محمد ماکویی؛ مردی از میدان راه آهن ماشین کرایه کرده و از راننده میخواهد که او را تا تجریش برساند.
راننده، کرایه درخواستی را اعلام میدارد.
مرد با شنیدن کرایه به شدت عصبانی شده و میگوید: "واسه این دو قدم راه؟ "
راننده در را به شدت و سرعت بسته و در حالی که دور میشود میگوید: " این دو قدم را بر ندار؛ چون میترسم مشکل جدی سلامتی پیدا کنی! "
اینکه مسافر و راننده دو قدم خاص خود را دارند واضح است و این زبانهای متفاوت از امکان بهره مندی از سود و انتفاع حداکثری شخصی نشات میگیرد.
شاید برای همین است که افراد بی طرف بهتر و راحتتر میتوانند در مورد اینکه دو قدم واقعی چقدر است نظر بدهند.
در این باره گفته شده که مردی از دیگری سوال میکند که در چه مدت زمان میتواند به ونک برسد؟
مورد پرسش قرار گرفته در جواب میگوید:" راه برو"
مرد پرسشگر با تعجب میگوید:"چرا؟ "
پاسخ این دفعه این است:" اگر سرعت راه رفتنت را ندانم نمیتوانم زمان رسیدن تو به مقصد را حدس بزنم"
زبانهای متفاوت باعث شدهاند که در حرف و مشاغل مختلف، کلمات و جملات، معانی جدا از آنچه عموم آنها را درک میکنند بدهند.
مثلا وقتی مشاور به کارفرما اعلام میدارد که کار را در "اسرع وقت" تحویل خواهد داد، کارفرما باید بداند که حالا حالاها باید منتظر تحویل کار بماند.
یادش به خیر! مدیر بخشی داشتیم که هر موقع "چقدر وقت داریم؟ " را میشنید جواب "تا دیروز" را میداد!
او فکر میکرد که با این عبارت میزان عجله خود را به بهترین و شدیدترین صورت ممکن بیان داشته، اما گوشهای ما اینطور میشنید که وقتی در هر حال نمیتوانیم کار را تا دیروز تحویل بدهیم، مهم نیست که تحویل آنها را تا فردا، پس فردا، پسین فردا یا تا آخر سال به تعویق بیندازیم!
در مطب دکتر " دو دقیقه" معنی کاملا متفاوتی میدهد و برای همین وقتی منشی به بیمار میگوید که دکتر تا دو دقیقه دیگر میرسد بیمار میداند که دست کم باید دو سه ساعتی بیشتر معطل بماند!
رانندههای اسنپ خوب میدانند که هنگامی که مسافر گمشده "همین دور و برها بود" میگوید باید مکان مورد نظر را در محدوده تهران بزرگ جستوجو نمایند!
سن و سال دارها حتما سریال پدر سالار را خوب به خاطر دارند.
جالب است که در حالی که سریال میخواست توجه بینندگان عزیز را جلب این نماید که هوای عروسها و به ویژه نوعروسها را بیشتر داشته باشند خانوادههای پدر سالار ایرانی رفتار پدر سالار را بسیار میپسندیدند و سعی میکردند رفتار بازیگر پدر سالار را الگوی زندگی خود قرار دهند!
ایرانیها تا زمانی که عروس هستند حق را به عروسها میدهند و از صمیم قلب معتقد هستند که مادر شوهرها حرف آنها را نمیفهمند.
همینها وقتی مادر شوهر شدند به زبان مادرشوهرها حرف میزنند و معتقد میشوند که عروسها اصلا معلوم نیست چه میگویند و حرف حسابشان چیست!
اگر موضوع فقط به زبان دهان اختصاص داشت میشد یک جورهایی با آن کنار آمد؛ اما مشکل اینجاست که ما حتی از درک زبان بدن کسی که مثل ما نیست عاجز و ناتوان هستیم.
در این رابطه؛ مادر صادقانه اعتراف میکند که وقتی جوان بود و میدید یک پیر مرد یا پیرزن مدتها طولش میدهد تا از ماشین پیاده شود و کلی مردم را در انتظار نگه میداشت تا سوار خودرو شود حسابی لجش میگرفت و از ته دل "خوب تو خونه بمون! " میگفت.
این روزها مادر به راحتی سوار ماشین نشده و به آسانی از آن پیاده نمیشود و شاید تفاوتش با کهنسالان قدیم این باشد که با ادای "معذرت میخوام"های متعدد زمانی را هم مصروف عذر خواهی مینماید!