صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

دختر جوانی که توسط پلیس به همراه یک پسر دستگیر شده بود، از زندگی نابسامان خود پس از مرگ مادرش سخن گفت.
تاریخ انتشار: ۱۴:۱۵ - ۲۱ آبان ۱۴۰۳

دختر ۱۸ ساله‌ای که توسط ماموران تجسس کلانتری سپاد مشهد دستگیر شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی گفت: ۱۲ سال بیشتر نداشتم که مادرم به خاطر ناراحتی‌های روحی و روانی و بداخلاقی‌های پدرم خودکشی کرد و بدین ترتیب روز‌های تلخ زندگی من و خواهر کوچکم آغاز شد.

به گزارش خراسان، پدرم مردی پرخاشگر و زورگو بود و به همین خاطر وقتی یک سال بعد از مرگ مادرم با زن دیگری ازدواج کرد، من دیگر نتوانستم با آنها زندگی کنم چراکه دیگر مادرم نبود از من حمایت کند. از سوی دیگر، نامادریم هم مرا دختری مزاحم می‌دانست به همین دلیل به خانه پدربزرگم پناه بردم تا با آنها زندگی کنم، اما این رخداد‌های تلخ موجب شد به دختری گوشه‌گیر و افسرده تبدیل شوم.

در یکی از همین روز‌ها به منزل یکی از همکلاسی‌هایم رفتم تا با هم درس بخوانیم چراکه مهین نیز تقریبا سرنوشتی مشابه من داشت. پدر و مادرش از یکدیگر جدا شده بودند و مهین در حالی با مادرش زندگی می‌کرد که روز‌های سختی را می‌گذراندند، اما مادر او بسیار مهربان بود و جای مادرِ مرا هم پر می‌کرد. به این دلیل رفاقت من و مهین خیلی صمیمی شد.

مادر او مجبور بود برای تامین مخارج زندگی و پرداخت اجاره منزل در ۲ نوبت کار کند و من و مهین بیشتر اوقات تنها بودیم. آن روز‌ها فقط آرزو‌های بزرگ خود را مرور می‌کردیم و هر کدام دوست داشتیم به آن آرزو‌ها برسیم.

در این شرایط به پیشنهاد مهین و برای رفع نیاز‌های مالی به سراغ افراد هوسران رفتیم تا با فریب آنها پولدار شویم. خیلی زود برای خودمان لباس‌های شیک خریدیم و گاهی نیز اموال مردان هوسران را می‌ربودیم و آنها را با مشخصات دروغین در سایت دیوار می‌فروختیم. هر بار که در فروش لوازم موفق می‌شدیم، جرأت بیشتری پیدا می‌کردیم تا اینکه من با جوانی به نام احد آشنا شدم.

او که در مشهد به صورت مجردی زندگی می‌کرد، در زمینه فروش تلفن‌های همراه فعالیت داشت. وقتی من ماجرای فروش اموال سرقتی در سایت دیوار را برایش بازگو کردم، او خیلی مرا تشویق کرد و برخی اوقات گوشی‌های تلفن را به من می‌داد تا آنها را برایش بفروشم.

پدرم سرگرم زندگی خودش بود و اصلا کاری به کار من نداشت. پدربزرگم بیمار شده بود و مادربزرگم نیز در بیمارستان به سر می‌برد و من هم در خانه مجردی احد زندگی می‌کردم. حالا با یکدیگر همکار شده بودیم و سود اجناسی را که می‌فروختیم با یکدیگر تقسیم می‌کردیم.

من، چون به احد علاقه‌مند بودم و می‌خواستم زودتر به خواستگاریم بیاید، همه پول‌ها را به او می‌دادم، ولی ماموران کلانتری سپاد ما را ردیابی کردند و زمانی که مشغول فروش لوازم سرقتی بودم وارد خانه مجردی احد شدند و ما را دستگیر کردند. آنجا بود که فهمیدم احد از مالخران حرفه‌ای گوشی‌های سرقتی است.

با دستور ویژه سرهنگ جواد یعقوبی (رئیس کلانتری سپاد مشهد) تحقیقات پلیس برای کشف دیگر جرائم دختر جوان و همدستش ادامه دارد.

ارسال نظرات