صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

حدود ۷۰۰ سال پیش، کاترین سیه‌نایی در نامه‌ای به بررسی این موضوع پرداخت که چرا عدالت برای ثروتمندان و فقرا به‌طور متفاوتی اجرا می‌شود؛ تحلیلی که شاید هنوز هم در جوامع امروزی کاربرد داشته باشد.
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۷ - ۲۳ بهمن ۱۴۰۳

کاترینا دی جاکوپو دی بنینکاسا (1380-1347 میلادی) که بیشتر با نام کاترینِ سیه‌نایی (کاترین اهل سیه‌نا) شناخته می‌شود، یک عارف کاتولیک ایتالیایی و زنی پارسا بود که از طریق نامه‌نگاری‌های گسترده و تلاش‌های سیاسی خود، در امور کلیسایی و سیاست ایتالیا در روزگار خود نقش مهمی ایفا کرد.

به گزارش فرادید، کاترین در سال ۱۴۶۱ به‌عنوان قدیس اعلام شد و به دلیل آثار ارزشمندش در حوزه الهیات، عنوان «دکتر کلیسا» را دریافت کرد. او علاوه بر نفوذ مذهبی، تأثیر بسزایی در ادبیات ایتالیا نیز داشت و نوشته‌های او همچنان مورد توجه محققان دینی و تاریخی است.

او با ارسال نامه‌هایی به شاهزادگان و مقامات کلیسا، از توجه به معنویت و اصلاح جامعه دفاع می‌کرد. یکی از این نامه‌ها که خطاب به کنسول‌های شهر بولونیا نوشته شده، به بررسی مفهوم عدالت و بی‌عدالتی مدنی می‌پردازد. کاترین در این نامه توضیح می‌دهد که چرا حاکمان، ثروتمندان را به شکلی متفاوت از فقرا قضاوت می‌کنند.

چرا بی‌عدالتی رخ می‌دهد؟

کاترین در این نامه استدلال می‌کند که جرایم و بی‌عدالتی‌های ثروتمندان اغلب نادیده گرفته می‌شود، زیرا حاکمان تحت تأثیر منافع شخصی و فساد قرار دارند. آن‌ها از نارضایتی ثروتمندان که نفوذ زیادی دارند هراس دارند و ترجیح می‌دهند اشتباهاتشان را نادیده بگیرند.

پرتره‌ای خیالی از کاترین سیه‌نایی؛ قرن هفدهم

او در نامه‌اش می‌نویسد:

«این همان دلیلی است که عدالت اغلب شکست می‌خورد؛ انسان از اینکه جایگاهش را از دست دادن بدهد می‌ترسد و بنابراین برای اینکه دیگران را ناراحت نکند، مرتکبان خطا را پنهان می‌کند، زخمی را که باید سوزانده شود، با مرهم می‌پوشاند و وانمود می‌کند که جرم چاپلوسان را نمی‌بیند».

در مقابل، وقتی پای فقرا در میان است، عدالت به شکلی کاملاً متفاوت اجرا می‌شود. کسانی که قدرتی ندارند و برای حاکمان تهدید محسوب نمی‌شوند، با سخت‌گیری شدیدی روبه‌رو می‌شوند.

«اما در برابر فقیرانی که بی‌اهمیت به نظر می‌رسند و هراسی ایجاد نمی‌کنند، حاکمان شور و شوق زیادی برای اجرای عدالت نشان می‌دهند! آن‌ها بدون ترحم و دلسوزی، سخت‌ترین مجازات‌ها را حتی برای کوچک‌ترین خطاها اعمال می‌کنند».

کاترین معتقد بود که مجازات شدید فقرا، در واقع نوعی نمایش قدرت است. حاکمان با این کار نه‌تنها توجه را از بی‌عدالتی‌های ثروتمندان منحرف می‌کنند، بلکه جایگاه اخلاقی خود را در چشم مردم تثبیت می‌کنند.

عدالتی که همیشه در چنگال ثروت گرفتار بوده است

آنچه کاترین سیه‌نایی درباره تأثیر ثروت بر عدالت بیان کرد، در طول تاریخ بارها توسط متفکران مختلف بازتاب یافته است. از افلاطون گرفته تا نویسندگان مدرن، بسیاری بر این باور بوده‌اند که عدالت در جوامعی که تفاوت طبقاتی در آن‌ها مشهود است، هرگز به‌طور یکسان اجرا نمی‌شود.

در حدود ۳۷۵ سال پیش از میلاد، افلاطون در کتاب «جمهوری» این ایده را مطرح کرد:

«هر شهر معمولی در واقع به دو شهر تقسیم می‌شود: یکی شهر فقرا و دیگری شهر ثروتمندان. این دو شهر همواره در جنگ با یکدیگرند. درون هر یک از این گروه‌ها نیز تقسیم‌بندی‌های کوچکتری وجود دارد. پس اگر شهری را یکپارچه در نظر بگیری، اشتباهی بزرگ مرتکب شده‌ای».

بیش از دو هزار سال پس از افلاطون نیز جورج الیوت در رمان «میدل‌مارچ» به تفاوت‌های طبقاتی در اجرای عدالت اشاره می‌کند:

«وقتی یک نجیب‌زاده جوان جواهر می‌دزدد، آن را «کلپتومانیا» (بیماری جنونِ دزدی) می‌نامیم، با لبخندی فیلسوفانه از کنارش می‌گذریم و هرگز تصور نمی‌کنیم که باید به دارالتأدیب فرستاده شود. اما اگر یک پسرک ژنده‌پوش چند شلغم بدزدد، مجازات او را امری بدیهی می‌دانیم».

آیا راهی برای فاسد نشدن عدالت توسط ثروت وجود دارد؟

کاترین سیه‌نایی در نامۀ خودراه‌حلی مشخص ارائه می‌دهد: حاکمانی که از خودپرستی رها شده و صرفاً به اجرای منصفانه و بی‌طرفانه قانون متعهد باشند.

از نگاه او، شخصیت اخلاقی و معنوی حاکم، عامل کلیدی در اجرای عدالت است و باید یکی از مهم‌ترین معیارهای ارزیابی رهبران باشد. این همان راه حلی است که به ذهن افلاطون نیز می‌رسید. او نیز در «جمهوری» ایدۀ یک پادشاه-فیلسوف را مطرح کرد که نگاهش از دنیای مادی فراتر رفته و دنیای ثابت و بی‌عیب و نقص ایده‌ها را مشاهده کرده باشد.

اما آیا چنین حاکمانی واقعاً در تاریخ وجود داشته‌اند؟ آیا چنین معیاری در دنیای مدرن قابل اجراست؟ آیا تنها راه حل جلوگیری از فسادی که ثروت می‌تواند ایجاد کند همین است؟ این‌ها پرسش‌هایی است که هنوز در برابر ما گشوده‌اند.

برچسب ها: کاترینا فلسفه
ارسال نظرات