به گزارش فرارو به نقل از پراجکت سیندیکیت؛ "من به تنهایی همه چیز را درست خواهم کرد". دونالد ترامپ این جمله را در سال ۲۰۱۶ و زمانی که به عنوان نامزد اصلی حزب جمهوریخواه جهت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آن سالِ آمریکا انتخاب شد، به زبان آورد. با این حال، وی دقیقا میخواست چه چیزی را درست کند؟ وی اقتصاد را مورد اشاره قرار داد.
او با تاکید بر این مساله عملا همان رویکردی را در پیش گرفت که پیشتر بیل کلینتون در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۲ آمریکا آن را مد نظر قرار داد. سال گذشته، ترامپ بار دیگر تاکید کرد که اقتصاد آمریکا در بحران و فاجعه است. او دوره دوم ریاست جمهوری خود را با این وعده صِرف که میخواهد عصر طلایی آمریکا را احیا کند، آغاز کرد.
نگاه تیره و تار ترامپ در مورد اقتصاد آمریکا چندان واقعی نیست. حداقل اکنون این واقعیت صدق میکند. شاخص فلاکت در آمریکا که ترکیبی از نرخ بیکاری و تورم است، به سختی این واقعیت را تایید میکند که اقتصاد آمریکا در بحران جدی است. اکنون این شاخص روی ۷ درصد در ژانویه ۲۰۲۵ ایستاده که در مقایسه با عدد ۱۲.۷ درصدی این شاخص در میانه سال ۲۰۲۲، کاهش چشمگیری را نشان میدهد و حتی ۲ درصد پایینتر از میانگین ۹.۲ درصدی وضعیت آمریکا در دوره پساجنگ است.
در واقع، آخرین آمارهای مرتبط با شاخص فلاکت در آمریکا شبیه به اعداد ثبت شده در دوره نخست حضور ترامپ در قدرت در فاصله میان سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ است (در آن زمان عدد ۶.۹ درصد به ثبت رسیده بود). ترامپ آن دوره را مدام به مثابه بهترین دوره اقتصادی آمریکا یاد میکند.
شعارهای تبلیغاتی و انتخاباتی یک چیز هستند و عمل کردن بر پایه آنها چیز دیگری است. مخصوصا اگر اصل ادعاها با محوریت شعارهای مذکور غلط و دروغ باشد. چالش اصلی این است که سیاستهای ترامپ که عاری از منطق هستند و در دولت جدید وی به نحو گستردهای نمایان شدهاند (ترامپ تنها در یک ماه نخست حضورش در قدرت، ۷۳ فرمان اجرایی صادر کرده)، طیف گستردهای از بحرانها را برای آمریکا ایجاد کنند.
تبعات تورمی تعرفههای تحمیلی از سوی ترامپ حقیقتا جدی است. ماهیت متقابل تعرفههای تحمیلی ترامپ، نگرانکنندهتر از افزایش هدفمند تعرفههای دوجانبه است. این طرح جدید بازتابدهنده این تفکر و اعتقاد ترامپ است که بقیه جهان باید خود را با مدل آمریکایی و تمایل رئیس جمهور این کشور در استفاده از تعرفهها به مثابه یک الگو تطبیق دهند. ترامپ از تعرفههای گمرکی به مثابه یک چماق در دستانش استفاده میکند.
این مساله نه فقط در مورد تجارت فرامرزی صدق میکند بلکه همچنین سیاستهای صنعتی، ارزش افزوده و مالیاتهای مرتبط با حوزههای دیجیتالی و خدماتی و مداخلات ارزی و هر مانع ساختاری دیگر در مسیر دسترسی به بازارهای خارجی را تحت تاثیر قرار میدهد.
طرح ترامپ نه تنها زنجیرههای تدارکاتی را هدف قرار میدهد بلکه هشت دور کاهش تعرفههای تجاری که در نتیجه سالها مذاکره میان آمریکا و متحدانش محقق شده را هم مورد بی اعتنایی قرار میدهد. در این نقطه باید پرسید که آیا واقعا دولت ترامپ نسبت به این مسائل بیاطلاع است؟
عجیب اینکه ترامپ و تیم اقتصادیاش به تبعات تورمی اقدامات خود در قالب جنگهای تجاری نیز اشاره نمیکنند و حتی آن را انکار میکنند. باید اذعان کرد که وضع تعرفههای تجاری، تمامی شرکاری تجاری بزرگ آمریکا را هدف قرار میدهد و صرفا محدود به چین نیست. اضافه بر این ها، این تعرفهها در شرایطی مطرح میشوند که تورم اصلی چیزی در حدود ۳.۳ درصد است. این عدد بالاتر از هدفگذاری ۲ درصدی بانک مرکزی آمریکا است. نکته قابل تامل اینکه در دوره نخست حضور ترامپ در قدرت، میانگین نرخ تورم به هدفگذاری بانک مرکزی آمریکا بسیار نزدیک بود. این یعنی شرایط فعلی با گذشته کاملا متفاوت است.
برخلاف رویکردهای غیرمحتاطانه ترامپ، بانک مرکزی آمریکا مجبور است در مورد بسیاری از روندهای آتی مرتبط با اقتصاد این کشور تحت تاثیر اقدامات ترامپ، محتاط باشد. بر اساس یافتههای آخرین پژوهش دانشگاه میشیگان این نکته آشکار شده که تورم انتظاری مصرفکننده در آمریکا طی ۵ تا ۱۰ سال آینده ۳.۵ درصد خواهد بود که این میزان از سال ۱۹۹۵ بیسابقه است.
نگرانی دیگر این است که سیاستهای ترامپ تا حد زیادی بازارهای مالی را با بحران رو به رو سازد. بازار سهام آمریکا در مدت اخیر مدام رو به کاهش بوده که یکی از دلایل آن زیادبودن حدس و گمانها در مورد پدیده هوش مصنوعی بوده است. بر اساس آنچه نشریه بلومبرگ اعلام کرده، غولهای بزرگ فناوری در آمریکا نظیر شرکتهای آلفابت، آمازون، اپل، متا، مایکروسافت، انویدیا، و تسلا، میلیاردها دلار را در بخش هوش مصنوعی و توسعه زیرساختهای مرتبط با آن هزینه کردهاند.
این عدد ۲ تا ۳ برابر بیشتر از آمارهای ثبت شده در پایان سال ۲۰۲۲ است. افزایش قابل توجه سرمایه گذاریها در حوزه هوش مصنوعی اگرچه میتواند حرکتی خوب باشد با این حال، برخی معتقدند که میتواند منجر به ایجاد حبابهایی شود که ترکیدن آنها خود با ایجاد مشکلات جدی همراه خواهد بود.
نگرانیها در مورد روندهای اصلاحی دلار نیز جدی هستند. کسریهای جاری اقتصاد آمریکا و کمبودهای پسانداز داخلی این کشور، نگرانیها در مورد مسائل مرتبط با آینده دلار در اقتصاد جهانی را تشدید میکنند. وضعیت آمریکا در حوزه شاخصهای مذکور در قیاس با اواسط سال ۲۰۲۰ به مراتب بدتر است. در شرایط کنونی و با روندهای جاری، "استثناگرایی آمریکایی" که سالها عامل موقعیت برتر این کشور از منظر ادراکی نزد افکار عمومی بین المللی در قالب مناسبات تجاری جهان بوده، به شدت مخدوش شده است. مسالهای که تا حد زیادی تحت تاثیر رویههای ترامپ و متحدانش است.
جامعه آمریکا به شدت قطبی شده و اکنون طیفهای مختلف در آن بر سر این گزاره که ترامپ یک دیوانه بیفکر است یا شبیه به یک روباه حیلهگر است، اختلاف نظر دارند. حامیان ترامپ امید دارند که او در نهایت پیروز میدان شود و بتواند با قلدوری و برخورد جدی با رقبا و مخالفان آمریکا و همچنین اتخاذ مواضع سختگیرانه، امتیازات مهم و جدی را نیز کسب کند. در روزهای پیش رو، هیچ بعید نیست که آمریکا با بحرانهای اقتصادی و مالی رو به رو شود که ترامپ مدعی مقابله با آنها است. آن موقع است که شاخص فلاکت در آمریکا هم واقعیتهای تازهای را به نمایش خواهد گذاشت.