محمدعلی ابطحی در یک گفتوگوی مفصل ویدئویی، به سؤالهایی درباره همه حواشی زندگی سیاسی و اجتماعیاش پاسخ داد.
به گزارش شرق، گزیده این گفتگو را میخوانید:
تلاشها کردید برای آمدن آقای معین.
نه، خیلی دوست داشتم آقای قمیشی بیاید. چون صدایشان را خیلی دوست داشتم و یکی، دو دیالوگ هم انجام شد. یک مصاحبهای با رشیدپور یا فرزاد حسنی داشتم. مجلهای داشت و پرسید شما در موزیکهای ایرانی چه دوست دارید؟ من گفتم خیلی سیاوش را دوست دارم.
صدای خوانندگان زن را گوش میدهید یا به لحاظ فقهی دارای حرمت میدانید؟
من فقیه نیستم.
ولی به هر حال طلبه و روحانی هستید.
بله، ولی من فقیه نیستم که حلال یا حرام بدانم؛ یعنی صدای خوانندگان زن را شما گوش نمیکنید؟
چرا، من آخوند نیستم. صدای خوانندگان زن را حرام میدانید یا خیر؟
حرام را کسی میداند که فقیه باشد.
پس گوش میکنید. بین هایده، مهستی، گوگوش و...؟
نه.
جدید چطور؟ میخواهم بدانم خواننده محبوب زن شما کیست. همانطور که قمیشی خواننده مرد محبوب شماست.
آخر اگر رسم بود که خوانندههای محبوب زن را هم میگفتیم که من قمیشی را نمیگفتم.
الان فضا بازتر از آن سالها شده است.
حالا بگذار قمیشی را بگویم.
گوش میکنید یا نه؟
بگذار قمیشی را بگویم.
خواننده محبوب زنتان کیست؟
آقای قمیشی، گفتم که.
هایده؟
ببینید، من سر موسیقی یک اعتقادی دارم، خیلی کنسرت دوست ندارم بروم.
کنسرت آقای شجریان و پورناظری را رفتید. علتی دارد؟
علتش این است که من معتقدم موسیقی یک رابطهای از بیرون به درون انسان است. انسان در درون حالتهای کاملا متفاوتی دارد. نمیتواند بیرون برود جایی برای درونش موسیقی گوش کند. شما یک روزی محزون هستید و دوست دارید یک موسیقی محزون بشنوید. یک روزی سر حالید، یک روزی دوست دارید سر حال بیایید.
علتش را فهمیدم. قرار بود آقای قمیشی را تعریف کنید.
من نوشتم آقای قمیشی هم در یک مصاحبه دیگری در VOA این مصاحبه من را مخاطب قرار داد و گفت از کجا معلوم که زور اینها برسد، نرسد، من هم گفتم دو مورد دیگری در ریاستجمهوری پیش آمده بود و دو، سه نفر قرار شده بود بیاید و نشد و نهایتا یک نفرشان آمد و او را گرفتند. نه هنرمند، در حوزههای سیاسی. بعد من گفتم که نه، من گفتم دوست دارم شما بیایید، نمیتوانم هیچ تضمینی بدهم که شما بیایید. از آنجا پیوندی بین ما پیش آمد و سلام و علیکی شد و ایشان هم به من لطف داشت.
به آقای معین چرا توصیه کردید نیاید؟
این گذشته سوابق در ذهن من بود، یک زمانی دیدم گفتند آقای معین میخواهد بیاید. بعد من به ایشان گفتم آقای معین من یک داستانی شنیدهام که در یکی از این روستاها، کسی گفت من مهندسم، موتورسازم، گفتند موتور یکی از اهالی خراب شد، بیا این را درست کن. دو، سه آچار آورد و همه موتور را ریخت بیرون. بعد گفت همین مقدار بلد بودم. آن زمان وزیر ارشاد هم مثل اینکه گفته بود آقای معین تشریف بیاورند، من توصیه کردم که اینها همین مقدار بلد هستند. شما بیایید ایران پیچ و مهرهتان را باز میکنند، ولی تا همینجا بلد هستند. یک طنزی بود.
و، اما فوتبال؛ یکی از توییتهای معروف شما خطاب به مدیر شبکه ۳ بود، وقتی که ایشان در گفتوگویی درباره ۹۰ آقای فردوسیپور صحبت کردند که کار داشت از مدار خارج میشد، شما به ایشان فرمودید که اتفاقا، چون عادل فردوسیپور در مدار شما نبود، مردم دوستش داشتند. این مدار، آنقدر خط فارق این جامعه است؟ پاسخ خودم آری است، اما میخواهم ببینم بر شما چه گذشت که ماجرا را از این زاویه ببینید.
من خیلی بازیکن نیستم. حالا تازه یک مقدار لاغر شدم و با آن هیکل قبلیام که دیگر هیچ کسی...
هر هفته بیننده ۹۰ بودید.
بله. خب میدانید من یک دورهای هم مدیر رادیو و تلویزیون در سال ۶۱ و اینها بودم؛ در دوران جنگ و خیلی شرایط سخت.
مشهد، شیراز و بوشهر و بعد رادیو ایران.
من پنج سال هم مدیر رادیو ایران بودم در جنگ که تهران اصلا مردانه اداره میشد. خیلی روزهای عجیبی بود. بعد حس کردم مردم در سراشیبیای قرار گرفتند که اصلا دارند نادیده گرفته میشوند. حالا بحث شما سیاسی نیست، ولی من در پرانتز بگویم؛ یکی از مقامات اطلاعاتی امنیتی سیاسی آن سالها که ما را مدام میبردند و میآوردند و اینها، در انتخابات خبرگان آقای هاشمی و آقای خاتمی و اینها وسط آمدند، یک لیست هچلهفتی بود ولی بالاخره متفاوت با آن لیست را به مجلس خبرگان فرستادند با مدیریت آقای هاشمیرفسنجانی. یک لیست دیگر هم که لیست آن طرف بود که آقای یزدی، آقای مصباح و آقای جنتی در رأسش بودند. خب تلاش بزرگی شد و مردم آمدند و این صحبتها، همه لیست آقای هاشمی رأی آورد و یک نفر از آن لیست آمد در این لیست، آخرین نفر حضرت آیتالله جنتی.
یادم هست.
این حضرت آیتالله جنتی که این طرف آمد، بعد از مدتی نمیدانم در مجلس چه شد آقای جنتی که از ته لیست آمده بود، آمد و شد رئیس مجلس خبرگان. آن آقای امنیتی به من گفت که ببین! اینقدر زحمت میکشید، کار میکنید آدم بیاورید، نمیدانم چه کار کنید، هاشمی و اینها... همان جنتی را که شما نمیخواستید داخل بیاورید، آوردیم و کردیم رئیس. بروید حالا بسوزید.