زن شهرآشوب و فم فتال یا مهرانگیزترین بانوی محجوبی که یک درام سینمایی میتواند در خود پذیرا باشد، همگی میتوانند در بازی لیلا حاتمی تجلی پیدا کنند. لیلا حاتمی با رعایت تمام جوانبی که از او کاراکتر شخصیمتین، متشخص و با طمأنینهای ساخته، میداند در هر نقش اعم از درونگرا یا برونگرا و عاصی، چطور بدرخشد و از اندرونی محترم خود، فاصله بگیرد.
به گزارش اعتماد، چه وقتی مثل کفر ابلیس خیره میشود به روی طرف مقابل که حرمت نگه نداشته و او را به باد ناسزا میگیرد و چه زمانی که در آرامترین هیئت خود، بغضش میشکند، در پس پشت این نقاب، شخصیت او همیشه حفظ شده و قابل احترام باقی مانده. او هم «قابلیت احساسی» دارد و هم «مهارت و فن بازیگری» را بلد است. دو شاخصهای که آرتور پن زمانی از آنها برای توصیف «هنرپیشه خوب» بهره جسته بود. هنرمندی که بر تعریف هیچکاک از سوپر استار در امکان «کسب عاطفه تماشاگر از او بنا بر هویتمندیاش» هم منطبق است.
بخشی از اینها بیتردید، ریشه گرفته از انتخابهای آگاهانه و شناخت عمیق حاتمی از روال ناهمگون سینمای ایران است.
بیایید مرور کوتاهی کنیم. بعد از «کمالالملک» و تجربه گذرای دوران کودکی، چه در اوان جوانی، سال ۱۳۷۰ در ۱۹ سالگی و نخستین نقش جدیاش در «دلشدگان» که در کسوت یک شاهزاده نابینای تُرک، خوانندهای جوان (مرحوم امین تارخ) را دلباخته خود میدید. چه پنج سال بعد و «لیلا»، فیلمی که به قول خودش کار حرفهای را به عنوان بازیگر و پس از مرگ پدرش که عاشق فیلمهایش بوده، با آن آغاز کرد. او در گذر از پروژههایی که هر چند اتفاق خوبی بودند، اما شاید چندان در پیش آمدن آنها دخالت آنچنانی نداشت، آرام آرام به بلوغ نسبی رسید.
بعد از آن با «شیدا»، پرستار متین و جوانی که طنین قرائت قرآنش، شوق زندگی و عشق را دردل رزمنده مجروحی بیدار میکند، فضایی متفاوت از سینمای پدرش و داریوش مهرجویی را تجربه میکند. در مقطعی که ملودرامهای عاشقانه روی بورس بودند.
اوایل دهه هشتاد با بازشدن نسبی فضای اجتماعی و سیاسی، او را به نقش زنی جنوبی و جنگزده به نام نرگس در فیلم انتقادگرای «ارتفاع پست» میبینیم. زنی که جانانه و با عشق از همسرش که هواپیماربایی کرده، در مقابل ماموران امنیت پرواز، رجز خوانی و دفاع میکند.
کدام سینه فیل ایرانی هست که «شکوه» را در «بیپولی» از یاد ببرد؛ با تمام دلواپسیها، ابراز علاقههای دلبرانه و تب و تاب و نگرانی و غرولندهای گاه و بیگاه بر سر همسرش ایرج (بهرام رادان). نقشآفرینی بینظیری که چنان التفات هیات داوران فجر ۲۷ را متوجه خود کرد تا راهی جز اهدای سیمرغ بلورین به لیلا حاتمی نداشته باشند!
اصلا کیست که لیلا را در کسوت گلی ابتهاج و «در دنیای تو ساعت چند است؟» تماشا کند و به سرش نزند که دل را به دریا بزند و دوباره عاشق شود! فیلمی که لیلا حاتمی و علی مصفا برای چندمین بار در آن پارتنر سینمایی شدند تا یکی از دلانگیزترین عاشقانهها روی پرده نقرهای رقم بخورد. فیلمی که میتوان به تکتک لحظاتش بارها با شیفتگی زل زد و همچنان برای تماشا ولع داشت. گویی بُعد درونگرایانه شخصیت، با شمهای از پرخاشهای گذرا و عشقی شاید رنگ باخته، آغشته شده.
«رگ خواب»؛ لیلا حاتمی یک دهه بعد از سیمرغ «بی پولی» همچنان در اوج میدرخشد و تلالوی هنرش با دریافت سیمرغ بلورین دوم از فجر و جایزه نوزدهمین جشن بزرگ سینمای ایران، مضاعف میشود. «سرانجام اتفاق افتاد… همون حس ناشناخته بینام که تنها در لحظه وقوع، قابل شناساییه… هیچ چارهای جز عاشق شدن برام باقی نموند!» و البته برای مای مخاطب که پا به پای «مینا» و نفس به نفس با حس و حالش، چارهای جز عاشق شدن نداریم!
حاتمی در این فیلم برای نقش میجنگد و سیمای زنی را به نمایش میگذارد که در گذرگاه عاشقی، سراسیمه و حیران ایستاده. … یا چگونگی حضور متمایزش در آثاری مثل «سالاد فصل»، «آب وآتش»، «حکم»، «من» و… که اتهام غیرمنصفانه یکسانی ترکیب کلی بازیگری او را مخدوش میکند و ماهیتی تند مزاج و گاه گانگستری به بازیهایش میبخشد.
تصویری که همسان با آرامش و فرهمندی آشنای نقشهای دیگرش نیست و او را با معیارها و پارامترهای بهترین هنرپیشگان دنیا از جمله چندبعدی بودن و گریز از یکنواختی تطبیق و وفق میدهد. به راستی هم که نمادها و وجوه فطری بازیگری، در کیفیت هنرپیشگی او ملموس و آشکار است.
گوناگونی و تنوعهای رنگارنگ در کارنامه بازیگری لیلا حاتمی، اصولا جزو شاخصههای کارنامه بازیگری او است. عشقورزی، متانت و فروتنی برآمده از شخصیت خود او، در تمام نقشهایش به نوعی و با دُزهای سنجیده و فکر شده جاری است: «من شخصیت را میپذیرم. مقاومتی نمیکنم. با صحنه کنار میآیم و سعی میکنم در عین اینکه تمرکز دارم و حواسم است که یکهو ول نشوم، احساسم را هم فراموش نکنم. همین!»
او در عرصه سینمای مذهبگرا هم تجربههای ارزشمندی داشته. «صبا» در «سر به مهر» با دغدغههای دینی و مراقبههای عجیب و شیرینش برای نمازخواندن یا پیش از آن در «هر شب تنهایی» و مواجهه با مرگ و زیارت.
بازی در نقش «مریم مجدلیه» در فیلم درام تاریخی «مسیر باد» ترنس مالیک، قطعا چالشی جدی در کارنامه بازیگری حاتمی است که هنوز به اکران نرسیده. ضمن اینکه سینمادوستان همچنان مشتاق اکران عمومی دو فیلم «پیر پسر» و «قاتل و وحشی» از حاتمی هستند که بنا بر شواهد، در هر دو سویههای متفاوتی از بازی خود را به نمایش گذاشته است.
همانقدر که سینمای عارفمسلک علی حاتمی با نمایهها و نمودهای عاشقانه و شاعرانهاش، همچنان در گذر سالها بیتکرار باقی مانده است، بیاغراق سبک بازیگری یادگار او را نیز در قیاس با بسیاری از همتایانش، میتوان خاص و منحصر به فرد دانست.
کاریزماتیسم جاری در بازی و کاراکتر شخصی لیلا حاتمی در تلفیق با گونهای حجب زنانه، ملاحت شرقی، ملاحظات محترم اجتماعی و ادب و تواضعی مشهود، سیمای متفاوتی از این بازیگر پس از چهار دهه حضور جلوی دوربین ساخته است: «هیچ اخباری را دنبال نمیکنم و عکسی نمیبینم. برای همین وقتی بچهها سر فیلمبرداری از جشنواره میآمدند و اسامی فیلمها و کارگردانها را میگفتند، با یک موج جدیدی از فیلمسازهای خوب روبهرو شدم و با خودم گفتمای بابا من اینجا برای خودم سرم را کرده بودم توی کوزه و داشتم کارای چرت و پرت بازی میکردم.»!
او کپی کسی نیست. بیحاشیه و گریزان از زرق و برقهای مألوف شهرت: «شخصا هیچوقت ادای کسی را در نمیآورم».
خودداری او از ورود به حیطههای نامقبول و کم ارزش و رعایت اصول خاص اجتماعی، از لیلا حاتمی تصویر نمونهای ساخته که صرفا مختص خود او است. بروز این رفتار را شاید بتوان درعدم تمایلش برای جلوهگریهای بیمورد یا وقت گذرانیهای معمول در فضای مجازی جست. اطوارهای مردود و مراودههای مرسوم برخی سلبریتیها را ندارد. شخصیتی که برای پرورش و حفظ ابعاد قابل اهمیتش تلاش کرده و معذوریتهایی را به جان خریده تا کماکان از شأن خود و حرفهاش صیانت کند.
حتی ابایی ندارد اگر پروژهای را مطابق با ملاکهایش نیافت، حرفهای عذرخواهی کند و محترمانه کنار بکشد. کنشهایی که به واقع، او را میراثدار شایسته پدرش علی حاتمی فقید و سینمای ارجمندش معرفی میکند. شکل حضور و پوشش او در جریان برگزاری جشنوارههای معتبر جهانی، به دفعات تحسین رسانههای داخلی و خارجی را در پی داشته. از خوشپوشیاش در عین اینکه نجیب و موقر به نظر میرسد. اینکه انوار اعتبار و صمیمیش، به عنوان یک بانوی هنرمند و اصیل ایرانی قاب تصاویر را آراسته کرده و در عین حال، ارج و قرب و فرهنگ و منش والای ایرانیان را در سطح جهانی به رخ کشیده.
گرچه مشی محجوب او پیشتر و طی سالهای اخیر با نحوه حضور در جایگاه رییس داوران جشنواره وزول فرانسه یا فستیوالهای معتبری مانند کن، کارلوویواری، رم و… مشخص شده بود. هرچند جایی گفته حضور فیلمی که در آن بازی کرده در یک جشنواره جهانی را به داوری در آن جشنواره ترجیح میدهد.
حضورش به هر فیلم و سریالی، وجهه و منزلت میبخشد. دریافته که چطور از شمایل بازیگری و مولفههای شخصیتی محبوبش مراقبت کند. قدم در وادیهای نامرتبط و بیتناسب نگذارد و شأن خود را بشناسد.
امتیازهایی که کاریزمای خاص او را تقویت میکند و برایش شناسنامه شاخص هنری و موضع فاخر اجتماعی میسازد.