دهد که بسیاری از اتفاقات حول آن می‌چرخد.

پویایی گروهی و شخصیت‌های کمتر پرداخت‌شده

بااین‌حال، بازیگران گروهی سریال چالش دشوارتری پیش رو دارند. درحالی‌که بازیگرانی مانند جاشا استرادوسکی (در نقش رند آل‌ثور) و مارکوس رادرفورد (در نقش پرین آیبارا) لحظاتی امیدوارکننده دارند، ریتم تند روایت و تمرکز سنگین بر دنیاسازی گاهی اوقات باعث می‌شود که قوس‌های شخصیتی آن‌ها ناقص و سطحی به نظر برسند. منتقدان معتقدند که سرعت زیاد داستان به این شخصیت‌ها فرصت کافی برای فراتر رفتن از کلیشه‌های اولیه‌شان نمی‌دهد.

برای مثال، احساس گناه و ضربه‌ی روحی پرین پس از ازدست‌دادن یکی از عزیزانش، به‌عنوان تنها ویژگی تعریف‌کننده‌ی او نشان داده می‌شود، نه بخشی از یک سفر چندلایه‌ی شخصیتی. این امر باعث شده است که برخی از مخاطبان نتوانند ارتباط عاطفی عمیقی با او برقرار کنند و حس کنند که داستان، عمق روان‌شناختی لازم را ندارد.

بازیگران مکمل و شخصیت‌های جدید

از جنبه‌ی مثبت، معرفی شخصیت‌های جدید (مانند الین، آوینده و ضدقهرمان‌هایی مثل لنفیر) انرژی تازه‌ای به سریال بخشیده است. زمانی که این شخصیت‌ها فرصت کافی برای درخشش و تعامل پیدا می‌کنند، سریال لحظاتی را ارائه می‌دهد که نشان‌دهنده‌ی پیچیدگی روابط و جاه‌طلبی‌هایی است که دنیای جردن را تعریف می‌کنند. منتقدان TV Guide و Polygon این لحظات را به‌عنوان نمونه‌هایی ذکر کرده‌اند که نشان می‌دهد سریال، در صورت تمرکز کافی، قادر به ارائه‌ی شخصیت‌پردازی‌های عمیق و تعاملات پیچیده است.

دنیاسازی و اسطوره‌شناسی

پرده‌ای از تاریخ و اسطوره‌ها

شاید جذاب‌ترین جنبه‌ی چرخ زمان دنیاسازی پیچیده‌ی آن باشد. این سریال مخاطبان را به دنیایی معرفی می‌کند که در آن جادو (که به‌عنوان قدرت یگانه شناخته می‌شود) هم منبعی از شگفتی و هم علتی برای هراس است. نهادهایی مانند آیس‌سدای، با دستور کارهای مخفیانه و توانایی‌های خارق‌العاده‌شان، لایه‌هایی از دسیسه‌های سیاسی و رمز و راز عرفانی را به داستان می‌افزایند. هر فرهنگی، از آئیل‌های چادرنشین گرفته تا سیانچان‌های مرموز، با تاریخ، سنت‌ها و درگیری‌های خاص خود ترسیم شده است که باعث می‌شود دنیای داستان، وسیع و چندلایه به نظر برسد.

دسترسی‌پذیری در برابر عمق داستانی

برای طرف‌داران کتاب‌ها، جزئیات دنیای چرخ زمان گنجینه‌ای از اطلاعات جذاب است؛ آن‌ها از ریزه‌کاری‌های اسطوره‌شناسی و جهان‌سازی جردن لذت می‌برند. اما برای تازه‌واردان، حجم عظیم اطلاعات می‌تواند طاقت‌فرسا باشد. چالش اصلی این است که چگونه می‌توان این اسطوره‌شناسی پیچیده را بدون رقیق کردن عمق آن، در دسترس مخاطبان قرار داد. در برخی مواقع، سریال راهکار ارائه‌ی توضیحات سریع را انتخاب می‌کند (عناصر کلیدی را در صحنه‌هایی فشرده و پر از اطلاعات بیان می‌کند) که این امر ممکن است برای بینندگانی که با دنیای چرخ زمان آشنا نیستند، باعث سردرگمی شود. منتقدان اشاره کرده‌اند که رویکردی متعادل‌تر در معرفی تدریجی اطلاعات می‌توانست به تجربه‌ای غوطه‌ورتر و ارتباط احساسی عمیق‌تر منجر شود.

تکامل سریال در طول فصل‌ها

درحالی‌که فصل اول اغلب به دلیل سرعت بیش از حد روایت مورد انتقاد قرار گرفته است، فصل‌های بعدی به نظر می‌رسد که از این اشتباهات اولیه درس گرفته‌اند. نقدهای فصل دوم و برداشت‌های اولیه از فصل سوم نشان می‌دهند که توسعه‌ی شخصیت‌ها عمیق‌تر شده و ریتم روایت برای کشف افسانه‌ها و اسطوره‌های دنیای داستان سنجیده‌تر است. این روند برای بینندگانی که به داستان وفادار مانده‌اند، نویدبخش است و نشان می‌دهد که سریال هنوز در حال یافتن بهترین روش برای اقتباس از منبع عظیم خود است.

تحسین‌های منتقدان و ملاحظات آن‌ها

از منظر نقدهای رسمی، چرخ زمان به‌طورکلی نقدهای مثبتی دریافت کرده است. امتیاز فصل اول در Rotten Tomatoes حدود ۸۱٪ است (که گواهی بر ارزش‌های تولیدی چشمگیر و مقیاس جاه‌طلبانه‌ی آن است) درحالی‌که فصل‌های بعدی حتی عملکرد بهتری داشته‌اند، زیرا روایت سریال به‌مرور پالایش شده است.

منتقدانی مانند اد پاور از The Daily Telegraph و کیت فیپس از TV Guide سریال را به دلیل شکوه بصری و دنیاسازی قوی تحسین کرده‌اند، حتی اگر گاهی اوقات ریتم سریع روایت به عمق شخصیت‌ها آسیب‌زده باشد. از سوی دیگر، نشریاتی مانند Rolling Stone و CNN به عدم برجستگی شخصیت‌ها و جلوه‌های ویژه‌ی ناپایدار اشاره کرده و آن را “نسخه‌ی اقتصادی ارباب حلقه‌ها توسط آمازون” توصیف کرده‌اند.

دیدگاه طرف‌داران و بازخوردهای جامعه‌ی مخاطبان

واکنش‌های طرف‌داران به‌شدت دوقطبی بوده است. طرف‌داران سرسخت کتاب‌ها اغلب از تغییرات ایجادشده در روایت جردن ناامید شده‌اند (آن‌ها به قوس‌های شخصیتی عجولانه یا تغییر روابط کلیدی اعتراض دارند) درحالی‌که برخی دیگر از تغییراتی که با هدف به‌روز کردن و ساده‌سازی دنیای پیچیده‌ی داستان انجام شده، استقبال کرده‌اند.
در جوامع آنلاین، بحث‌های گسترده‌ای درباره‌ی نحوه‌ی پرداخت شخصیت‌ها و سبک بصری سریال در جریان است. برخی از بینندگان معتقدند که سریال در قسمت‌های اولیه‌ی خود دچار مشکل است، اما به‌مرور “راه خود را پیدا می‌کند” و پتانسیل بالایی برای بهبود در فصل‌های آتی دارد.

مقایسه با دیگر حماسه‌های فانتزی

مقایسه‌ی چرخ زمان با Game of Thrones اجتناب‌ناپذیر است. درحالی‌که Game of Thrones دنیای خود را به‌تدریج و در طی چندین فصل ساخت (و به دلیل پیچیدگی سیاسی و روایت شخصیت‌محور مورد تحسین قرار گرفت) چرخ زمان اغلب احساس می‌شود که تحت‌فشار است تا حجم عظیمی از مطالب را در قسمت‌های کمتری پوشش دهد. این مقایسه، هرچند گاهی ناعادلانه است، اما چالش اصلی اقتباس یک روایت طولانی‌مدت به قالب فشرده‌ی تلویزیون مدرن را برجسته می‌کند.

نقاط قوت، ضعف‌ها، و مسیر پیش رو

نقاط قوت

• ارزش‌های بصری و تولید: سریال در خلق دنیایی غوطه‌ور و بصری خیره‌کننده موفق عمل کرده و با مناظر چشم‌نواز و صحنه‌های پرجزئیات، مقیاس حماسی منبع اصلی را به‌خوبی به تصویر کشیده است.
• بازی قوی نقش اصلی: اجرای رزمند پایک در نقش موراين یکی از برجسته‌ترین نقاط سریال است؛ او با ظرافتی خاص، میان اقتدار، رمز و راز، و آسیب‌پذیری احساسی تعادل برقرار می‌کند.
• جاه‌طلبی در جهان‌سازی: باوجود چالش‌هایی در ارائه‌ی اطلاعات، اسطوره‌شناسی پیچیده و فرهنگ‌های متنوع دنیای جردن ظرفیت بالایی برای داستان‌سرایی عمیق دارد.

نقاط ضعف

• ریتم و ارائه‌ی اطلاعات: قسمت‌های ابتدایی اغلب با شتاب‌زدگی از عناصر اساسی داستان و توسعه‌ی شخصیت‌ها عبور می‌کنند که می‌تواند موجب فاصله‌گرفتن مخاطبان، به‌ویژه تازه‌واردان، از داستان شود.
• عدم ثبات در اجرای بصری: درحالی‌که بسیاری از صحنه‌ها زیبایی بصری فوق‌العاده‌ای دارند، برخی از سکانس‌های اکشن به دلیل فیلم‌برداری نامتوازن و جلوه‌های ویژه‌ی غیرطبیعی، از کیفیت کلی اثر می‌کاهند.
• شخصیت‌های کم‌عمق: سرعت زیاد روایت گاهی باعث می‌شود که شخصیت‌های کلیدی به تیپ‌های کلیشه‌ای تبدیل شوند و نتوانند آن عمق احساسی لازم برای درگیرکردن مخاطب را ایجاد کنند.

نگاهی به آینده

منتقدان و طرف‌داران نسبت به آینده‌ی سریال دیدگاهی همراه با امید و احتیاط دارند. فصل دوم و نقدهای اولیه‌ی فصل سوم نشان می‌دهد که روند روایت متعادل‌تر شده و توسعه‌ی شخصیت‌ها عمیق‌تر گشته است. اگر روند بهبود ادامه یابد و مشکلات اولیه برطرف شود، چرخ زمان می‌تواند جایگاه خود را به‌عنوان یکی از ستون‌های تلویزیون فانتزی مدرن تثبیت کند.

جمع‌بندی

چرخ زمان اقتباسی جاه‌طلبانه و از نظر بصری خیره‌کننده است که تلاش دارد یکی از پیچیده‌ترین جهان‌های فانتزی را زنده کند. این سریال، نگاهی فریبنده به دنیایی می‌اندازد که در آن پیشگویی‌های باستانی، جادوهای قدرتمند و سفرهای حماسی در هم تنیده‌اند. بااین‌حال، این بلندپروازی داستانی یک شمشیر دو لبه است: درحالی‌که اسطوره‌شناسی غنی و طراحی تولید چشمگیر آن را جذاب می‌سازد، گاهی روایت شتاب‌زده و شخصیت‌پردازی سطحی از تأثیرگذاری آن می‌کاهد.

برای طرف‌داران کتاب‌ها، این سریال ترکیبی از وفاداری به منبع و تغییرات بحث‌برانگیز است. برای بینندگان جدید، دنیای پرجزئیات و ارائه‌ی سریع اطلاعات می‌تواند هم هیجان‌انگیز و هم گیج‌کننده باشد. در نهایت، چرخ زمان اثری در حال تکامل است؛ یک حماسه که باوجود لغزش‌های اولیه، ظرفیت رشد و روایت عمیق‌تر را در فصل‌های آینده دارد. با ادامه‌ی روند اصلاحات در سریال، این امید وجود دارد که سرانجام بتواند تعادل کامل میان احترام به میراث ادبی خود و خلق روایتی مستقل و جذاب برای مخاطبان امروزی را پیدا کند.

منبع: مجله بازار

برچسب ها: سریال منتقدان
ارسال نظرات