حامیان حمله به زیرساخت های هسته ای ایران، استدلال کردهاند که اکنون زمان مناسبی برای چنین حمله ای است و بر نیاز فوری به جلوگیری از نزدیک شدن زمان گریز هستهای ایران، ناکامی تلاشهای دیپلماتیک و درگیریهای منطقهای تأکید دارند.
به گزارش دیپلماسی ایرانی؛ با این حال، این دیدگاه، برخی پیچیدگیها و پیامدهای احتمالی چنین حملهای را نادیده میگیرد. تصمیم دولت اسرائیل برای خودداری از حمله به تأسیسات هستهای، تصمیمی منطقی است و نباید مورد بازنگری قرار گیرد. هدف قرار دادن تأسیسات هستهای ایران تهدید وجودی ایرانِ هستهای برای اسرائیل را از بین نمیبرد؛ در واقع، این تهدید را تشدید میکند. گرچه یک راهحل دیپلماتیک فرآیندی آهسته و دشوار است اما همچنان بهترین گزینه برای مهار جاهطلبیهای هستهای ایران به شمار میرود.
منتقدانی که خواهان حملات نظامی هستند، دیپلماسی را ابزاری ناکافی در برابر اشاعه هستهای ایران میدانند. هرچند بی گمان گفت وگوهای هسته ای ناکام مانده و چشمانداز توافق جدید هستهای هم تیره است اما تصور حملات نظامی به عنوان یک جایگزین منطقی برای توافق، به دلایل گونه گونی نادرست است.
نخست، نابود کردن کامل تأسیسات هستهای ایران یک چالش گرانسنگ است. برنامه هستهای ایران شامل شمار زیادی سایتهای تولید و غنیسازی اورانیوم، معادن و مراکز تحقیقاتی است که همه آنها پیشرفتهتر و پراکندهتر هستند. از بین بردن این برنامه به عملیات نظامی بسیار پیچیدهای نیاز دارد و احتمال دارد که «برنامه سانتریفیوژها بتواند به سرعت در شکلی مقاومتر بازسازی شود.»
دوم، تأسیسات کلیدی، مانند مراکز غنیسازی اورانیوم ایران، بسیار مستحکم هستند و برای نابودی کامل به تسلیحات سنگرشکن نیاز دارند. این کار احتمالاً به حمایت ایالات متحده نیاز دارد، بهویژه از طریق بمب های عظیم سنگرشکن این کشور که برای هدف قرار دادن سایتهای زیرزمینی طراحی شده اند (در حالی که اسرائیل نسخهی کوچکتری از بمب های سنگرشکن را در اختیار دارد، احتمالاً خسارت وارده محدود خواهد بود). با این حال، بایدن مخالفت خود را با حمله به سایتهای هستهای ایران ابراز کرده است. هرگونه حمایت از چنین اقدامی توسط اسرائیل میتواند واشنگتن را عمیقتر درگیر منازعه کند، باعث خشم بینالمللی شود و تلاشهای آمریکا را برای جلب حمایت جهانی در جبهههای دیگر، از جمله اوکراین و دریای چین جنوبی، پیچیدهتر کند.
سوم، حتی در سناریوی ایدهآلی که حملات نظامی بهطور مؤثر تأسیسات کلیدی را نابود کند، دانش فنی مربوط به غنیسازی اورانیوم، فناوری رآکتور و چرخه سوخت لازم برای حفظ شکافت هستهای همچنان دستنخورده باقی میماند. حذف این دانش نیازمند عملیات مخفیانهی پایدار در داخل جامعه علمی ایران است که کاری طاقتفرسا و دشوار به شمار می رود. گرچه اسرائیل در گذشته از ترورهای هدفمند برای محدود کردن این دانش استفاده کرده اینکه آیا چنین راهبردای با اهداف بلندمدت موساد در مقابله با توانمندیهای هستهای ایران سازگار باشد یا نه، مورد تردید است.
بیش از تداوم دانش فنی، عزم ایران برای پیگیری دستیابی به سلاحهای هستهای اهمیت دارد. تعرض های نظامی گذشته علیه تأسیسات هستهای ایران، فقط عزم این کشور را تقویت کرده است. بررسی ها نشان میدهد که به رغم عملیات مخفیانه اسرائیل، از جمله حملات سایبری و ترورها، ایران بهطور مداوم ذخایر اورانیوم غنیشده و سانتریفیوژهای عملیاتی خود را افزایش داده است. در سال ۲۰۲۱، ایران برای اولین بار در پاسخ مستقیم به عملیات خرابکاری اسرائیل در تأسیسات هستهای نطنز در سال ۲۰۲۱، اورانیوم را تا ۶۰ درصد غنی کرد. عملیات اسرائیل فقط بهطور موقت می تواند بلندپروازی هستهای ایران را متوقف کند. موفقترین مداخلات نظامی زمانی رخ میدهند که تهدید اشاعه در مراحل اولیه باشد؛ ایران از آن مرحله بسیار فراتر رفته است.
علاوه بر این، برنامهی هستهای ایران تا حد زیادی در واکنش به تهدیدهایِ ادراکشده نسبت به بقای آن، شکل گرفته است. برای مثال، برنامهی هستهای پاکستان بهطور مستقیم از واکنش به جنگ آزادیبخش بنگلادش در سال ۱۹۷۱ پدید آمد. به همین ترتیب، تصمیم اسرائیل برای توسعه سلاحهای هستهای به شدت تحت تأثیر بحران سوئز در سال ۱۹۵۶ و تنشهای منطقهای بعدی قرار داشت. یک حمله تمامعیار اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران به احتمال زیاد ذهنیت تهدید تهران را افزایش داده و پیگیری این کشور برای دستیابی به زرادخانهی هستهای را تسریع خواهد کرد.
منتقدان حمله به تأسیسات هستهای غالباً به خطر آغاز یک جنگ منطقهای گسترده اشاره میکنند. با تشدید درگیریها با حماس در غزه، حزبالله در لبنان و حوثیها در یمن، چنین جنگی از پیش آغاز شده است. با این حال، حملات نظامی میتوانند درگیریهای موجود را طولانی کرده و به بیثباتی منطقهای بیشتر دامن بزنند.
ویلیام برنز William Burns، مدیر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) اوایل این ماه گفت که هیچ مدرکی مبنی بر تصمیم ایران برای ساخت سلاح هستهای وجود ندارد. تاکنون، تهران از برنامهی هستهای خود به عنوان یک ابزار بازدارنده استفاده کرده و نه به عنوان یک قابلیت تهاجمی. گرچه ایران بهآهستگی به آستانهی اشاعه نزدیکتر شده، اما از آن عبور نکرده و این نشان میدهد که هنوز یک پنجرهی تنگ برای تعامل دیپلماتیک وجود دارد. اگرچه دیپلماسی تاکنون چندان مؤثر نبوده و مورد علاقهی اسرائیل هم نیست، اما پیگیری تلاشهای گام به گام دیپلماتیک، به جای توافقی جامع مانند برجام ۲۰۱۵ ممکن است مفید باشد.
اسرائیل میتواند از توافقات محدود و تاکتیکی که جنبههای نگرانکنندهی برنامه هستهای ایران را در ازای کاهش جزئی تحریمها متوقف می سازد، حمایت کند. تلاشهای دیپلماتیک کوچکتر و قابلدسترستر میتوانند روند را کند کنند و از شکستهای همهجانبهی گفتوگوهای گذشته جلوگیری کنند. واسطههای منطقهای میتوانند به گفتوگوهای غیرمستقیم میان اسرائیل، آمریکا، کشورهای اروپایی و ایران کمک کنند. این کار میتواند بدون الزام به مذاکرات رسمی، کانالهای ارتباطی را باز نگه دارد. چین یا روسیه، که روابط خود را با ایران گسترش دادهاند، نیز علاقهمند به جلوگیری از اشاعهی هستهای ایران هستند و ممکن است بخواهند ایران را به سمت خودداری هستهای سوق دهند.
چه بسا که اسرائیل بخواهد برای اعمال تحریمهای سختتری، که بهطور خاص بر برنامههای هستهای و موشکی ایران متمرکز هستند، در همکاری با دیگر قدرتها فشار وارد کند. تحریمها باید بهطور خاص بر صنایع یا افراد مرتبط با برنامه هستهای ایران متمرکز باشند، مانند مسدود کردن واردات فناوری و مسدود کردن داراییهای مرتبط با زیرساختهای هستهای تهران.
برای اسرائیل ضروری است که پیامدهای گستردهتر هرگونه اقدام نظامی علیه ایران را در نظر بگیرد. در حالی که افرادی با رویکرد تند، مانند نخستوزیر سابق، نفتالی بنت، ممکن است حملات نظامی را فرصتی تاریخی برای بازسازی خاورمیانه تلقی کنند، اسرائیل باید بسنجد که آیا چنین اقداماتی با منافع بلندمدت آن همخوانی دارد و به کاهش انزوای فزایندهاش در جامعه جهانی کمک میکند یا خیر.
نویسنده: دورین هورشگ Doreen Horschig، عضو پژوهشی پروژهی مسائل هستهای در مرکز واکاوی های راهبردی و بینالمللی در واشنگتن دیسی است.