فرارو– «جاناتان فریدلند» (Jonathan Freedland) ستون نویس روزنامه بریتانیایی گاردین
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه گاردین، دونالد ترامپ، بی آن که به تخریب نظم بینالمللی پس از سال ۱۹۴۵ بسنده کند، ظاهراً مصمم است اقتصاد کشور را نیز به لبه پرتگاه ببرد. آنچه شگفتآور است، این است که او و جناح راست آمریکا چنان در گرداب انکار و تفکرات اشتباه غرق شدهاند که به نظر میرسد دیگر توانایی درک واقعیت را از دست دادهاند.
برای مثال، نگاهی به وضعیت بازار سهام بیندازید. طی هفتههای اخیر، سقوط مداوم شاخصهای اصلی وال استریت از جمله شاخص S&P، نشاندهنده یک روند نگرانکننده است. در روز پنجشنبه، این شاخص از مرز روانی مهمی عبور کرد؛ یعنی افتی بیش از ۱۰ درصد از اوج ماه قبل. این میزان کاهش به اصطلاح «اصلاح بازار» نزدیک شده است؛ البته این موضوع به ما میگوید که حتی اگر بازار بعدها بهبود یابد، این افت صرفاً یک نوسان زودگذر نیست.
اکنون صحبت از رکود اقتصادی بیشتر از همیشه جدی شده است و حتی خود ترامپ هم به نظر میرسد که وقوع آن را پیشبینی میکند. او در سخنانی این هفته گفت: «من از پیشبینی چنین چیزهایی متنفرم، اما اکنون در یک دوره انتقالی هستیم؛ چرا که آنچه ما انجام میدهیم، بسیار بزرگ است. ما داریم ثروت را به آمریکا بازمیگردانیم ... و این کمی زمان میبرد.» این اظهارات نشاندهنده تغییر لحن اوست. ترامپی که در زمان کارزار انتخاباتی وعده داده بود از همان روز نخست همه چیز را متحول کند، اکنون از «گذار» صحبت میکند و از مردم میخواهد شکیبا باشند.
منشأ مشکل کاملاً مشخص است: خود ترامپ. رفتار او، از همان زمانی که زمام امور را به دست گرفت، سرمایهگذاران را دچار وحشت کرده است. آنها به دنبال ثبات هستند، اما با رئیسجمهوری مواجه شدهاند که بر اساس هوسهای لحظهای و متغیر حکومت میکند. تصمیمات او ممکن است هر لحظه تغییر کند؛ صبح تعرفهای اعمال میکند و تا ظهر آن را لغو میکند. یک روز تعرفه ۵۰ درصدی بر آلومینیوم کانادا وضع میکند و فردا آن را به ۲۰۰ درصد بر شراب اروپایی تغییر میدهد، تنها برای آن که چند ساعت بعد هر دو تصمیم را کنار بگذارد.
این رویکرد، اگرچه ترامپ را در صدر اخبار نگه میدارد و احتمالاً او از این توجه لذت میبرد، اما برای شرکتهایی که باید برای بلندمدت برنامهریزی کنند، مشکلات بزرگی ایجاد میکند. در مواجهه با این هرج و مرج، شرکتها تمایل دارند دست نگه دارند و منتظر بمانند تا اوضاع به ثبات برسد. این یعنی سفارشها به تعویق میافتند، کارگران بیکار میشوند و در نتیجه پول کمتری در جیب مردم قرار میگیرد.
به این وضعیت اضافه کنید که رئیسجمهور با بیپروایی به بوروکراسی فدرال حمله میکند و خدمات اساسی را که کسبوکارها برای موفقیت خود به آنها وابستهاند را تضعیف یا حذف میکند. این تغییرات نه تنها به از دست رفتن خدمات حیاتی منجر میشود، بلکه بدبینی در بازار وال استریت را نیز افزایش میدهد. اما مسئله تنها سبک مدیریتی نامنظم ترامپ یا افرادی مانند ایلان ماسک نیست. حتی اگر تعرفهها به شکلی منطقی و آرام اعمال شوند، باز هم اقتصاد را تحت فشار قرار میدهند.
ترامپ ممکن است خود را بزرگترین حامی تعرفهها بداند، اما به نظر میرسد درک دقیقی از عملکرد آنها ندارد. او گویی باور دارد که این هزینهها مستقیماً بر دوش کشورهای خارجی مانند چین یا کانادا قرار میگیرد؛ در حالی که در واقع تعرفهها مالیاتهای غیرمستقیمی هستند که مصرفکنندگان آمریکایی میپردازند. به عنوان مثال، وقتی تعرفهای بر خودروهای وارداتی اعمال میشود، این هزینه را نه آلمان، بلکه مصرفکننده آمریکایی که یک بیامو میخرد، میپردازد. این مسئله قیمتها را در داخل آمریکا افزایش میدهد و زمانی که سایر کشورها با اعمال تعرفههای متقابل واکنش نشان دهند، فروش کالاهای آمریکایی سختتر میشود. این همان جنگ تجاری است که نه تنها باعث افزایش قیمتها، بلکه موجب تشدید مشکلات اقتصادی نیز میشود.
به همین دلیل است که ترس از رکود تورمی (ترکیب شوم رشد اقتصادی صفر و افزایش تورم) اکنون به شدت احساس میشود. اگرچه این اصطلاح برای اولین بار در دوران ریاستجمهوری جیمی کارتر به کار رفت، اما رکود ترامپی ویژگیهای خاص خود را دارد. هنگامی که در پادکست «هفتگی سیاست در آمریکا» با «هدر بوشی» (Heather Boushey)، مشاور اقتصادی سابق در دولت بایدن صحبت کردم، او به یک موضوع قابل توجه اشاره کرد: تسلط ایلان ماسک بر بخشهای زیادی از دولت فدرال؛ آن هم در حالی که شرکتهای بزرگ خودش را اداره میکند. بوشی گفت: «شرکتها با دیدن این وضعیت میگویند: من نمیتوانم با ایلان ماسکی که هم مسئول نهادهای نظارتی است و هم برای خودش کار میکند، رقابت کنم.» این شرایط سرمایهگذاری را متوقف میکند، نوآوری را سرکوب میکند و در نهایت میتواند برای اقتصاد آمریکا به یک فاجعه منجر شود.
ترامپ مسیری را دنبال میکند که نه تنها به کشور آسیب میزند، بلکه به جایگاه خودش نیز ضربه وارد میکند؛ زیرا نگاه او به جهان ریشه در همان چیزی دارد که او تا حد زیادی برجسته کرده است: «اخبار جعلی». دیدگاه ترامپ به جهان به شدت تحت تأثیر ادعاها و روایتهای نادرستی است که خودش و افراد نزدیک به او از جمله ایلان ماسک به آنها دامن زدهاند. با این حال، چیزی که کمتر مورد توجه قرار گرفته، این است که ترامپ و ماسک نه فقط منتشرکنندگان، بلکه مصرفکنندگان این دروغها نیز هستند. ما مدتهاست میدانیم که ماسک بخش زیادی از زمان خود را در شبکه اجتماعی ایکس سپری میکند و به وضوح تحت تأثیر محتوای آن قرار دارد. او به راحتی هر نوع تبلیغات راست افراطی را از جمله در مورد بریتانیا را میپذیرد و تکرار میکند.
ترامپ نیز در این موضوع تفاوت چندانی با ماسک ندارد. او به راحتی ادعاهایی را باور میکند که به آسانی قابل اثبات یا رد هستند. برای مثال، این ادعا که محبوبیت «ولودیمیر زلنسکی» یک رقمی است؛ در حالی که در واقعیت، میزان محبوبیت رهبر اوکراین از خود ترامپ بالاتر است. این نمونهای است از نحوه کنار گذاشتن گزارشها و تحلیلهای معتبر سازمانهای اطلاعاتی آمریکا در ازای مصرف شایعات و اکاذیب اینترنتی.
این وضعیت تا حد زیادی ناشی از این است که ترامپ هرگز دیدگاههای اساسی خود را طی دههها تغییر نداده است. برای مثال، او از دهه ۱۹۸۰ درباره تعرفهها صحبت میکرد. همانطور که زلنسکی در یکی از اظهارنظرهای بهیادماندنی خود گفت ترامپ در یک «حباب اطلاعات غلط» گرفتار شده است. این حباب نه تنها توسط تیمی از چاپلوسانی که اکنون او را احاطه کردهاند، شکل گرفته است؛ بلکه زمانی که او با رسانهها مواجه میشود، این پیام تقویت میشود.
نتیجه این وضعیت این است که «او اکنون بیش از هر زمان دیگری از اطلاعات بیرونی مصون شده است». مانند صدام حسین که در پناهگاهش، با نزدیک شدن نیروهای آمریکایی به کاخ، به باورهای خود پناه میبرد، ترامپ نیز به این ایده رسیده است که تعرفهها در قرن نوزدهم آمریکا را ثروتمند کردهاند و اکنون نیز همین کار را خواهند کرد یا این که ایلان ماسک محبوب است و مردم همچنان قدردان رهبر خود هستند، حتی زمانی که اقتصاد در حال سقوط است.
در درون این حباب اطلاعاتی، هر صدای مخالفی میتواند حذف شود؛ حتی اگر این مستلزم چرخشهای عجیب و غریب باشد. یکی از جدیدترین اهداف ترامپ، «وال استریت ژورنال»، روزنامهای محافظهکار و متعلق به مرداک بود که جرأت کرده بود خطرات جنگ تجاری را برجسته کند. واکنش ترامپ این بود که وال استریت ژورنال را «جهانگرا» و تحت تأثیر «افکار آلوده اتحادیه اروپا» نامید. در این حباب اطلاعاتی، جایی برای حقیقت نیست: باید با دروغ از بیان حقیقت جلوگیری کرد.
فعلاً رئیسجمهور آمریکا از بزرگترین سکوی تبلیغاتی جهان برای به تأخیر انداختن واقعیت بهره میبرد. اما در نهایت، مردم آمریکا خودشان به وضوح خواهند دید که ترامپ چه بلایی بر سر کشورشان و جهان آورده است. روزمرگیهای آنها، تصمیمات و تأثیرات او را آشکار خواهد کرد. در نهایت، ترامپ برای آنچه که هست، شناخته خواهد شد: یک کلاهبردار که زندگیشان را فقیرتر و ناامنتر کرده است. تنها سوال این است که این افشاگری چه زمانی اتفاق خواهد افتاد.