در یک مصاحبه قدیمی مطرح شد؛
در حالی که برخی تحرکات اخیر سلفیهای تحت کنترل ترکیه در سوریه را یک مسئله داخلی میدانند، ابومحمد جولانی پیش از اینها در مصاحبهای تاکید کرده بود که دست ایران را در سوریه قطع میکند و جنگ را به ایران میکشد. این مصاحبه را به همراه تصاویری از آنچه امروز در حال رخ دادن است، میبینید.
با طایفه دانشمندان در جامعِ دمشق بحثی همیکردم که جوانی در آمد و گفت : در این میان کسی هست که زبانِ پارسی بداند ؟...غالب اشارت به من کردند... گفتمش: خیر است ! ... گفت: پیری صد و پنجاه ساله در حالتِ نزع است و به زبانِ عجم چیزی همیگوید و مفهومِ ما نمیگردد... گر به کَرَم رنجه شوی مُزد یابی ، باشد که وصیتی همیکند [منظورش از پیره ایرانِ مدرنه که 150 سالِ قبل یعنی موقعِ تولدش انگلیس بهش حمله کرده بوشهر و خرمشهر و هراتو گرفته ، نوروزِ همون سال یعنی سالِ 1253 شمسی ام تگرگ و برف میباریده ناصرالدین شاه تو خاطراتش نوشته که از سرما چاییده] ... چون به بالینش فراز شدم این میگفت :
دمی چند گفتم بر آرم به کام ،
دریغا که بِگرِفت راهِ نفس .
دریغا که بر خوانِ الوانِ عمر ،
دمی خورده بودیم و گفتند بس .
معانی این سخن را به عربی با شامیان همیگفتم و تعجب همیکردند ... از عمرِ دراز و تأسفِ او همچنان بر حیاتِ دنیا...گفتم:چگونهای در این حالت؟ ...گفت: چه گویم؟
ندیدهای که چه سختی همیرسد به کسی ،
که از دهانش به در می کنند دندانی !؟
قیاس کن که چه حالت بود در آن ساعت ،
که از وجودِ عزیزش به در رَوَد جانی !!
گفتم: تصورِ مرگ از خیالِ خود به در کن و وهم را بر طبیعت مستولی مگردان که فیلسوفانِ یونان گفتهاند مزاج ار چه مستقیم بُوَد اعتمادِ بقا را نشاید و مرض گرچه هایل دلالتِ کلی بر هلاک نکند . اگر فرمایی طبیبی را بخوانم تا معالجت کند...دیده بر کرد و بخندید و گفت:
دست بر هم زند طبیب ِ ظریف [منظورش دکتر پزشکیان طبیب ِ دکتر ظریفه] ،
چون خِرِف بیند اوفتاده حریف .
خواجه در بندِ نقشِ ایوان است ،
خانه از پایبست ویران است .
پیرمردی ز نزع می نالید [اینبار منظورش کلِ تاریخ چن هزارساله ایرانه ]
پیرزن صندلش همی مالید .
چون مُخبّط شد اعتدالِ مِزاج ،
نه عزیمت اثر کند نه عِلاج !!!!!!!!