صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

فاجعه طبس یک بار دیگر باعث شد اعضای تیم ۹۸ این بار دور هم جمع شوند که حضور علی دایی ابعاد جدیدی از میزان محبوبیت وی را به تصویر کشید.
تاریخ انتشار: ۲۱:۰۹ - ۲۷ آذر ۱۴۰۳

شب قبل از برگزاری دیدار خیریه، برای تهیه گزارش از ضیافتی که به بهانه برگزاری دیدار خیریه بین تیم نودوهشتی‌ها و منتخب خراسان به میزبانی استاندار خراسان رضوی برگزار شد، به هتل محل اقامتشان رفتیم، چیزی که بیش از هر چیزی جلب‌توجه می‌کرد، حضور تعدادی زیادی از عاشقانی بود که خودشان را در این سرمای ویرانگر آن شب مشهد از نقاط دور و نزدیک به هتل محل اقامت نودوهشتی‌ها رساندند تا شهریار فوتبال ایران را از نزدیک بینند و از ثانیه به ثانیه حضورشان در کنار علی دایی لذت ببرند.

این در حالی بود که بسیاری از بزرگان فوتبال ایران در چند قدمی‌شان در تالار رستوران نشسته بودند، اما ذوق دیدار علی دایی به‌عنوان یکی از پرافتخارترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران فرصت کمی نیست که بخواهید به این راحتی از دست بدهید.

پس از صحبت‌های خداداد و مهدی تاج و حبیب کاشانی و چند تن از مسئولان شهر مشهد این مراسم به پایان رسید، ولی هنوز خبری از علی دایی نشد.

این بار با فرض اینکه این دوستان دیگر طاقتشان از شدت سرما طاق شده از هتل خارج شدم، اما دیدم نه‌تنها تعدادشان کم نشده بلکه حدود ۱۰ نفر دیگر هم به جمع منتظران علی دایی اضافه شده است. یاد صحبت‌های حبیب کاشانی افتادم که قرار است هوای مشهد تا ساعاتی دیگر از شهر اسلو پایتخت نروژ هم سردتر شود.

با این وجود باور این عاشقان برای آمدن علی دایی من را هم تحت تأثیر قرار داد تا در کنارشان بایستم، بلکه شاید بتوانم حضور علی دایی و واکنش آنها را پس از دیدن کسی که حاضرند تا به این حد به خودشان زجر دهند ثبت کنم.

باید اعتراف کنم تحمل آن شرایط سخت را بیش از سی دقیقه نداشتم، حتی قصد داشتم با چند نفر از آنها گفت‌وگویی کنم تا گذر زمان را کمتر احساس کنیم، اما در آن وضعیت جوی چنین کاری میسر نبود. در مجموع هر چند موفق نشدم تا آخر کنارشان بایستم، اما لااقل توانستم عیار علاقه‌شان را هرچه بیشتر درک کنم.

درحالی‌که پیش‌بینی می‌شد دایی به علت وضعیت آب‌وهوای مشهد قید حضور در بازی خیرخواهانه را بزند، ولی به قولی که مردم داده بود وفا کرد، اما وقتی به هتل تیم رسید دیگر همه خواب بودند و معلوم نشد آن هواداران را دیده است یا نه...

صبح آن روز علی‌رغم اینکه بارش برف بی‌سابقه، برگزاری بازی را تا حد زیادی با، اما و اگر مواجه کرده بود، لابی هتل محل اقامت نودوهشتی‌ها مملو از جمعیت بود و از فرط جمعیت صدا به صدا نمی‌رسید.

در ادامه در آسانسور‌ها باز شد و یکی‌یکی نودوهشتی‌ها به داخل جمعیت رفتند و به احساسات ناب هواداران پاسخ دادند، تا اینکه بالاخره نوبت به علی دایی رسید، او با زیر چشمانی پف‌کرده که معلوم بود تازه از خواب بیدار شده ولی با خوش‌رویی و حوصله فراوان به تمام درخواست‌های مردم واکنش مثبت نشان داد و حتی برای یک لحظه خم به ابرو نیاورد تا مبادا دل کسی را بشکند.

هرکسی از هر گوشه و کناری به طریقی التماس دعا داشت، یکی می‌خواست عکس بگیرد، دیگری دنبال سلفی بود، بعضی از آنها درخواست امضا پشت لباسی را داشتند که پوشیده بودند. عده‌ای هم که نسبتاً سلیقه بیشتری داشتند، همراهشان لباس تیم ملی یا توپ فوتبال آورده بودند و درخواست امضاء داشتند.

اما تمام این واکنش‌ها و ابراز احساسات مردم پاک استان خراسان پس از دیدن علی دایی یک طرف، ذوق و شور و شوق و شعف سه نفر از کارکنان خانم هتل یک طرف، آنها که بعداً گفتند از همه‌جا بی‌خبر بودند، به‌یک‌باره با دیدن علی دایی چنان ذوقی کردند که زبانشان از فرط خوشحالی بندآمده بود و جورش را چشمانشان می‌کشید که از شدت ذوقشان داشت از حدقه بیرون می‌زد، تا جایی که علی دایی از دیدن واکنش آنها نتوانست جلوی خنده‌اش را بگیرد.

تماشای این درجه از محبوبیت، خواه‌وناخواه هرکسی را تحت تأثیر قرار می‌دهد همچنان که من را کاملاً محو خودش کرد تا آنجا که برای لحظاتی فراموش کردم برای چه کاری به مشهد آمدم.

به‌راستی چطور یک شخصیت ورزشی پس از سی سال فعالیت به این جایگاه می‌رسد؟

در واقع احراز چنین جایگاهی با این حجم از محبوبیت آن هم بین تمامی اقشار جامعه با هر سن و سال و دین و مذهب و سلوک و آئینی در ایران تنها مختص به یک نفر آن‌هم علی دایی است که حالا تبدیل به یک شمایل شده است.

بالاخره موفق شدیم تا با دایی گفت‌و‌گو کنیم، هنوز جمله‌اش در گوشم زنگ می‌زند که "آرامشم در کنار مردم را با هیچ پست و مقامی معامله نمی‌کنم"
هتل را به مقصد ورزشگاه امام رضا ترک کردیم. دایی همچنان که مردم از سر و کولش بالا می‌رفتند وارد ورزشگاه امام رضا شد و در ورژن ۵۴ سالگی بازی خوبی کرد، تیمش را به سمت هواداران برد، برایشان تعظیم کرد و دست تکان داد و درعین‌حال یکی از دو گل تیمش را به ثمر رساند.

البته بیش از اینها از علی دایی تصویری به بیرون مخابره شده که خود را در رختکن به خواب زده تا با مسئولان استانی صحبت نکند، تصویری که نشان می‌دهد او از این به بعد طور دیگری زندگی خواهد کرد. دور از فوتبال، اما مرتبط به آن. همانطور که خودش گفت: جوری که به شخصیت اجتماعی‌اش لطمه‌ای وارد نکند. 

انگار این دوری برای دایی بد هم نبوده، حداقل از این بابت که دیگر پاسخگوی اتفاقات و نتایج نیست و اتفاقا به دور از شغل سرمربیگری با فراز و نشیبش، دایی بودنش نمود بیشتری دارد. البته علی دایی بودن خصوصاً آن‌هم در دورانی که هر ثانیه در معرض قضاوت هستید سخت است، دورانی که عملاً تعریفی برای حریم خصوصی افراد سرشناس وجود ندارد و تنها یک اشتباه برای بر باد رفتن تمام زحماتتان کافی است، اما او دارد از همه اینها عبور می‌کند!

منبع: ورزش۳

ارسال نظرات