روزنامه اطلاعات در مطلبی به تندی از سیاستهای صدا و سیما انتقاد کرد.
این روزنامه نوشت: سالهاست آمار گوناگون، گویای آن است که رسانه ملی در میان مردم جایی ندارد. هرازچندگاه تلاشهای مذبوحانه برنامههای مختلف برای جذب مخاطب به سوژهای در فضای مجازی تبدیل میشود و همچنان بر تألمات مخاطبان ازدسترفته میافزاید.
روزی نیست که اظهارات حاشیهساز مجریان تلویزیون یا اهانتهای آنان به اشخاص یا استهزای شخصیتهای حقیقی و حقوقی در شبکهها و برنامههای گوناگون، تبعاتی به همراه نداشته باشد و همین امر گویای آن است که صداوسیما به بازنگری در امر نظارت بهخصوص در برنامههای زنده و خانهتکانی در پرسنل خود نیاز دارد.
در ماده ۹ اساسنامه صداوسیما آمده است که هدف اصلی سازمان بهعنوان یک دانشگاه عمومی، نشر فرهنگ اسلامی، ایجاد محیط مساعد برای تزکیه و تعلیم انسان، رشد فضایل اخلاقی و شتاب بخشیدن به حرکت تکاملی انقلاب اسلامی در سراسر جهان است. این هدفها در چهارچوب برنامههای ارشادی، آموزشی، خبری و تفریحی تأمین میشود. مشروح هدف و برنامههای سازمان در زمینههای گوناگون، مصوبه مجلس شورای اسلامی است. باید پرسید که چند درصد برنامههای صداوسیما با توجه به این بند تهیه میشود و صحنههایی که هر روز از سوی مجریان بیتجربه و گاه کمسواد تلویزیون رخ میدهد در کدام بخش این اصل قرار میگیرد؟
در بخش دیگری از اساسنامه آمده است که معاونت آموزشی، مسئولیت تربیت نیروی انسانی موردنیاز سازمان از طریق دانشکده صداوسیما، پشتیبانی برنامهها از طریق فعالیتهای فرهنگی و انتشاراتی و همچنین بازآموزی کارکنان را به عهده دارد.
شاید نیاز باشد رسانه ملی نه برای روشنگری ذهن مخاطبان، بلکه برای بازنگری در عملکرد خود بررسی کند که آیا اصلا دوره بازآموزی را برای کارکنان خود برگزار کرده یا نحوه ورود اعضا به رسانه ملی و تخصیص آنتن زنده به افراد گوناگون به چه ترتیب است؟
در شرایطی که جامعه زیر بار فشارهای اقتصادی کمر خم کرده و نزدیک است بهزانو در بیاید و آمارها درباره سلامت روان ایرانیان نگرانکننده به نظر میرسد و شرایط، بیانگر ابتلای جامعه بهنوعی افسردگی جمعی است صداوسیما نهتنها اقدامی در راستای بهبود حال مردم نکرده بلکه در جهت تشویش خاطر آنها گام برمیدارد.
نکته قابلتوجه اینجاست که لایحه بودجه سال ١٤٠٣ کل کشور، به عنوان نخستین قانون بودجه که براساس برنامه هفتم پیشرفت کشور تنظیم شده، حدود ٢٥ هزار میلیارد تومان (٢٤.٩٤٢ میلیارد تومان) از بودجه عمومی کشور را برای دستگاههای رسانهای در نظر گرفته که این عدد نسبت به سال گذشته که ١٥.٦٩٤ میلیارد تومان بوده، ٥٩ درصد افزایش داشته است. این یعنی در سال ۱۴۰۳، صداوسیما روزی ۶۵میلیارد و ۷۵۰میلیون تومان برای دولت خرج دارد. خود سازمان هم هر سال، رقمهای کلانی از پخش تبلیغات و برنامههای مشارکتی و رپرتاژی و... درآمد دارد. آیا این که در شرایط مذکور، چنین هزینهای از بیتالمال صرف میشود، سودی هم برای مردم خواهد داشت؟
جبار آذین، منتقد سینما و تلویزیون میگوید: رسانهها پیشتازان حفظ فرهنگ و فرهنگسازی در کشورند و در رأس آنها رسانه ملی، وظایف و رسالتهایی برعهده دارد که باتوجهبه گستردگی مخاطبانش باید درست، مردمی، عالمانه و هوشمندانه عمل کند. این رسانه موظف است با تولید و پخش برنامه، علاوه بر حفظ فرهنگ جامعه، به فرهنگسازی نیز اقدام کند، اما متأسفانه سالهاست از نیروهای متبحر و کارشناس در بخشهای مدیریتی و اجرایی صداوسیما خبری نیست. مدتهاست در این سازمان، اتاق فکری که بهصورت هدفمند، استاندارد و هدایتشده عمل کند وجود ندارد.
برنامهسازان صداوسیما بهجای این که از کارشناسان، متخصصان و استادان دانشگاه در زمینه ارتباطات اجتماعی، فرهنگ و هنر بهره بگیرند و با مدیریت کارشناسانه، برنامههایشان را تبیین، تنظیم و ارائه کنند از نیروهای غیرحرفهای و مبتدی استفاده میکنند و رسانهای را که باید ملی باشد محل آزمونوخطا کردهاند. آنها در رقابتی کورکورانه با تلویزیونها و ماهوارههای خارجی و همچنین رقابت ناسالم با شبکههای اجتماعی که روزبهروز مخاطبانشان افزوده میشود به اقداماتی دست میزنند که نهتنها بیانگر بلوغ فکری و تعالی رسانه نیست بلکه باعث دوری و قهر بیشتر مردم با رادیو و تلویزیون میشود.
آقای آذین میگوید: سریالهای مختلف تلویزیونی چند سال است که تقلیدی از سریالهای خارجی است و به دلیل ضعف ساختار هنری و محتوایی، مخاطب را بهجای جذب، دفع میکند. برنامههای روزمره هم به دلیل ضعف در ساختار، محتوا و نبود کارشناسان خبره و نخبه، بهجای فرهنگسازی در حال فرهنگسوزیاند. مصداق ملموس آن در اقدام اخیر شبکه افق در برنامه «جعبه سیاه» که به مهمانانش کفن و آگهی ترحیم هدیه میدهد نمایان است. این اقدام اهانت بزرگی به شعور مردم ایران و مهمانانی است که در این برنامه حضور داشتند.
جامعه امروز ایران، نیازمند امید، نشاط و شادی است و در این شرایط، مجری این برنامه با اقدامی کاملا غلط و قابل سرزنش، مهمانانش را با این هدیه میرنجاند. دلگیری برخی مهمانان تا جایی پیش رفته که از برنامهسازان خواستهاند تا این بخشها را در هنگام پخش حذف کنند، اما آنها در ادامه روند بیاخلاقی، به قولشان در این زمینه عمل نکردهاند. وقتی بهجای نوآوری و خلاقیت، چنین رفتار سخیفی را پیش میگیریم و بهجای ترویج امید و شور زندگی، فقط درصدد تلخکام کردن مخاطبان هستیم قطعا رسانه به اصطلاح ملی جایگاهش را بیشازپیش از دست خواهد داد.
او میافزاید: سالهاست برنامههای صداوسیما سیر صعودی ندارد و هر روز این افول پررنگتر از قبل به چشم میخورد. مسئولان صداوسیما باید در اقدامی فوری در انتخاب مدیران، برنامهسازان، مجریان و کارکنان این سازمان، بازنگری جدی داشته باشند تا این رسانه بتواند اندکاندک اعتماد مردم را جلب کند. صداوسیما با ایجاد شبکههای تخصصی بهجای این که در کنار ملت بایستد و علایق و سلایق آنها را پوشش دهد تبدیل به پایگاه سیاسی، جناحی و گروهی شده است.
مسئولان رسانه بهاصطلاح ملی باید بدانند هر حرکت سیاسی و جناحی که بر اساس منافع افراد، گروهها و جریانات سیاسی شکلبگیرد، دیگر ملی نیست. متأسفانه شبکه افق یکی از شبکههایی است که بهشدت در راستای تأمین منافع گروه خاصی گام برمیدارد و توسط گروههای تندرو اداره میشود. این قبیل اقدامات نهتنها سازنده نیست بلکه میتواند مخرب فرهنگ و حتی باورهای اعتقادی جامعه باشد.
این منتقد سینما و تلویزیون اعتقاد دارد: دوری رسانهها اعم از صداوسیما، سینما، تئاتر، موسیقی و دیگر رسانههای مکتوب و مجازی از مردم، سم است. رسانه ملی سالهاست از نظر، باور و سلیقه مردم فاصله گرفته و سیاستزده عمل میکند. رادیو و تلویزیون مدتهاست نیروهای توانمند در قالب کارگردان، بازیگر، برنامهساز و مجری و تهیهکننده در اختیار ندارد و از اندک نیروهای متخصص بهدرستی استفاده نمیکند و برایآنکه بازارش داغ باشد صرفا به ساخت برنامههای تقلیدی از ماهواره روی آورده است.
آنها فکر میکنند اگر باورهای جامعه، مناسبات خانوادگی و اجتماعی را مورد هجو قرار دهند میتوانند مخاطب جذب کنند، اما راه جذب مخاطب، تنها از طریق برنامههایی است که با فرهنگ جامعه و خواست مردم هماهنگ باشد.
آقای آذین میافزاید: صداوسیما مدت مدیدی است از این روند فاصله گرفته و، چون بسیاری از برنامهسازان، تهیهکنندگان و مجریان این سازمان درباره هنر هیچ نمیدانند، خیال میکنند که با حرکتهای زننده و شبهطنز میتوانند مخاطب جذب کنند و برنامههای تلویزیون را از روند رو به سقوط خلاصی بخشند. تا زمانی که رسانه ملی، رسانه ملت ایران نشود ما همچنان شاهد این حرکات قبیح، زننده و فرهنگسوز که مخرب باورهای جامعه است خواهیم بود.
اگر صداوسیما بخواهد از این روند رو به افول خلاصی یابد، باید در سه حوزه زیرساختی، ساختاری و اجرایی تغییرات اساسی انجام دهد. مدیران سازمان در بخش اجرایی میتوانند با تغییر و تحولات فوری مانند دعوت از مجریان خوب و هنرمندان کاربلد، گام اول را در این زمینه بردارد.
متأسفانه سالهاست که هنرمندان درجهیک به دلیل نارواداری یا بدهیهای صداوسیما به آنها با سازمان قهرند. باید درهای صداوسیما به روی هنرمندان مردمی و اهالی قلم و فرهنگ باز و این گوی از دست بیهنران پرمدعا خارج شود. اگر این اتفاق بیفتد در ادامه شاهد تغییر و تحولاتی در برنامهسازی و ساختارها خواهیم بود. باید زیرساختها نیز فراهم و بخشی از مدیرانی که فرهنگی نیستند و به دلیل رفاقت، سیاستبازی و رابطه در زیرساختهای شبکهها نفوذ کردهاند از چرخه مدیریت حذف شوند. این حق مردم است که رسانه کاملا ملی داشته باشند و هنرمندان محبوبشان در آن حضور پیدا کنند. اگر چنین اتفاقاتی در صداوسیما رقم بخورد زمینه تحول در آن فراهم خواهد شد.
او میافزاید: رسانه ملی باید صدای ملت ایران باشد و، چون این اتفاق رخ نداده است مردم با آن قهرند، یعنی عملکرد نادرست صداوسیما مردم را به سمت ماهوارهها و تلویزیونهای غربی سوق داده است. بسیاری از سریالها یا برنامههای تلویزیونی که در حال پخش هستند توسط گروههای درجهدو و سه ساخته شدهاند. روزگاری تلویزیون، سریالهای اجتماعی و تاریخی قوی تولید میکرد یا برنامههای طنزی میساخت که مخاطبان بسیاری داشت. عمده هنرمندان آن دوران، وزنههای سنگین صداوسیما بودند، اما از زمانی که برخوردهای سلیقهای و سیاسی با هنرمندان شکل گرفت بسیاری از آنها از تلویزیون یا رادیو رانده شدند. برخی از هنرمندان بهسوی همکاری با شبکههای خانگی گرایش یافتند و تعدادی هم مجبور به ترک کشور شدند. برخی هنرمندان شاخص و توانمند نیز خانهنشین شدهاند. به این ترتیب، رسانه ملی سرمایههایش را بر باد داده است.