زمانی که سربازهای آمریکایی خاک افغانستان را ترک کنند، به هیچ وجه نباید در انتظار کمک به مردمی باشیم که از این جنگ برجای مانده اند. زمانی که نیروهای آمریکا از جنوب ویتنام خارج شدند، بسیاری از ویتنامی هایی که به آمریکا کمک کرده بودند به حال خود رها شدند.
زمان چندانی از روزهایی که قدرت های غرب بر نیروها و تعهدات خود در افغانستان می افزودند نگذشته است. هشدارهای بسیاری از چگونگی شدت حضور آمریکا در این کشور پس از عقب نشینی شوروی سابق به گوش می رسید. شعارهایی مانند اینکه این بار آمریکا تا زمان به ثبات رسیدن افغانستان در این کشور می ماند و کمک می کند یا اینکه آمریکا تنها زمانی عقب نشینی می کند که نشانه ای از شورشیان طالبان به چشم نخورد.
حال می توان به وضوح دید که تمام این شعارها و تعیین شاخص ها، تلاشی برای انتخابات سال 2012 باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا بوده است. دوره و زمان بندی عقب نیشینی امپریالیستی معمولاً بسته به شرایط کشور امپریالیست صورت می گیرد، نه شرایط کشور هدف. خروج نیروها به شرایط آمریکا و غرب بستگی دارد، نه شرایط افغانستان. همان درسی که جهان باید در ویتنام می گرفت.
آنچه منجر به خروج آمریکا از هندوچین شد قرارداد صلح پاریس در سال 1973 بود. این قرارداد شامل آتش بس میان نیروهای شمال و جنوب ویتنام، بازگشت زندانیان جنگی آمریکا و خروج نیروهای آمریکایی می شد. نیکسون و کیسینجر یک فرمول قابل قبول از لحاظ سیاست داخلی را یافته بودند که بر اساس آن نیروهای آمریکا باید از یک جنگ فاجعه آمیز خارج می شدند. زندانیان جنگی آمریکا به خانه بازمی گشتند و بسیاری از آمریکایی ها در سال 1974 بر این عقیده بودند که آمریکا پیروز جنگ بوده و جنوب ویتنام با "صلحی پرافتخار" نجات یافته است.
در واقع جنوب ویتنام در پیچ و تاب طوفانی شدید گرفتار شده بود. تا حدودی قابل قدردانی است که با استفاده از شلیک های بسیار و به ویرانی کشاندن روستاها، آمریکا و جنوب ویتنام هرکاری کردند. اما نتیجه هرچیزی بود جز شکست شورشیان و این امر کشور را به سوی تهاجم متعارف از سوی شمال سوق داد.
در زمان قرارداد صلح پاریس، ریچارد نیکسون، رئیس جمهور وقت آمریکا به جنوب ویتنام اطمینان داد که در زمان حمله شمال به جنوب این کشور، مهمات و نیروهای هوایی آمریکا برای نجات جنوب خواهند آمد و زمانی که حمله اتفاق افتاد کنگره آمریکا که دموکرات ها هدایت آن را بر عهده داشتند، کمک های مالی را قطع کردند؛ نه از نظر مهمات جنوب را تجهیز کردند و نه نیروی هوایی آمریکا دخالتی کرد.
آمریکا سرگرم امور داخلی شده و در بحران پس از رسوایی واترگیت، شوک وارده از بازار نفت، مسائل نژادی داخلی و بحران اجتماعی و اقتصادی فرو رفت. تمام ویتنامی های جنوب که در کنار آمریکایی ها ایستاده بودند و به تضمین های آمریکا دل خوش داشتند، به حال خود رها شدند. آنها در آوریل سال 1975، زمانی که آمریکا باقی مانده مقامات خود را برای حفظ امنیت شان از ویتنام خارج کرد، پشت درهای بسته سفارت ماندند و تعداد بسیار اندکی از آنها توانستند پناهندگی آمریکا را بگیرند.
مطمئناً ویتنام جنوبی دولت غیرواقعی بود که از راه خون ریختن توسط نیروهای آمریکا راه اندازی و اداره شد. فساد، میل به دزدی و رفتار خوددرگیرانه آنها درست شبیه به شرایط حامد کرزای، رئیس جمهور افغانستان است. این در حالی است که در آن دوره بسیاری از مردم جنوب ویتنام و مقامات و سربازان آمریکایی عمیقاً به آنچه انجام می دادند، اعتقاد داشتند، همانطور که حال جانشینان این مقامات در افغانستان به اقدامات خود ایمان دارند.
حال در افغانستان، بزرگترین تراژدی این است که نه غربی هایی که مداخله کردند و نه آنهایی که در برابر غرب جنگیدند، هیچ امیدی به دستیابی به صلح، عدالت و قوانین دموکراتیک ندارند. در ویتنام جنگ میان دیوانگی های سیگون، پایتخت ویتنام و دیکتاتوری هانوی بود. حال در افغانستان جنگ میان دولت رشوه بگیر کرزای و شکل اسلامی خمر روژ است.
کشتن بن لادن و استراتژی مبارزه با تروریسم جو بایدن، معاون رئیس جمهوری آمریکا همه اقدامات بی نتیجه ای هستند برای سرپوش گذاشتن بر شرم بیرون زده عقب نشینی آمریکا که بار دیگر در حال وقوع است. حال قول ها و تضمین های آمریکا برای ساختن و آبادسازی کشور روز به روز کاهش می یابند و مردم کشور مورد هجوم نیروهای آمریکایی که به بهانه کمک پا بر خاکش گذاشتند، بار دیگر به حال خود رها خواهند شد.