وحید محمود قره باغ؛ دوستی دیرین، شخصی که قبلا یار امینی برای پادشاه بود اکنون و پس از مدتها صبر برای ماموریتی مهم و متفاوت لحظه شماری میکرد. در واقع زمانی که شاه فیلیپ دوم در مراسم جشن عروسی دخترش شرکت میکرد، فرصت مورد نظر فرارسیده بود؛ پاوسانیاس پس از وارد کردن ضرباتی به فیلیپ به طرف دروازه شهر فرار میکند ولی از بخت بد پایش گیر کرده و بر زمین میافتد و گارد حفاظتی اسکندر نیز سریعا او را میکشند.
در واقع پاوسانیاس یکی از اعضای گارد سلطنتی و مورد اعتماد فیلیپ بود ولی رابطه گرم بین آن دو پس از فراز و نشیبهایی تیره شد. فیلیپ دیگر چندان توجهی به این یار قدیمی نداشت حتی مطابق اسنادی او را شدیدا مجازات کرد؛ همین مهم انگیزه کافی را به وجود میآورد تا به تحریک و کمک برخی از نزدیکان فیلیپ نقشه قتل و توطئه عملی شود.
شکل. المپیاس
هر چند به دستور اسکندر جسد پاوسانیاس را مصلوب کردند ولی به دنبال خروج اسکندر از مقدونیه یادبودی برای او بر پا شد و جالبتر این که همه این موارد به دستور المپیاس یعنی همسر فیلیپ بود. این مهم و همچنین اسبهایی که برای فرار آماده شده بود این گمان را به حقیقت نزدیک میکند که تمامی این اتفاقات برنامه ریزی شده و در راس آن المپیاس قرار داشت، زنی مرموز، زیرک و دوراندیش. حتی در ادامه افرادی که در جریان امور بودند به طریقی از میان برداشته شدند؛ چرا که ممکن بود به نحوی و زمانی مسائلی را فاش کنند. مطابق اسنادی در تاریخ المپیاس گرایش به مارپرستی میگسار داشته و حتی مسائلی نیز به او نسبت میدهند. گفتنی است او از جمله افرادی است که شخصیت و عقیده اش همچنان در غباری از ناشناختهها قرار دارد؛ طبق برخی گفتهها نسل او به آشیل قهرمان اسطورهای یونان میرسد.