صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۸۰۱۳۰۳
یک استاد دانشگاه گفت: «وزیر محترم علوم، اخیراً اعتراف کرده‌اید که ما در رتبه‌های بین‌المللی سقوط کرده‌ایم. من تعجب می‌کنم، مگر با این سیاست‌هایی که سال‌هاست در وزارت علوم و کشور است، انتظار رشد هم دارید.»
تاریخ انتشار: ۱۴:۰۵ - ۰۲ آذر ۱۴۰۳

بیست‌وپنج درصد استادان دانشگاه از کشور مهاجرت کرده‌اند، این عدد را وزیر علوم می‌گوید. حسین سیمایی صراف معتقد است خیلی مواقع «افرادی جایگزین آنها می‌شوند که شاید مرتبه ضعیف‌تری دارند.»

به گزارش خبرآنلاین، به‌گفته او: «این موضوع باعث می‌شود وضعیت دانشگاه و دانشجو نزول پیدا کند. وقتی حقوق اساتید در دانشگاه همسایه ما آن طرف آب، بین ۴ تا ۷ هزار دلار است و حقوق استاد تمام ما با ۵۰ پایه به سختی به هزار دلار می‌رسد، حالا فکر کنید یک استاد جوان که وارد دانشگاه می‌شود ۳۰۰ دلار می‌گیرد، ممکن است استاد تمام ما حال و انگیزه مهاجرت نداشته باشد، اما این استاد جوان می‌خواهد زندگی تشکیل دهد، مسکن تهیه کند، ماشین بخرد، فرزندش را راهی مدرسه کند، با ۳۰۰ الی ۴۰۰ دلار نمی‌تواند زندگی کند آن وقت جاذبه‌های آن طرف فراوان بوده، طبیعتا علاقه‌ای نیز ندارد که مهاجرت کند، اما برای معیشت مجبور است.»

حاضر نشدند نام من را در هیئت ایرانی وارد کنند

درهمین‌باره حسین آخانی، استاد دانشگاه تهران می‌گوید: «وزیر محترم علوم، اخیرا اعتراف کرده‌اید که ما در رتبه‌های بین‌المللی سقوط کرده‌ایم. من تعجب می‌کنم، مگر با این سیاست‌هایی که سال‌هاست در وزارت علوم و کشور است انتظار رشد هم دارید. بگذارید فقط از دو اتفاقی که در یک ماه و اندی اخیر برای بنده افتاده است شما را آگاه کنم.»

او بیان می‌کند: «من برای سخنرانی در اجلاس تغییر سازمان ملل در باکو دعوت شدم. این اتفاق خیلی به ندرت، آنهم در شرایطی که ایران در بدترین دوران ارتباطی خود با جهان است، برای استادی از داخل ایران رخ می‌دهد. برای خرج این سفر با معاونت علمی ریاست جمهوری تماس گرفتم. اول قول مساعد دادند بعد حتی تلفن من را جواب ندادند. به روابط بین‌الملل وزارتخانه و دانشگاه تماس گرفتم. گفتند شما یکبار سفر رفته‌اید دیگر به شما کمک تعلق نمی‌گیرد. با شخص خانم انصاری رئیس سازمان حفاظت محیط تماس گرفتم، ایشان هم گفتند ما نمی‌توانیم. می‌دانید عمیق‌تر از این درد چه بود، اینکه سازمان حفاظت محیط زیست حتی حاضر نشد نام من را در هیئت ایرانی وارد کند و من به‌عنوان عضو هئیت ازبکستان رفتم! یعنی در این مملکت تعریف نشده که استادی از دانشگاه‌های کشور به یکی از جلسات جانبی این اجلاس مهم برود.»

آخانی ادامه می‌دهد: «باز دردناک‌تر از آن اینکه از هیئت ایرانی دعوت کردم به سخنرانی من بیایند و از این فرصت برای استحکام روابط با کشور ازبکستان استفاده کنند، نه تنها نیامدند بلکه درست در همان زمان سخنرانی من با ایرانی‌ها جلسه گذاشتند (ساعت ۱۲ ظهر) که نتوانند در جلسه سخنرانی من باشند. سخنرانی من هم در رابطه با ایران بود که حداقل برای سوادشان خوب بود. می‌دانید بلافاصله بعد از سخنرانی من وزیر محیط زیست ازبکستان پیشنهاد چربی برای ترک دانشگاه تهران و استخدام در دانشگاه جدالتاسیس بین‌المللی آنجا داد، نا قابل ۴ برابر حقوق دانشگاه تهران با کلیه نیاز‌های پژوهشی! فعلا گفت یک اتاق برایشان اختصاص دهید. البته من وسوسه نشدم، فقط خواستم بدانید که با این وضعی که هستیم با سپردن پست‌های بالای مملکتی به افراد کم دانش و کم سواد، آنها هیچ درکی از پژوهش، دانشگاه بین‌الملل ندارند. فقط بدانید من حتی از بردن دانشجویانم به چیتگر به‌دلیل قوانین ومحدودیت‌های دست و پا گیر محرومم. با توجه به شرایطی که من دارم رصد می‌کنم، سقوط دانشگاه حتمی است.»

کسی به فریاد استاد دانشگاه گوش نمی‌دهد 

این استاد دانشگاه تهران با اشاره به مورد دیگر می‌گوید: «استاد دهباشی و همکاران در ۱۶ مهر ۱۴۰۳ مراسمی در شب‌های معروف بخارا برای تجلیل از اینجانب ترتیب دادند. من سال‌هاست که در کنار کار دانشگاهی خود در مورد خطرات گونه‌های مهاجم برای زیست بوم و سلامت می‌نویسم. گروهی ناآگاه و شایدم سود جو که خود را حامی سگ‌های ولگرد می‌دانند از این فعالیت من ناراحت‌اند. آنها بار‌ها من را تهدید به قتل کرده‌اند. من هم از برخی از آنها به دستگاه قضایی شکایت بردم. یکی از سرکرده‌های آنها دست به تخلفاتی زده است که اگر من استاد دانشگاه فقط یکی از این تخلفات را انجام دهم فکر می‌کنم طی چند روز به زندان می‌افتم و به هزار و یک اتهام امنیتی متهم می‌شوم. او لشکری از اوباشان را فرستاد و مراسم شب‌های بخارای استاد دهباشی را به هم زد و فیلمش را برای من‌وتو فرستاد.»

آخانی ادامه می‌دهد: «حتی پلیس و کلانتری هم آمدند وگزارش دادند. همان فرد به استاد دهباشی زنگ زد و گفت پسرت را می‌کشم. به دستگاه قضایی، وزارت اطلاعات، پلیس امنیت، حراست دانشگاه تهران با اسناد محکم گزارش کردیم ولی هنوز این فرد و لشکر شعبان بی‌مخش به رفتار خودشان ادامه می‌دهند و بار‌ها گفته (حتی به قاضی) که من برای اطلاعات کار می‌کنم. ببینید سرنوشت استادی که در کنار کاری علمی و بین‌المللی‌اش مسئولیت اجتماعی دارد چه شده است وچه هزینه‌هایی می‌پردازد و دستگاه‌های مسئول به فریاد کمک او گوش نمی‌کنند. در همان جلسه آقای دکتر محسنی همکار دانشکده حقوق وشمار زیادی از استادان دانشگاه حضور داشتند. حداقل یک مورد از فعالیت‌های من در مورد ساختمان ایجاد شده در فضای دانشگاه تهران را شما خودتان آگاهی دارید. بیش از این مصدع اوقات نمی‌شوم، اگر وقتی دادید می‌رسم خدمت‌تان که اگر چه از بهبود دانشگاه ناامیدم، حداقل نکات در مورد دانشگاه سبز و دلایل سقوط دانشگاه خدمت‌تان بگویم.»

ارسال نظرات