صوفیا نصراللهی منتقد سینما طی یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت: مایکل پاول بزرگ فیلم ترسناک روانشناسی محشری دارد به نام «تام چشمچران». قصهی مستندسازی که بزرگترین تفریحش دید زدن زنانی است که میخواهد آنها را به قتل برساند.
فیلم «ترک عمیق» آرمان زرینکوب که شروع شد، رضا بابک را از بیمارستان روانی مرخص کرده بودند چون اوضاعش وخیم شده بود و ما نمیدانستیم چرا همسرش، فخری با بازی گلچهره سجادیه تا این حد از بازگشت او ناراحت است و با نفرت به او نگاه میکند، تا اینکه محمود رفت داخل اتاق و در کمدی را یواشکی باز کرد و از داخل آن دوربین چشمی درآورد و لب پنجره رفت و زن همسایه را نگاه کرد که مشغول پهن کردن لباسها بود.
توی دلم گفتم آفرین زرینکوب. چه ایدهی جسورانهای. چه سوژهی محشری. نیم ساعت اول فیلم واقعاً هم خوب بود. اول اینکه بعد از مدتها بازی گلچهره سجادیه و رضا بابک را دیدیم و یادمان افتاد که عجب بازیگران خوب و توانایی بودند. آن سکون چهرهی سجادیه که انگار مسخ شده بود از مصیبت بازگشت مردی که از او نفرت داشت و آن حال پریشان رضا بابک که معلوم بود فهمیده بیمار است و عین کودکی ترسیده در خودش فرو میرفت و از حرکاتش مطمئن نبود نیمهی اول فیلم را سرپا نگهداشت.
بعد ولی کارگردان یادش رفت که بهخصوص در یک فیلم آپارتمانی که همهاش در نماهای داخلی میگذرد و شخصیتهایش پیرمرد و پیرزنی هستند که با هم دیالوگ هم نمیگویند نیاز به محرکهای بیشتری وجود دارد. وقتی هم که یادش آمد کار خراب شد. باز کردن پای پلیس به ماجرا فیلم را تکان داد اما وقتی سرگذشت مرد را فهمیدیم که قمارباز و دائمالخمر بوده، همه چیز لوث شد و بدتر زمانی اتفاق افتاد که فهمیدیم به دختر فخری، دختر خواندهاش، تعرض کرده.
آن بیمار روانی پیچیده تبدیل شد به یک پیرمرد سطحی هوسران و بدتر اینکه همهی اینها مدل یک نمایشنامهی رادیویی اتفاق افتاد. به جز سجادیه و بابک، بازیگران نقشهای فرعی هم به شدت تصنعی و بد بودند. بازیگر نقش پلیس به هر حال قرار بود یک مثلث پرهیجان در آن خانه ایجاد کند و بس که تخت و بد بازی کرد، تمام باورپذیری و حس و حال درام نابود شد.
کار با سیاهیلشکر هم که امسال اصلاً جزو مشکلات بزرگ فیلمهاست. آن شاگرد چاپخانه در آن پلان بد، باعث شد فیلم یک پله سقوط کند. فیلمی که میتوانست تکاندهنده باشد بهخاطر ضعف کارگردان تبدیل شد به اثری معمولی در حد همان ملودرامهای همیشگی سینمای ایران. زرینکوب سوژهی ملتهبش را با عطش نمایش رضا بابک در نقش مرد بیمار، نابود کرد.