فرارو- جشنواره فیلم فجر به کار خود ادامه میدهد و در روز سوم فیلمهای «رها»، «اسفند»، «بچه مردم» در کنار «آبستن» به نمایش درآمدند.
به گزارش فرارو، روز سوم جشنواره فیلم روز آرام تری نسبت به روزهای قبل بود. ۴ فیلم در بخش مسابقه اکران شد و قرار بود فیلم گلستان و آتش به کارگردانی علی رویین تن در بخش ویژه پخش شود که به دلیل نقص فنی امکان پذیر نشد. در این گزارش، به بررسی اجمالی فیلمهای روز سوم خواهیم پرداخت.
فیلم رها با بازی شهاب حسینی و غزل شاکری اولین تجربه حضور حسام فرهمند در جشنواره فیلم فجر است. در خلاصه داستان فیلم رها آمده است: «توحید ۵۵ ساله به همراه همسر و فرزندانش زندگی متوسطی دارند، اما یک اتفاق ساده، داستان زندگی همه را بهم میریزد...»
رها یکی از اولین فیلمهای اجتماعی جشنواره ۴۳ فیلم فجر است که سعی دارد قصه جمع وجور یک خانواده فقیر در ایران امروز را روایت کند. فیلم در دقایق اولیه روایت منسجمی از زندگی توحید و فرزندش رها دارد، اما در انتها کند و حوصله سر بر میشود. به گفته منتقدان شهاب حسینی نقش خود در جدایی نادر از سیمین و برادرم خسرو تکرار کرده است، اما بازهم بزرگترین حسن رهاست. نقطه عطف داستان زمانی رخ میدهد که یک لپ تاب به دست رها میرسد که زندگی همه را بهم میریزد. از این جا به بعد داستان با سلسلهای از تنشها، تهدیدها پیش میرود که هر چه به دقایق انتهایی فیلم نزدیک میشویم از منطق واقع گرایانه فاصله میگیرد.جواد گودرزی رییس انجمن منتقدان و نویسندگان سینما درباره فیلم رها گفته است: «رها فیلمی است که در مضمون خود به نقد نابرابریهای اجتماعی و تاثیر مخرب فقر میپردازد. به همین دلیل یک اثر شریف است.»
فیلم اسفند روایتگر مقطع مهمی از زندگی شهید علی هاشمی در جریان عملیات مهم خیبر است. اسفند فیلمی قهرمان محور است که داستان خود را آرام و تدریجی پیش میبرد که از کنار هم قرار دادن لحظات مختلف، تصویری یکپارچه از شخصیت علی هاشمی و عملیات خیبر ارائه میدهد.
به نظر میرسد شخصیت علی هاشمی به درستی پردازش نشده است و مخاطب با او ارتباط برقرار نمیکند. از سویی دیگر فیلم هیچ اطلاعاتی درباره اهمیت هورالعظیم به و چرایی عملیات خیبر به تماشاگر نمیدهد.به گفته یکی از منتقدان «اسفند» با چند قاب زیبا از هورالعظیم یک شروع جذاب دارد، اما جز این صرفا یک داستان کسالت بار است که باعث خستگی چشم مخاطبان میشود.
فیلم آبستن زندگی چند انسان سرگشته را روایت میکند که هر کدام درگیر مشکل شخصی هستند و به صورت تصادفی در آستارا کنار هم جمع شدهاند تا به کمک قاچاقچی از مرز خارج شوند.
فیلم «آبستن» در دل یک موقعیت پرتنش شکل میگیرد؛ کلبهای بسته، شخصیتهایی با رازهای پنهان که هر چه جلوتر میرود بر حجم بحرانها افزووده میشود. فیلم در لایههای زیرین علاوه بر مهاجرت و فراربه خیانت، فریب و سرنوشت تاریک آدمها میپردازد. فرار در آبستن رفتن از جایی به جای دیگر نیست بلکه گریز از حقیقت، اخلاق است.یکی از نقاط بحث برانگیز فیلم آبستن، نریشن و نجوای مرد است در حالی که این نریشن میتوانست به داستان بعدی شاعرانه و ذهنی ببخشد گاهی چنان از داستان فیلم فاصله میگیرد که هیچ تاثیری بر روی جذابیت اثر ندارد و باعث میشود در حد یک درام متوسط باقی بماند.
قصه فیلم بچه مردم درباره درباره کودکانی است که در پروشگاه زندگی میکنند و حالا در سنین نوجوانی و شروع جنگ عازم جبهه میشوند. برگ برنده بچه مردم کارگردانی آن است، زیرا محمود کریمی در اولین تجربه خود توانسته است یک فیلم جذاب بسازد.
وقتی جنگ آغاز میشود، بچه مردم مسیر جدیدی پیدا میکند، یکی از بچهها شهید میشود و دیگری در مییابد که توسط مادرش در پرورشگاه رها شده است. این لحظه میتوانست نقطه عطف فیلم باشداما کارگردان فقط یک واکنش چند ثانیهای برایش در نظر میگیرد؛ بازگشت به جبهه و تلاش برای شهادت.
بچه مردم اگر خرده روایتهای اضافی را حذف میکرد و فقط بر هسته اصلی یعنی حضور بچهها در جنگ متمرکز میماند، میتوانست اثری تاثیرگذارتر و بهتر باشد.قصه نوجوانانی که در پرورشگاه رشد یافتند، به جنگ رفتند و در تاریخ گم شدند، پتانسیل بالایی برای یک درام تکان دهنده است، اما در بچه مردم، بیش از آنکه تماشاگر را درگیر کند، او را میان ماجراهای پراکنده سرگردان میسازد.