صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۸۰۵۹۰۱
چرا پادشاهی از رویکرد تهاجمی‌اش علیه تهران فاصله گرفت
قانع‌کننده‌ترین توضیح درباره تغییر لحن محمدبن سلمان می‌تواند این باشد که سعودی‌ها پس از مداخله در جنگ داخلی یمن، محاصره قطر، مجبور کردن نخست‌وزیر پیشین لبنان به استعفا، حمایت از مخالفان دولت رسمی در لیبی و شکست همه این اهداف اکنون به این نتیجه رسیده‌اند که همه چیز در منطقه همیشه به میل و خواسته ریاض نیست.
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۷ - ۱۴ آذر ۱۴۰۳

استیون کوک، ستون‌نویس فارین پالسی، در این نشریه نوشت؛ ۱۱ نوامبر امسال در اجلاس سران کشور‌های اسلامی در ریاض، ولیعهد سعودی از جامعه جهانی (بخوانید از ایالات‌متحده) درخواست کرد تا اسراییل را وادار کند «به حاکمیت جمهوری اسلامی ایران احترام بگذارد و از نقض تمامیت ارضی ایران خودداری کند.»

به گزارش اعتماد، در ادامه این مطلب آمده است: بن سلمان در همان نشست، اقدامات نیرو‌های اسراییلی در نوار غزه را «نسل‌کشی دسته‌جمعی» توصیف کرد. این طرز بیان بن سلمان درست در نقطه مقابل آن چیزی است که بیشتر مردم واشنگتن در امریکا از محمد بن سلمان انتظار داشتند. همین موضع‌گیری‌ها باعث شد که خیلی‌ها بپرسند که از بن سلمان چه خبر؟ در واقع گروه‌ها و مجامع سیاست خارجی واشنگتن الان چیز‌هایی می‌شنوند که قبلا درباره محمدبن سلمان هیچ‌گاه تصورش را هم نداشتند.

به عبارتی می‌توان گفت که سخنان اخیر محمد بن سلمان در اجلاس سران کشور‌های اسلامی یک تغییر قابل‌توجه در رفتار او به نظر می‌رسد. او در گذشته‌های نه چندان دور رویکرد مذاکره‌کنندگان برجام را به واسطه رایزنی با تهران جهت نیل به توافق زیر سوال برده بود. بن سلمان در آن زمان اگرچه نامی از ایران نیاورد، اما برای خیلی‌ها واضح بود که به دنبال مانع‌تراشی در مسیر گفت‌و‌گو‌ها با تهران است. بن سلمان سال ۲۰۱۷ نیز موضعی خصمانه نسبت به ایران داشت؛ درست یک سال پس از حمله به سفارت عربستان در تهران که باعث قطع روابط بین تهران و ریاض شد.

از آن ماجرا و آن سخنان (ادعایی) بن سلمان علیه ایران اکنون سال‌ها می‌گذرد، اما حتی پس از، ازسرگیری روابط دو کشور با میانجیگری دولت چین در مارس ۲۰۲۳، مقامات ریاض هنوز هم نسبت به نیات تهران تردید دارند، اما سخنان اخیر ولیعهد عربستان در نشست سران کشور‌های اسلامی در حمایت از ایران و انتقاد تند علیه جنگ غزه به عنوان نسل‌کشی واقعا عجیب بود.

یک نکته جالب‌تر آن است که با وجود آنکه ولیعهد عربستان در اجلاس اخیر سران کشور‌های اسلامی در حمایت از ایران، حملات لفظی‌اش را متوجه اسراییل کرد، اما همین مقامات تا همین چند وقت پیش بر عادی‌سازی روابط با اسراییل تاکید داشتند و مدعی بودند که در موضوع عادی‌سازی دیگر «اگر و اما» در کار نیست و فقط مساله زمان مطرح است. حتی آنها به قدری این موضوع را تکرار کردند که دیگر سخنان مقامات سعودی درباره عادی‌سازی روابط با اسراییل برای کسی عجیب نبود و این‌گونه موضع‌گیری‌ها درباره اسراییل بخشی از پیام‌های دیپلماتیک عربستان‌سعودی شده بود.

البته با جنگ وحشیانه‌ای که در غزه رخ داد، حالا دیگر بهایی که سعودی‌ها برای عادی‌سازی روابط با اسراییل مطالبه می‌کنند، خیلی بیشتر شده است. اگرچه تا همین سال گذشته به نظر می‌رسید که مقامات ریاض متعهد به حل و فصل مسائل‌شان با اسراییل هستند، اما اکنون پس از جنگ غزه وضعیت خیلی فرق کرده است. یک نکته دیگر اینکه اگرچه اسراییل از همان ابتدای جنگ غزه در سال گذشته به نسل‌کشی متهم شده، اما هیچ‌گاه محمد بن سلمان تا قبل از نشست ۱۱ نوامبر یعنی همان نشست اخیر سران کشور‌های اسلامی این طوری به تندی به اسراییل حمله لفظی نکرده بود. بنابراین، الان سوالی که پیش آمده این است که آیا معامله‌ای در کار است؟ آیا سعودی‌ها وارد برنامه یا معامله خاصی شدند؟ سه نظریه درباره تغییر لحن عربستان مطرح است که در ادامه بدان‌ها اشاره می‌شود:

احتمال اول این است که ولیعهد عربستان‌سعودی با برادرانه کردن لحن خود در برابر ایران همزمان با روی کار آمدن ترامپ تلاش می‌کند تا درِ مذاکرات جدید با امریکا بر سر پیمان امنیتی موردنظر بین ایالات‌متحده و عربستان‌سعودی را باز کند. پیمان امنیتی که سال‌هاست مورد مذاکره دو طرف قرار گرفته، اما هنوز به نتیجه نرسیده است. شاید محمد بن سلمان به همین دلیل در مورد ایران تغییر لحن داده باشد، اما این فقط یک احتمال بدبینانه است. در واقع همزمان با ادعا‌های مقامات تیم انتقالی ترامپ برای اعمال مجدد «فشار حداکثری» بر ایران، مقامات سعودی تلاش می‌کنند تا تیم ترامپ را مجاب کنند که به فکر حفظ سعودی‌ها در کنار امریکا باشند و به خاطر همین ولیعهد سعودی تلاش دارد تا خود را نزدیک به ایران نشان دهد تا حساسیت ترامپ را برای حفظ عربستان در کنار امریکا برانگیزد.

مثل این است که ولیعهد عربستان می‌گوید: «بسیار خوب، آقای رییس‌جمهور (ترامپ)، شما فکر می‌کنید که یک مذاکره‌کننده چیره‌دست هستید، پس بیایید وارد بازی شویم، بگو ببینم شما در مذاکره چی داری؟» من چند روزی این احتمال را درباره بازی محمدبن سلمان با کارت ایران جهت برانگیختن حساسیت ترامپ را پذیرفته بودم، اما درنهایت بر این باورم که این فرضیه چندان به واقعیت نزدیک نیست. تلاش برای تحریک مقامات ارشد ایالات‌متحده از طریق نزدیکی به ایران، همان کاری است که رجب طیب اردوغان، رییس‌جمهور ترکیه در دهه ۲۰۱۰ انجام داد، اما بعید است که سعودی‌ها از اردوغان پیروی کنند. بن سلمان هرگز به سبک اردوغان رفتار نمی‌کند.

احتمال دوم این است که محمد بن سلمان با حرکت به سمت ایران، از موضوع عادی‌سازی روابط با اسراییل فاصله بگیرد و این احتمال قانع‌کننده‌تر به نظر می‌رسد. عملیات وحشیانه نظامی اسراییل در نوار غزه خشم بسیاری را در عربستان‌سعودی برانگیخته است و طبیعی است که ولیعهد این موضوع را جدی می‌گیرد. کلمه «شرم‌آور» در توصیف جنگ غزه بار‌ها در سطح جامعه عربستان شنیده شده است و احتمالا این موضع‌گیری درباره جنگ غزه بخشی از تفکرات محمد بن سلمان هم هست.

 درست است که ولیعهد عربستان فرد بسیار قدرتمندی در این کشور به شمار می‌رود، اما از قدرت افکار عمومی بی‌اطلاع نیست. باتوجه به عمق خشم شهروندان سعودی از ویرانی‌ها در غزه، به نظر می‌رسد که برای مقامات سعودی عادی‌سازی روابط با اسراییل حداقل در کوتاه‌مدت ارزش لازم را ندارد.

استفاده ولیعهد عربستان از کلمه «نسل‌کشی» در توصیف جنگ غزه همچنین هشداری آشکار از ریاض به دولت آینده ترامپ است که برای عادی‌سازی روابط بین عربستان و اسراییل در چارچوب توافقنامه ابراهیم فشار وارد نکند. در شرایطی که شهرک‌نشینان اسراییلی هم باور دارند که ترامپ مانع الحاق کرانه باختری به اسراییل نخواهد شد، دیگر برای رهبران سعودی عادی‌سازی ارتباط با اسراییل امکان‌پذیر نیست. انتصاب «مایک هاکبی»، فرماندار سابق آرکانزاس و از مدافعان سرسخت حاکمیت اسراییل بر کرانه باختری به عنوان سفیر امریکا در اسراییل نشان می‌دهد که قصد (ادعایی) ترامپ برای الحاق کرانه باختری به اسراییل جدی است. در این شرایط برای ولیعهد بسیار شرم‌آور خواهد بود که به صرف فشار ترامپ در مسیر عادی‌سازی روابط با اسراییل قرار گیرد و همزمان حاکمیت اسراییل در کرانه باختری گسترش یابد.

به خاطر همین ولیعهد عربستان با استناد به وقوع نسل‌کشی در جنگ غزه به رییس‌جمهور منتخب امریکا این پیام را می‌دهد که در شرایط کنونی، سعودی‌ها آماده حرکت برای عادی‌سازی روابط با اسراییل نیستند.

درنهایت، قانع‌کننده‌ترین توضیح درباره تغییر لحن محمد بن سلمان این است که سعودی‌ها پس از مداخله در جنگ داخلی یمن، محاصره قطر، مجبور کردن نخست‌وزیر پیشین لبنان به استعفا، حمایت از مخالفان دولت رسمی در لیبی و شکست همه این اهداف اکنون به این نتیجه رسیده‌اند که همه چیز در منطقه همیشه به میل و خواسته ریاض نیست. در عوض، ولیعهد عربستان اکنون بر تحولات داخل کشورش متمرکز شده و به دنبال تضمین ثبات در داخل پادشاهی سعودی است. بر این اساس به‌زعم مقامات سعودی و ولیعهد این کشور، نزدیکی به ایران یکی از راه‌های حفظ ثبات داخلی عربستان از هرج و مرج‌های خارج از مرز‌های این کشور است.

این تغییر لحن محوری در سیاست خارجی برای محمد بن سلمان از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا او صد‌ها میلیارد دلار برای تغییر شکل آینده عربستان‌سعودی هزینه کرده است. البته که می‌توان منطق و عقلانیت برخی پروژه‌های بزرگ بن سلمان از‌جمله شهر جدید نئوم و پروژه گردشگری ساحل قیدیا در جده را زیر سوال برد، اما به هر حال او اکنون روی همه آنها سرمایه‌گذاری کرده است و برای رهبری عربستان عاقلانه نیست که با این حجم از سرمایه‌گذاری‌های کلان به دنبال ثبات اقتصادی و سیاسی در داخل نباشد. برای موفقیت در پروژه‌ها، ولیعهد عربستان ناگزیر به تغییرات در سیاست خارجی خود است، حتی اگر این تغییرات برای آنها خوشایند نباشد.

هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که نشان دهد سعودی‌ها ناگهان به ایرانی‌ها اعتماد کامل کرده‌اند و با تهران عقد اخوت بسته‌اند، اما آنها نمی‌خواهند هیچ بهانه‌ای به دیگر رقبا بدهند تا آنچه را که در داخل انجام داده‌اند، به باد فنا برود!

برچسب ها: بن سلمان ایران
ارسال نظرات