فرارو- «جامعه فضایی است که در آن تنوع، تکثر، دگرگونی ها، سلایق و گرایشهای بسیار متغیری وجود ولی «اجتماع مؤمنین» به معنای مجموعهای است که باورها و چارچوبهای ذهنی، روانی و بنیانهای مالی دارد و رسانه ملی هم و غم خود را روی ارتقای جامعه مؤمنین گذاشته است.»
دکتر «سید جواد میری»، جامعه شناس و عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات اجتماعی، در گفتوگو با فرارو، با بیان این موضوع به دلیل ریزش مخاطبان رسانه ملی پرداخت.
وی افزود: «به اعتقاد من یکی از مهمترین مسائل بسیار مهم، تصوری است که در ذهن برنامه سازان در ایران وجود دارد. این تصور با مفهومی به نام «ایگو» گره خورده است. ما یک مفهوم «جامعه» و یک مفهوم «اجتماع مومنین» داریم. جامعه فضایی است که در آن تنوع، تکثر، دگرگونی ها، سلایق و گرایشهای بسیار متغیری وجود ولی «اجتماع مؤمنین» به معنای مجموعهای است که باورها و چارچوبهای ذهنی، روانی و بنیانهای مالی دارد و رسانه ملی هم و غم خود را روی ارتقای جامعه مؤمنین گذاشته است. درواقع رسانه تلاش میکند ارزش و باورهای جامعه مؤمنین را به کل جامعه تسری دهد. اگر ما در فضای غیررقابتی و مثلا در ۲۰۰ سال قبل بودیم، شاید یک چنین چالشهای بنیادینی پیدا نمیشد، اما رسانه ملی در ایران در یک فضای رقابتی متخاصم چند جانبه قرار دارد. درواقع این رسانه میخواهد پیامهایی را به جامعه منتقل کند که برآمده از اجتماع ایمانی است یا بر اساس چارچوبهای عقیدتی خود است.»
این جامعه شناس در ادامه گفت: «رسانه میخواهد اعتقادات خود را به جامعه تزریق کند و این در حالی است که همزمان، جامعه به نوعی در دسترس جریان ها، صداها و پیامهای متفاوت است. به این دلیل است که خود این موضوع، شکاف عمیقی را بین آن چه معماران رسانه ملی به دنبالش هستند (به عنوان چارچوبهای کلان نظام) و آن چه که واقعیت کف جامعه است، ایجاد میکند. هر چه پیچیدگیهای جهان دیجیتالیزه شده در حال نمایان شدن است، شکاف بین ایده آلهای معماران رسانهای و واقعیتهای کف جامعه عمیق و عمیقتر میشود. هرچه جلوتر میرویم، این شکافها پُر ناشدنی میشود. نکته جالب این است که یک اتفاق درون مخاطبان نیز رخ داده است. درواقع مخاطب به نوعی «خودآگاهی» رسیدهاند. مخاطبان امروز در مقایسه با مخاطبان دهههای پیش، به این آگاهی رسیدهاند که امکانهای دیگری نیز در پیش رو دارند و میتوانند از این امکانها برای اشباع کردن نسلهای خود استفاده کنند.»
وی افزود: «در شرایطی که ما امروز در فضای ماهوارهای و دیجیتالیزه شده جهانی قرار داریم و این تصوراتی که معماران سیاستگذاریهای کلان رسانه ملی به دنبال آن هستند، به دنبال صیانت سلیقه مخاطبان ایرانی است و میخواهد مخاطبان را در دل سیاستهای خود تربیت کند و پرورش دهد. در چنین شرایطی است که تضادهایی بنیادین مطرح میشود. ممکن است سؤال این باشد که چه باید کرد؟ درواقع معماران زندانهای ذهنی در این وضعیت آشوب چه میتوانند انجام دهند؟ چندین نظریه مهم در زمینه فلسفه رسانه وجود دارد. یقینا افرادی که در حوزه رسانه، اتاق فکر رسانه ملی هستند، با این نظریات آشنایی دارند، اما این که این نظریات را در پیاده کردن اهداف خود در نسبت با پیرامون متخاصم مورد استفاده قرار دهند یا چگونه استفاده کنند، جای بررسی دارد. سوال این است که رسانه ملی چقدر میتواند نظم ذهنی و عینی ایجاد کند؟»