فرارو- سوریه لحظات سخت و پُرتنشی را سپری میکند. در این راستا، تروریستهای تحریر الشام به همراه طیفی از دیگر گروههای تررویستی، استانهای حلب و ادلب را به طور کامل اشغال کرده اند و اخبار مختلفی مبنی بر تلاشهای آنها جهت سیطره بر استانهای حما و حمص نیز به گوش میرسد. حمایتهای ترکیه و اسرائیل با چراغ سبز دولت آمریکا از تکفیریها نیز کاملا مشهود است.
به گزارش فرارو؛ با این حال، در جبهه مقابل، ارتش سوریه با همراهی متحدان خود سعی دارد به هر نحو ممکن که شده تروریستها را سرکوب کند و مواضع از دست رفته خود را بازپس گیرد. گزارشهای میدانی حاکی از این هستند که ارتش سوریه توانسته کنترل مناطق قابل توجهی از حومه شهر حما را بار دیگر به دست بگیرد و در نتیجه حمله سنگین جنگندههای روسیه به شهر ادلب و اتاق عملیات تروریستهای تحریر الشام، "ابومحمد الجولانی" فرمانده این گروهک تررویستی به هلاکت رسیده است.
در عین حال، گزارشهای مختلفی از درگیری میان اعضای گروههای تروریستی مختلف در خاک سوریه نیز به گوش میرسد. در همین فضا، سید عباس عراقچی وزیر خارجه کشور ما به تازگی به سوریه سفر کرده و با مقامهای ارشد این کشور به ویژه "بشار اسد" رئیس جمهوری سوریه دیدار و رایزنی کرده است. عراقچی بر حمایت قاطع ایران از دولت و ملت سوریه تاکید کرده و تریبونهای رسمی نیز به صراحت اعلام میکنند که ایران در ارائه حمایتهای میدانی از سوریه هیچ محدودیت و مانعی را پیش روی خود نمیبیند.
در این میان، یکی از سوالاتی که احتمالا ذهن بسیاری از افکار عمومی را به خود جلب کرده این است که نسبتِ تحولات و ناامنیهای جاری در سوریه با امنیت ملی ایران چیست؟ در این رابطه و برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه به ۳ مولفه مهم به نظر میرسد.
اولا، ترکیه یکی از بازیگران مهمِ پشت پرده درجریان ناآرامیهای جاری در سوریه است. آنکارا در طی سالهای اخیر کنشگریهای گستردهای را به ویژه در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی در دستورکار داشته و از این رهگذر بر آن بوده تا نفوذ خود را در این مناطق که مجاور با ایران هستند افزایش دهد. نفوذی که در مواردی نظیر تلاش برای احداث کریدور زنگزور و یا تقویت جریانهای پان ترکی و به ویژه ناتو در آسیای میانه، حامل هشدارها و تهدیدات جدی علیه امنیت ملی کشور است.
حال در همین فضا، دولت ترکیه توسعه نفوذ خود در غرب آسیا را هم به ضرر ایران در دستورکار قرار داده است. این بدان معناست که اگر جلوی این موضوع گرفته نشود، دایره نفوذ ترکیه در منطقه به ضرر تهران افزایش خواهد یافت و این موضوع حامل تبعات نامطلوبی برای امنیت ملی ایران خواهد بود. اهمیت این موضوع زمانی بیش از پیش درک میشود که بدانیم ترکیه با تفکرات نوعثمانیگری رجب طیب اردوغان، سال هاست که محور مقاومت در منطقه را درنقطه مقابل دستورکارهای مطلوبش میبیند و به دنبال تضعیف آن است.
موضوعی که حتی نوعی منفعت مشترک را برای ترکیه و اسرائیل در تقابل با ایران ایجاد کرده است. از این رو، ایستادگی ایران در برابر سناریوهای مد نظر ترکیه در خاک سوریه، یک الزام راهبردی برای منافع و امنیت ملی ایران است. نباید اجازه داد که ترکیه هم در آسایای میانه و قفقاز و هم در غرب آسیا، هر آنچه میخواهد انجام دهد. به هر حال، ایران جدای از اینکه درغرب آسیا دست برتر را در اختیار دارد، در منطقه دریای سرخ و تنگه باب المندب نیز به واسطه اشراف حوثیهای یمنی بر منطقه مذکور، از کارتهای برنده موثری در مواجهه با ترکیه برخوردار است و میتواند تحرکات ناامن کننده احتمالی آتی آنکارا علیه خود را متوازن کند.
از این رو، همانقدر که ترکیه با ناامن سازی منطقه به دنبال تحقق منافع خود است، محور ایران و روسیه نیز با سرکوب تروریستها و نقشههای ترکیه خود را موظف میداند که این توطئه را خنثی کنند و جای پای خود را در منطقه مستحکم کنند.
نکته دوم اینکه رژیم اسرائیل با ناامن سازی سوریه اهداف خاص و متنوعی را دنبال میکند. از یاد نبریم که ایران در میان بازیگران مختلفِ ذینفع در معادله سوریه، بیشترین تعداد پایگاههای نظامی را در خاک سوریه دارد. این بدان معناست که نفوذ ایران در سوریه بی همتاست و از منظر رقبا و دشمنان ایران، به مثابه یک تهدید بزرگ نگریسته میشود.
از این رو، اسرائیل سعی دارد با استفاده از اهرم گروههای تروریستی نظیر تحریر الشام، تا جای ممکن این نفوذ را تضعیف کند. موضوعی که چالشی بزرگ علیه امنیت صهیونیستها است. در عین حال، اسرائیل، سوریه را به مثابه بازیگری راهبردی میبیند که خط تدارکاتی موثری را نیز برای محور مقاومت و به طور خاص حزب بالله لبنان فراهم میکند. از این رو، ناامن سازی سوریه به معنای تضعیف حزب الله خواهد بود. سناریویی که مطلوب اسرائیل است. تل آویو در جریان جنگ اخیر با حزب الله لبنان، با شگفتانههای زیادی از ناحیه این گروه شیعی و مقاومت رو به رو شد.
تجربیات تاریخی نیز نشان داده اند که حزب الله لبنان پس از هر جنگی با اسرائیل، قویتر از قبل رشد پیدا کرده و چالشهای جدی تری را برای اسرئیل ایجاد کرده است. از این رو، اسرائیل با ایجاد بحران امنیتی در سوریه سعی دارد کلیت محور مقاومت را نیز تضعیف کند و اینطور وانمود کند که در سوریه توانسته به یک دستاورد قابل توجه علیه جریان مقاومت دست یابد. موضوعی که به ویژه نتانیاهو با محوریت اقدامات تبلیغاتی خود جهت رهایی از سیلی از بحرانهایی که وی و آینده حیات سیاسی اش را تهدید میکنند، به شدت به آن نیاز دارد.
توجه داشته باشیم که نفوذ منطقهای ایران یکی از اهرمهای قدرت ساز برای تهران است. از این رو، جریانهای رقیب و مخالف با ایران به هر نحو ممکن سعی دارند این اهرم را بیاثر کنند. موضوعی که از چشم اندازی کلان به تضعیف بنیانهای امنیت ملی ایران نیز ختم خواهد شد.
در نهایت سوم اینکه مدت زمان زیادی تا حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید باقی نمانده است. فردی که به احتمال زیاد با همراهی تیم تندروی خود در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد آمریکا، بر آن خواهد بود تا فشارهای گستردهای را به ایران به ویژه از منظر اقتصادی و تحریک گسلهای امنیتی داخلی وارد کند. از این رو، ترامپ و تیم وی سعی دارند تا قبل از حضور خود در قدرت، با استفاده از تمامی اهرمهای ممکن، فضایی مساعد را برای خودشان در مواجهه با ایران ایجاد کنند.
در این میان، بحرانزایی در سوریه و تضعیف اهرمهای قدرت ایران در این کشور میتواند یکی از راهبردهای آنها جهت مواجهه با به ادعای آن ها، ایرانِ ضعیف در آینده باشد. ایرانی که به زعم آنها حاضر باشد در مورد مساله اتمی خود و طیف متنوعی از دیگر پروندهای مرتبط، دست به مذاکره و سازش بزند. از این رو، ایران حضور قوی در جبهه سوریه و خنثی کردن توطئهها در شامات را به مثابه مقدمهای برای مواجهه قدرتمندانه با دور تازه فشارهای ترامپ و متحدانش علیه خود و محور مقاومت ارزیابی میکند.