رضا مهدوی، منتقد هنری و کارشناس موسیقی درباره نقش مخرب موسیقیهایی همچون کارهایی که ساسیمانکنها یا تتلوها تولید میکنند و بهسرعت در جامعه جای باز کرده، اظهار کرد: «برخورد با این مسائل به دو صورت امکانپذیر است؛ اول با نگاه استیصال. یعنی بهسرعت هیجانزده شویم و به این فکر بیفتیم که چرا تا امروز کاری انجام ندادهایم که مقابله با چنین آثاری باشد؟
به گزارش ایران، روش دیگر بیتوجهی به چنین موضوعاتی در کلان است. چرا که جامعه با سرعت در حال عبور است و این موضوعات، پدیدههای تکنولوژی و دور از شئون هستند که اصطلاحاً میتوان گفت نشانههای آخرالزمانی است. به همین سبب هر چقدر در این زمینه سرمایهگذاری صورت گیرد یا کار تولید شود بازهم مانعی برای شنیدن چنین آثاری نخواهد بود.»
او به نگاه جامعهشناسی درخصوص این موضوعات اشاره کرد و گفت: «درخصوص اینکه چرا چنین تولیداتی به این میزان تأثیرگذار است باید بررسی جامعهشناسانه صورت گیرد تا به این آمار دست یابیم که چه میزان موسیقیهایی مانند ساسیمانکنها و این بیاخلاقیها و نابهنجاریها در جامعه نهادینهسازی میشود؟ آیا این تولیدات صرفاً شنیده میشود و از آن عبور میکنیم یا اینکه گوش داده و توجه داده میشود؟ البته بعید میدانم نکته دوم در جوامع وجود داشته باشد. بخصوص در جامعه ما که اساساً از گذشتههای دور اخلاقمند و موحد بوده است.
امروزه ثابت شده جوانان یا نوجوانان دهه هشتاد به بعد که به آنها نسل زد میگویند، آنگونه که گفته میشود خانوادهگریز نیستند. البته در این زمینه هیچگاه آمار دقیقی نداشتهایم و از سوی رسانههایمان یا سازمانهایی که به حوزه فرهنگ مربوطاند راستیآزمایی صورت نگرفته است که بدانیم چه تعداد از گروههای سنی تحت تأثیر چنین کارهایی قرار میگیرند؟ اما پلتفرمهای جهانمدار نگاه دقیقتری به این موضوعات دارند و این آمارها را لحظه به لحظه و دقیقه به دقیقه رصد و بررسی میکنند.»
این نوازنده و مدرس موسیقی در ادامه صحبتهایش بیان کرد: «برخی از مسئولان بعد از انتشار چنین کارهایی شتابزده رفتار کرده و فکر میکنند جوانها به فساد کشیده خواهند شد و باید سریعاً سرمایهگذاری کنیم و کاری در نقطه مقابل آن تولید شود که باز هم نمیشود! اگر صد کار خوب هم با مضامین مناسب و با همان کیفیت تولید شود بازهم نمیتوان مانع اشاعه و ترویج چنین آثاری شد، چرا که دنیا، دنیای ابررسانههاست. البته نباید منکر این امر باشیم که برنامههای کودک و نوجوان رادیو و تلویزیون ما از دهه ۷۰ به بعد مانند دهه ۶۰ دیگر پربار نبوده یا مانند دهه ۶۰ تولید موسیقیهایی همچون خونه مادر بزرگ ساخته بهرام دهقانیارها نداریم.
این درحالی است که در دهه شصت شرایط موسیقی و تولید آن نسبت به دهههای ۷۰ و ۸۰ و حتی الان بهراحتی امروز نبود. در حال حاضر فضا بسیار بازتر شده و میتوان کارهایی کرد کارستان به شرط برخورداری از تجربههای پیشین. بنابراین میبایست همان سبک و سیاق ادامه پیدا میکرد، چرا که گوشها به تغذیه شنیداری نیاز دارد. بویژه در حال حاضر که فضای مجازی حاکم است و بهرغم فیلترینگ بهراحتی با فشار دادن یک دکمه میتوان جستوجوهای وسیعی داشت.
در صورتی که در کشورهای پیشرفته مکانیزمهای کنترلی برای کودکان وجود دارد. اما جامعه ما هنوز به آن سطح از مدیریت فرهنگی نرسیده است که بتواند در برخورد با چنین معضلاتی مقابله علمی داشته باشند. براین اساس به عنوان یک کارشناس موسیقی معتقدم، اگر صدها ساسیمانکن هم بیاید نمیتوانند اخلاق جامعه را عوض کنند، چون اخلاق یک امر فطری است و نه فقط تربیتی.»
این مدرس دانشگاه پیشنهاد دارد: «برای رفع معضلاتی چون ساسیمانکنها نیاز است که حاکمیت وارد شود و با برگزاری سمینارهایی با حضور روانشناسان، روانکاوها، استادان موسیقی، فلسفه، حقوق و کسانی که تبحر در جرمشناسی و دیگر مسائل دارند مقالاتی درج شود تا بدین طریق متولیان امر بالادستی فرهنگ کشور یا سیاستگذاران کلان، تصمیمات درست بگیرند.
بهطور مثال، صداوسیما چه تولیداتی برای کودکان و نوجوانان داشته باشد و این خلأها را چگونه پر کند؟ یا دیگر مدارس و آموزشگاههای موسیقی چه کارها و برنامهریزیهایی برای تولیدات موسیقی کودکان داشته باشند؟ توجه به این موضوع نگرانی ما را از چنین کارهایی که تبلیغات ویژه برای آن صورت میگیرد و موسیقی تولید میشود که میگوید توبه کردهام و دیگر سمت تولیدات گذشته خود نمیروم تا جمعیتی را که تا دیروز شنونده جدی او نبودند معطوف به خود کند، اما وقتی اثر منتشر میشود میبینیم بهمراتب بدتر از کارهای قبلی او بوده و گویی قصد تمسخر هم داشته است و به این نکته میرسیم که توبه گرگ مرگ است.
طبیعی است فردی که خود را در یک کار فکری یا جریانی نهادینه میکند و با آن شهرت پیدا میکند، بسیار بعید است که یکشبه بخواهد همه چیز را کنار بگذارد. اما ما هر سال همچنان منتظر مینشینیم تا شوک دیگری به ما وارد شود. جای تأسف است که بگویم ما هنوز هم فرق مسائل ایجابی و سلبی را نمیدانیم، اما مسئولان کلان ما اولین کاری که انجام میدهند در ممنوعیتهاست.»
این منتقد موسیقی در ادامه صحبتهایش گفت: «در حال حاضر آنقدر که فضایهای مجازی دیده و شنیده میشود، فضاهای رسمی ما دیده و شنیده نمیشود اما این به آن معنا نیست که از کار اصلی خودمان و تولید محتواهای مبتنی بر فرهنگ خانواده ایرانی اسلامی عدول کنیم. تمامی مسئولان ذیربط و هر فردی که در شاخه خود مسئولیت دارد، باید به این موضوع نگاه جدی داشته باشد. شبکههای رادیویی و تلویزیونی و رسانههای دولتی و خصوصی این موضوعات را آنالیز و مورد بررسی قرار دهند و نترسند.
اگر این موضوعات را پنهان کنیم مانند ماجرای ویدیو دهه شصت یا ماجرای ماهواره دهه هفتاد و… میشود. کسانی که آن سوی آبها هستند سرمایهگذاری و برنامهریزیهایی انجام میدهند که جوامع را برهم بریزند، اما اگر میتوانستند تا کنون موفق شده بودند. جامعه ما ساده به دست نیامده است که بهراحتی آن را از دست بدهیم. خونهای بسیار ریخته شده و اساس محوریت فرهنگ ایرانی از دو هزار و پانصد سال گذشته براساس اخلاق، مدنیت و وحدانیت بوده است.»
رضا مهدوی درباره تولید ترانههای سهل و روان و ارتباطگیری بهتر کودک و نوجوان با آن بیان کرد: «به سادگی و روانی اشاره کردید، موضوعی که بنده و امثال بنده اینگونه فکر میکنیم و همچنان تأکید داریم تولید آثار فرهنگ شنیداری ما باید سادهمحور باشد. سؤال من این است، چرا سرودهای اوایل انقلاب همچنان زمزمه میشود؟ اما نکته اینجاست که دیگر نمیتوانیم کار ساده انجام بدهیم.
مقاطع تحصیلی بالا رفته و فارغالتحصیلان فکر میکنند اگر کار ساده بسازند کسر شأنشان است و نشاندهنده این است که سواد کافی ندارند، در حالی که عکس این قضیه است؛ افرادی که به امثال ساسیمانکنها مشورت میدهند در عین سادگی، تکنولوژی را هم در خدمت میگیرند ولی اسیر تکنولوژی نمیشوند. موضوعی که در ایران عکس آن اتفاق میافتد و موجب میشود اثرگذاری بلندمدت نداشته باشیم؛ مانند تولید برخی سرودها با جملات و کلمات پرطمطراق و سخت.»
سخن بر سر عقیده و مرام و مسلک نیست، مسأله بر سر فرهنگ ایران است که این ننگها برازنده آن نیست. فرهنگ ایران بر فراز فرهیختگی ایستاده، نباید گذاشت عزتش زیر لوای لودگی له شود. فرهنگی که شاعر فاخرش فردوسی، شاهنامهاش را اینطور آغاز کرده: «به نام خداوند جان و خرد» باید هنرش خردمندانه باشد که فرهنگ ایران شاخصه شرافت ماست.