فرض کنیم که شما سال های سال در پی آن بوده اید که ریشه یک ابزار تهاجم فرهنگی غرب به نام سینما را بخشکانید، ولی ابزار و امکاناتتان به حد کافی نبوده است. در عوض حالا تقی به توقی خورده و شما دیگر یک سردار رسته توپخانه یا کیسه کش حمام یا روزنامه نگار نیستید که ابزارتان فقط شایعه پراکنی و تهمت زنی و فحش دادن و کیسه کشیدن و دم توپ بستن هنرمندان باشد.
فرض محال محال نیست و تازه اگر باشد در مملکت عجایب المخلوقات قطعا نیست، به همین خاطر فرض می کنیم تمام اعتبارات و تصمیم گیری های کلان و مجوزها در عرصه فرهنگ مملکت را یک شبه در اختیار شما قرار بدهند. حالا وقت آن است که شما به رسالت دیرینه تان برای خشکاندن تمام مظاهر غرب، به خصوص هنر سینما با سرعت و قدرت تمام عمل کنید. این راهنما برای شما دوست عزیز است:
1- نگران هیچ نباشید. به یاد بیاورید که تا قبل از این که کسی نبودید هر فحش و فضیحتی نثار آدم های مشهور و خوشنام کردید، هیچ اتفاقی برایتان نیفتاد و اگر احیانا کسی از شما به دادگاه شکایت می کرد، خودش محکوم می شد، پس حالا که به سمت به این مهمی منصوب شده اید، قعطا هیچکس حریف شما نخواهد شد. مقام بلندپایه ای هم که شما را منصوب کرده، قاعدتا شما را مثل همه مردم و مقامات به ضدیت با هنر و هنرمندان و فرهنگ می شناخته است و دلیلش برای انتخاب شما به این سمت قطعا برای خشکاندن ریشه هنر و هنرمندان و فرهنگ بوده است. مردم هم که آنقدر درگیر مشکلات اقتصادی هستند که نای تکان خوردن ندارند چه رسد به اعتراض و این جور کارهای اضافه.
2- بودجه سینما را کم کنید. آیا واقعا خدا را خوش می آید که وقتی این همه مداح توجیه شده و این همه نهاد پژوهشی خودی در تهران و قم و اصفهان و مشهد و مرند و هرند وجود دارند که همگی سر بزنگاه انتخابات حاضر به یراقند، پول این مردم خداجو و حق شناس، خرج ساختن سینما و کمک به تهیه کننده ها و تهیه تجهیزات فیلمسازی و برپایی کلاس های آموزشی و این چیزها بشود؟ آن هم این هنرمندهای نامرد که موقع انتخابات یا هیچ کاری نمی کنند و یا می روند از کاندیدای رقیب حمایت می کنند. با این حال چون خوبیت ندارد که بگویند شما بودجه سینما را کم کرده اید، در ظاهر این کار را نکنید، حتی اگر شده برای کم کردن روی رقیب که هیچ بعید نیست مثلا با کمک به هنرمندان و ساختن سینما برای خودش وجه فرهنگی دست و پا کند و در انتخابات بعدی خودی نشان بدهد، باید یک کارهایی کرد. بالاخره خدا این جشنواره ها را برای همین مواقع خلق کرده است. تازه باید به این دوتا و نصفی موسسه فرهنگی و فیلمسازی خودی به یک بهانه ای پول رساند یا نه؟
3- توجه ویژه ای به ممیزی داشته باشید. بهترین دوستان بازجوتان را به عنوان ممیز و بازبین و هیات نظارت استخدام کنید. کاری کنید که برای گرفتن مجوز برای هر فیلمنامه ای، آنقدر نویسنده ها و فیلمسازها بیایند و بروند که خودشان خسته شوند. از رفقا بخواهید هر کلمه ای که ممکن است بار سیاسی، اعتقادی، اجتماعی و جنسیِ خاصی داشته باشد، و یا اصولا معنی خاصی داشته باشد را پیدا کنند و از نویسنده بخواهند آن را عوض کند. این راحت ترین شیوه مقابله با سینماست. همیشه پیشگیری بهتر از درمان است. این مرحله مثل جلوگیری از حاملگی است که با صد تومان و در عرض چندثانیه قابل پیشگیری است، اما اگر غفلت شود دردسرهایی مثل کورتاژ و بدتر از آن را باید تحمل کرد!
4- بالاخره در هر کاری، امکانِ "از دست در رفتن" هست و در اینجا هم ممکن است نویسنده یا فیلمسازی آنقدر سمج باشد که بتواند بالاخره مجوز ساختن فیلمی را بگیرد. در اینجا دو حالت دارد؛ یا آنقدر فیلمنامه دستکاری شده که مثل شیر بی یال و دم و اشکم، چیزی از آن نمانده و ساختنش موجب رفتن آبروی سازنده آن و ورشکست شدن سرمایه گذارش می شود، که فبهاالمراد! و یا اینگونه نیست و حاصل فیلمی است که به دیدنش می ارزد و امیدی به فروش آن هم هست. در موارد بسیار نادری ممکن است حتی فیلم در جشنواره ها هم مورد استقبال توامان منتقدان و تماشاچیان قرار بگیرد. غم به دلتان راه ندهید، کاریست که شده؛ در عوض معلوم می شود عواملش از آن دانه درشت هایی هستند که مدتها بود دنبالشان می گشتید تا حالشان را بگیرید و حالا با پای خودشان به دام افتاده اند. چه بهتر! مرحله بعد را اجرا کنید...
5- هیچ چیزی برای فیلمسازان عذاب آورتر از آن نیست که فیلمشان آماده اکران باشد ولی اکران نشود. مشتاقان این هنر منحط غربی هم که بالقوه استعداد فیلساز شدن را هم دارند در چنین مواقعی به شدت منتظر دیدن فیلمی هستند که تعریفش را زیاد شنیده اند. اینجا آن فرصت طلایی است که می توانید هم دستندرکاران سینما را بریان کنید و هم علاقه مندان به سینما و تماشاچی های حرفه ای را ادب و به طور غیرمستقیم از این هنر دور کنید. مجوز اکران ندهید و اصلا هم به این فکر نکنید که قبل خود شما و رفقایتان زیر اجازه ساخت این فیلم را امضا کرده بودید و حتی توی رودربایسی به سازنده اش جایزه ای هم داده بودید. ولی اینها که دلیل نمی شود؛ خب صیاد هم برای صیدش دانه های خوشمزه می ریزد! آنقدر در این حالت لنگ درهوا فیلم آماده اکران را نگه دارید که سازندگانش عصبی شوند و تماشاچی ها هم کم کم آن را فراموش کنند.
6- حالا موقع زدن ضربه نهایی و استفاده از امکانات جدید و فن آوری های پیشرفته در راه اهداف فرهنگی است. البته قاعدتا منظور از "اهداف فرهنگی" در اینجا، همان "اهداف فرهنگی شما" است. برای این منظور شریف یک جورهایی به رفقا بفهمانید که موقع اکران فیلم است، هرچند که به احتمال قریب به یقین رفقای شما چیزفهم تر از آن هستند که احتیاجی به یادآوری داشته باشند و حتما تا به حال با کشیدن فیلم از روی نسخه سینمایی به روی دی وی دی و سی دی، اکران کاملا مردمی و عدالت گسترانه ای از فیلم در کنار خیابان ها و پیاده رو ها به عمل آورده اند. حتی خیلی اوقات شاید احتیاجی به زحمت دوستان شما هم نباشد و قاعدتا فیلمی که چند نسخه سینمایی آن ماه هاست که منتظر اکران است، به نحوی از یک جایی لو می رود. به قول معروف آب راه خودش را پیدا می کند، به خصوص اگر شما هم مسیر مناسبی رو به سراشیبی برایش مهیا کرده باشید!
7- کار تمام است، لبخند بزن دلاور! بی خیال که مردم فیلم را دیده اند، آن هم مردمی که هر روز پای بساط ماهواره اند. تازه تو که بهتر می دانی توی آن فیلم چیز خاصی وجود نداشت که دیدنش اشکالی داشته باشد و دوست و رفقایت چندتا بدتر از اینش را هم ساخته اند. در عوض به این فکر کن که با یک تیر چند نشان زده ای. فیلمساز مشهوری را دیوانه کرده ای و تهیه کننده اش را به خاک سیاه نشانده ای. ده ها نفر دیگر ماست را کیسه کرده اند و بی خیال مجوز ساخت شده اند. هیچکس دیگر حاضر به سرمایه گذاری در سینما نیست. مردم دیگر به سالن های سینما (که توی تاریکی آنها بعید نیست هزار جور فسقو فجور بشود) نمی روند و منتظر فیلم ها در کنار خیابان می مانند. نیروی انتظامی عده ای از سی دی فروشان را دستگیر می کند و رفقای تو تبلیغات تلویزیونی بر ضد قاچاق فیلم می سازند و وجه تو بهتر می شود...
لبخند بزن دلاور، کار تمام است!