وحید محمود قره باغ؛ اواخر سال ۱۹۹۱ بود که اتحاد جماهیر شوروی رسما منحل شد. هر چند میخائیل گورباچف، دبیرکل و همچنین رئیسجمهور دولت فدرال اتحاد جماهیر شوروی تلاشهای بسیاری به منظور اصلاح نظام سیاسی و اقتصادی کشور به عمل آورد ولی این رویه و برنامهها راه به جایی نبرد. در حقیقت جمهوریهای این کشور به تدریج اعلام استقلال کردند و در نهایت گورباچف ناگزیر به استعفا شد.
گفتنی است فروپاشی شوروی از وقایعی است که ناگفتهها و لایههای پنهانی در تاریخ خود دارد. از سویی احتمالهایی نیز در خصوص انحلال این قدرت متصور است؛ بدین صورت که فروپاشی شوروی نه یک اتفاق بلکه برنامهای منسجم و دقیق بود که توسط سران و کارشناسان ارشد اطلاعاتی و امنیتی کشور شوروی کلید خورده بود. در واقع شوروی قصد داشت همان قدرت قبلی و حتی بیشتر را حفظ کند ولی از وسعت سرزمین هایش بکاهد؛ چرا که به زعم برخی صاحب نظران هزینه حفظ و تسلط بر تمامیت ارضی این کشور پهناور در مقایسه با سودی که از آن میبرد به مراتب کمتر و توجیه پذیر نبود. هر چند این مهم طبیعتا مخالفانی نیز در پی داشت ولی در نهایت موضوع فروپاشی در دستور کار قرار گرفت.
گفتنی است این احتمال زمانی قوت میگیرد که قدرت پوشش اطلاعاتی شوروی سابق را در نظر بگیریم. به عبارتی چگونه ممکن است کمیته امنیت دولتی و یا همان کا. گ. ب که از کوچکترین تحرکات دشمنان و حتی مخالفین در پهنه جهانی غافل نبوده، نتواند چنین واقعهای را پیش بینی کند و در پی خنثی کردن آن برنیاید. سازمانی که حتی به عمق تشکیلات جاسوسی قدرتهای مطرح از جمله بریتانیا نفوذ کرده بود از پیشاهنگهای چنین واقعهای غافل بوده باشد. چرا که غالب اتفاقات و جریانات قبل این که به نقطه اوج و بحرانی برسند، نشانههایی نیز از خود بروز میدهند. در نهایت اینکه گاهی سیاست و مصلحت کلی ایجاب میکند که رویهای متفاوت و دیگری پیش گرفته شود؛ هر چند این مهم به کام بسیاری تلخ باشد. ناگفته نماند که این موضوع همچنان یک احتمال است و شاید هیچ تناسبی با جهان واقعیت نداشته باشد.