فرارو– پس از مصاحبه محسن رفیقدوست و نامهایی که او گفت، بار دیگر اسم فریدون فرخزاد سر زبانها افتاد. شومن مشهوری که در آلمان درس خوانده بود، در ایران مشهور شد و کارهایش مضمونی سیاسی داشت ولی زمانی که از ایران رفت، بیشتر در جریان سیاست غرق شد.
به گزارش فرارو، خانواده فرخزاد با دو نام شناخته میشوند. فروغ که شاعر بود و نامش در ادبیات ایران جاودان باقی مانده است. کنار او نیز فریدون، برادر کوچکش است که او نیز در عرصه هنر آن زمان فعال بود. با توجه به این که فریدون فرخزاد در رشتههای مختلفی فعالیت کرد، پیدا کردن یک عنوان هنری برای او سخت است. از او به عنوان شاعر، ترانهسرا، خواننده، تهیهکننده، کارگردان، مجری تلویزیونی و رادیویی یاد میشود.
او در دبیرستان دارالفنون تحصیل کرد و سپس برای ادامه درس خود به آلمان و دورهای نیز به اتریش رفت. در دانشگاه حقوق سیاسی و سپس علوم سیاسی خواند. اگر چه تحصیلات خود در مقطع دکتری حقوق سیاسی را تا تحقیق رساله نیز ادامه داد، اما درس را رها کرد. یک روایت دیگر نیز وجود دارد که میگوید او سال ۱۹۶۷ دکترای خود را گرفت. او که از دوران نوجوانی به شعر و ادبیات علاقه داشت، زمانی که با همسر آلمانیش آنیا ازدواج کرد، جدیتر این عرصه را ادامه داد.
اشعار او به زبان آلمانی در روزنامه زوددویچه تسایتونگ و مجله کاوه منتشر شد. او در سال ۱۹۶۴ اولین مجموعه شعر خود با عنوان «فصل دیگر» را به صورت رسمی منتشر کرد و پنج ماه بعد از انتشار آن نیز جایزه ادبی شعر برلین را گرفت. او دو سال بعد به رادیو و تلویزیون آلمان نیز راه پیدا کرد. او برنامههای ترکیبی طنز و موسیقی تهیه میکرد و مجموعه تصویری خیابانهای آلپ را نیز برای تلویزیون آلمان ساخت. او در دوران حضور خود در آلمان، چند سالی نیز عضو آکادمی ادبیات جوانان مونیخ بود. او سال ۱۹۶۷ روی موزیک محلی ایران، موزیک مدرن ساخت و با این موزیک به فستیوال موزیک اینسبورگ اتریش رفت و جایزه اول را از آن خود کرد.
فریدون فرخزاد در جامعه ایران با چند کار شناخته میشد. شوی تلویزیونی میخک نقرهای در صدر این کارها بود. برنامهای که از تلویزیون ملی آن زمان پخش میشد و میان دارندگان گیرندههای تلویزیون در آن زمان، محبوب بود. این برنامه که اجرای آن نیز علاوه بر تهیهکنندگیاش بر عهده فرخزاد بود، چهرههایی را به عرصه موسیقی کشور معرفی کرد که امروز بسیاری از آنها همچنان نامهای بزرگی در این عرصه هستند. سلام همسایهها، جمعه بازار، ناسیونال شو، سایهروشن، لحظه، دو ساعت با فریدون فرخزاد از جمله دیگر برنامههای او هستند.
او خود دستی بر آتش خوانندگی نیز داشت و برخی آثار موسیقیایی او نیز همچنان مشهور است. شاید در صدر تمام آنها، شرقی غمگین مشهورترین باشد. آلبومهای موسیقی نظیر کسی میآید، خاطره یک، شب بود بیابان بود، شهر من، آفتاب میشود و آهنگهای طلائی از او منتشر شدهاست. او سال ۱۳۵۰ مقابل دوربین اسماعیل ریاحی رفت و همبازی ایرج قادری و شهلا ریاحی شد.
خبرنگار «زن روز» در تیرماه ۱۳۵۱ با فریدون فرخزاد مصاحبهای انجام داد؛ درست در زمانی که او شومن مشهوری شده بود و به همان نسبت نیز سیل شایعات و نقد به سمتش روان بود.
فرخزاد در پاسخ یکی از پرسشها گفته بود: «من هرگز بد نمیدانم که یک هنرمند وقتی آواز میخواند برقصد و حرکاتش حالت خاصی داشته باشد. من دست زنها را روی صحنه میبوسیدم. من گونهی مردها را که روی صحنه میآمدند و میهمان من بودند میبوسیدم. کجای این کار زشت بود؟»
در ابتدای این مصاحبه آمده است که فریدون فرخزاد بعد از فهمیدن اینکه که چه کسی برای ملاقاتش آمده کلافه شده، فریاد زده بود: «بگو من نیستم، بگو مردهام، آدم یک روز که میتواند بمیرد.»
او زمان زیادی بعد از انقلاب در ایران نماند. مدتی احضار و بازداشت شد و در نهایت ایران را ترک کرد؛ و ابتدا به آمریکا رفت و به سبک بسیاری ایرانیان ساکن لس آنجلس شد. شهری که نتوانست زیاد در آن دوام بیاورد. فرخزاد کتاب در نهایت جمله آغاز است عشق را در این شهر منتشر کرد. برنامه تلویزیونی میخک نقرهای شکسته را نیز در این کشور ساخت. اما نتوانست در آمریکا دوام بیاورد و در نهایت به آلمان رفت و همانجا ساکن شد.
فرخزاد در سالهای پس از انقلاب بر برگزاری کنسرت و اجرای برنامههای هنری میپرداخت. او که پیشتر نیز از مضامین سیاسی در کارهایش استفاده میکرد، در دوران پس از انقلاب سهم سیاست را از مضمون کارهایش فراتر، بالاتر و بالاتر برد. به عضویت یک سازمان سیاسی سلطنت طلب نیز درآمد. او در این دوران اجراهای طنز خود را نیز افزایش داد. برنامهسازی در رادیو، تلویزیون، برگزاری کنسرت و نوشتن اصل فعالیتهای او در این دوران بود. سال ۱۹۹۱ نیز در فیلمی به نام وین را دوست دارم، بازی کرد.
پوران فرخزاد، خواهد او گفته است که فریدون در دوران جنگ ایران و عراق سه بار به عراق سفر کرد و به نوجوانان اسیر در دست بعثیها کمک کرد. البته اخباری نیز وجود دارد که میگوید او به خاطر یک پرونده مالی مربوط به اجرای خیریه درگیری قضایی در آمریکا پیگیری کرده بود. فرخزاد داوطلبانه به آمریکا میرود و پس از آزادی به قید وثیقه به آلمان برمیگردد. اما این پرونده به نتیجه نمیرسد، چون در مرداد ۱۳۷۱ جسد او در آلمان پیدا میشود.