فرارو- "جان مک هوگو"، نویسنده و تحلیلگر نشریه "اسپکتیتور" در گزارشی با اشاره به تصرف دمشق پایتخت سوریه و برکناری "بشار اسد" رئیس جمهور اسبق این کشور از قدرت توسط تروریستهای مسلح، به طور خاص سعی کرده به این سوال پاسخ دهد که آینده سوریه در پرتو حضور گروه تحریر الشام در قدرت در این کشور چگونه خواهد بود؟ به بیان ساده تر، این گروه چه مدلی از حکمرانی را تحت فرماندهی ابومحمد الجولانی از خود به نمایش خواهد گذاشت؟
به گزارش فرارو به نقل از نشریه اسپکتیتور؛ در نخستین ساعات روز یکشنبه گذشته، جهان در یک شوک بزرگ با محوریت تحولات سوریه فرو رفت. در این راستا، اخبار شگفت انگیزی در مورد تسلط شورشیان مسلح به شهر دمشق پایتخت سوریه و خلع بشار اسد رئیس جمهور این کشور از قدرت منتشر شد. در سال ۲۰۰۷، زمانی که من در دمشق بودم، یکی از افسران نظامی این کشور به من اطمینان خاطر داد که نظام سیاسی سوریه به سختی و استحکام یک صخره سنگ است. البته که نظام سیاسی سوریه این مساله را از سال ۲۰۱۲ و از زمان آغاز شدن جنگ داخلی در این کشور بارها و بارها برجسته سازی کرد و تا قبل از سقوط نیز بر این روایت تاکید داشت.
با این حال، در فاصله میان روزهای ۲۷ نوامبر تا ۸ دسامبر سال جاری، نیروهای مخالف با نظام سیاسی سوریه به رهبری گروه تحریر الشام از پایگاههای خود در ادلب سوریه و مناطق شمالی این کشور که تحت کنترل ترکیه بودند خارج شده و به مواضع ارتش سوریه حمله کردند. ایدئولوژی بعثیسم در سوریه هدفگذاریهای بزرگی داشت با این حال، با گذشت زمان به دلیل برخی فشارهای ساختاری و سرکوبها، با بحران رو به رو شد و رو به ضعف نهاد. موضوعی که نشان میدهد اگر دولت ها، قطب نمای اخلاقی خود را از دست بدهند به سرنوشت ناگواری دچار میشوند.
اکنون بحث اصلی این است که آیا سوریه بار دیگر روی آرامش و نظم را به خود خواهد دید و این کشور میتواند قانونمند باشد یا خیر؟ دولت بعثی سوریه به ریاست جمهوری بشار اسد اگرچه در طی سالهای اخیر به دلیل جنگ و تحریمهای خارجی تضعیف شده بود با این حال، ساختار مرکزی خود را همچنان حفظ کرده بود. شورشیان در ادلب سوریه نیز که اکنون بر این کشور مسلط شدهاند و دولت خود را با عنوان "حکومت نجات سوریه" در این کشور عربی مستقر کردهاند. با این همه، آنچه واضح است این نکته میباشد که سوریه فعلی به یک اقتدار مرکزی قالب توجه نیاز دارد. سوریه از نظر انسانی و جغرافیایی بسیار متنوع است و حکومت بر آن آسان نیست.
یکی از مهمترین خطرات و تهدیداتی که سوریه با آن رو به رو است این است که همچون لیبی پس از سقوط معمر قذافی، گروههای شورشی محلی سهم و پاداش خود را از مشارکتشان در سرنگونی دولت سوریه طلب کنند که این مساله بار دیگر موجب اوج گیری جنگ و خشونت و متعاقبا ایجاد ناامنی دائمی در سوریه میشود. اگر یک قدرت فائقه مرکزی در سوریه ایجاد شود، این موضوع میتواند مایه امیدواری باشد با این حال، چالشهایی که دولت جدید در سوریه با آنها رو به رو است، حقیقتا زیاد و متنوع هستند. حکومت جدید سوریه با کشوری جنگ زده و ویران و فقیر مواجه است که بخش اعظم مردم آن گرسنه هستند.
در سال ۲۰۱۰، هر دلار آمریکا ارزشی کمتر از ۵۰ پوند سوریه داشت. با این حال، اندکی قبل از حمله اخیر شورشیان به این کشور شاهد بودیم که این میزان به ۱۵ هزار پوند افزایش یافت و البته که گزارشها از افزایش بیشتر این عدد و بیارزش شدن بیش از پیش پول ملی سورهی نیز حکایت دارند. شهرهای مختلف سوریه نظیر حلب و حمص و غیره، تا حد زیادی در نتیجه درگیریهای دولت سوریه با مخالفان دچار آسیبهای جدی شدهاند. البته که شمار زیادی از مردم سوریه نیز در نتیجه درگیریها در این کشور آواره شدهاند و یا از اساس کشور خود را ترک کردهاند. مشکلات در سوریه فعلی پیچیده هستند و همین موضوع سبب میشود تا اولویت بازسازی سوریه چندان مورد توجه نباشد.
فرمانده گروه تحریر الشام "ابومحمد الجولانی" از سوی وزارت خارجه آمریکا در سال ۲۰۱۳ به عنوان یک تروریست بین المللی معرفی شده است. او متهم است که با ایمن الظواهری رهبر سابق القاعده بیعت کرده است. وی در جریان بمبگذاریهای مختلف و شورشهای فرقهای، نقشی مهم بازی کرده است. با این همه، به نظر میرسد که او همانطور که در مصاحبه اخیرش با سی ان ان نشان داده، سعی دارد تا حد زیادی خود رابه مثابه فردی میانه رو نشان دهد.
در این نقطه این سوال مطرح میشود که آیا الجولانی واقعا تغییر کرده یا صرفا در حال فریب همگان است و عملگرایی سیاسی خود را نشان میدهد؟ ما قصد داریم این نکته را بفهمیم. آنچه مهم است این نکته میباشد که الجولانی چطور میخواهد از قدرتی که در اختیار دارد استفاده کند. برخی در غرب به طور خاص به این نکته اشاره دارند که الجولانی یک اسلامگرای افراطی است و این مساله میتواند مشکل ساز شود. فرهنگ لغت انگلیسی کمبریج یک اسلامگرا را اینطور معرفی میکند: "فردی که قویا به اسلام باور دارد و معتقد است که اسلام حتی باید بر نظام سیاسی نیز اثرگذاری داشته باشد". باید بدانیم که تمامی اسلامگراها شبیه به اسامه بن لادن نیستند.
اسلامگرایی نظیر "رشید رضا" که در فاصله میان سالهای ۱۸۶۵ تا ۱۹۳۵ زندگی کرد، به عنوان رئیس جمهور منتخب سوریه از سوی کنگره ملی این کشور در سال ۱۹۲۰ انتخاب شد. او با سیاستمداران لیبرال همکاریهای نزدیکی داشت تا بتواند از این رهگذر، نظم دموکراتیکی را در سوریه پس از جنگ جهانی اول برقرار کند. البته که چشم اندازهای مد نظر او با اقدامات فرانسه و انگلیس به شکست انجامید. او معتقد بود که یک حکومت دموکراتیک بر پایه اصول اسلامی میتواند امنیت بیشتری را برای مسیحیان و یهودیان به ارمغان آورد تا اینکه حکومتی بر پایه تعصبات خاص سر کار باشد. حال در وضعیت کنونی بعید است الجولانی به سمت ارائه وجههای از خود چرخش کند که او را فردی تندرو نشان دهد، زیرا این مساله موقعیت او را در قدرت به خطر میاندازد. این موضوع بر جنس حکومت احتمالی او بر سوریه نیز اثرگذار خواهد بود.
در این بحبوحه یکی از نکات مهمقی که با محوریت تحولات سوریه مطرح است این مساله میباشد که پیامدهای ژئوپلیتیکی این تحولات در سطح منطه چیست؟ بار دیگر نسیم بهار عربی حداقل در سوریه زنده شده است. از این رو، رژیم السیسی در مصر و حکومتهای پادشاهی حاشیه خلیج فارس همگی احساس خطر کردهاند. آنها اکنون از این میترسند که مردمشان به آنچه در سوریه گذشته به مثابه یک مدل برای رسیدن به جاه طلبیهای خود بنگرند.
اگر یک سازوکار دموکراتیک حتی با احتمال پایین در سوریه تشکیل شود، این بدان معناست که اسرائیل نیز تحت فشار قرار میگیرد، زیرا فشارهای ببیشتری به آن وارد میشود تا بلندهای جولان را به سوریه پس بدهد. در عین حال، ترکیه نیز اکنون فضای مساعدی را برای خود در سطح منطقه در نظر میگیرد، زیرا حکومتی در دمشق سر کار است که میتواند همسو با منافع آن باشد. موضوعی که ترکیه سالها سعی در تحقق آن داشته است.