لوید لولین جونز استاد ولزی تاریخ باستان در دانشگاه کاردیف است که به ویژه بر پژوهش دربارۀ تاریخ ایران باستان تمرکز دارد. او کتاب «ایرانیان؛ عصر پادشاهان بزرگ» را برای مخاطبان عمومی نوشته شده و هدفش بازنمایی صحیح تاریخ امپراتوری هخامنشی بوده است. جونز در این کتاب کوشیده است تا اینبار از زاویهی متفاوتی به تاریخ هخامنشی نگاه کند و به گفتۀ خودش از بیش از دو هزار سال «تحریف و اطلاعات نادرست غربی» فاصله بگیرد.
به گزارش فرادید، ایدهی اصلی کتاب لولین جونز این است که امپراتوری هخامنشی، که از سده ششم تا چهارم پیش از میلاد رونق داشت، توسط دشمنان یونانیاش به شکلی ناعادلانه بهعنوان قومی «وحشی» و «زنانهخو» تصویر شده است. این تبلیغات یونانیان سپس توسط نسلهای بعدی استعمارگران اروپایی تکرار و حتی تقویت شده تا دیدگاههای نژادپرستانه و استعماری خود را توجیه کنند.جونز معتقد است که اکنون با در اختیار داشتن متون بومی کافی میتوانیم به «نسخه ایرانی» تاریخ هخامنشی دست یابیم و این امپراتوری را نه از نگاه دشمنانش بلکه از منظری درونی مورد بررسی قرار دهیم.
به همین دلیل لولین جونز از منابع غیر یونانی بهطور گستردهای استفاده کرده تا ریشههای هخامنشیان را روشن کند و بهطور مکرر به نقد تاریخنگاران یونانی در توصیف کلی پادشاهان هخامنشی پرداخته است. بهعنوان مثال، تصویرسازی نویسنده از کمبوجیه، برخلاف توصیفهای رایج یونانیان از او بهعنوان پادشاهی ناتوان، او را بهعنوان فردی قدرتمند و مقاوم توصیف میکند (حتی اگر به اندازهی کوروش مقتدر نباشد). نویسنده بهطور گستردهای از یافتههای باستانشناسی و منابع متنی غیر یونانی، مانند لوحهای میخی بابلی، استفاده کرده تا از رویکرد یونانمحور پرهیز کند و به بازسازی نسخه ایرانی بپردازد.
انتقادهای جونز از تاریخنگاری غربی معمولاً به شکل اظهارنظرهای تند بیان میشود. به عنوان مثال، او این نکته را که غربیان امروزی نام «داریوش» را بهجای تلفظ درست و اصیل این نام یعنی «دارایَوَهوش» به کار میبرند، «کیفرخواستی تلخ علیه روند فسادآمیز تاریخنگاری غربی» میداند. البته برخی منتقدان کتاب مانند گای جکسون معتقدند اگرچه ایدۀ اصلی جونز در رابطه با تحریف تاریخ ایران توسط غربیها درست است، اما جونز گاهی در نشان دادن این امر راه افراط پیموده و خودش گرفتار تحریف شده است.
با این حال حتی این منتقد نیز اذعان میکند که کتاب «ایرانیان: عصر پادشاهان بزرگ» دارای مطالب جذاب بسیاری است که از جمله آنها فصلهای مربوط به امور داخلی هخامنشیان در فاصله میان حمله خشایارشا به یونان و تهاجم اسکندر به ایران است که معمولاً در تاریخنگاری غربی کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
نکتۀ مثبت دیگری که در مورد کتاب میتوان به آن اشاره کرد، روانی متن و جاذبۀ ادبی آن است. این کتاب یک اثر تاریخی کسلکننده پر از توصیفهای بیروح نیست. در واقع جونز با تواناییهای ادبی خود یک روایت سرگرمکننده از تاریخ ایران خلق کرده است که خواندن آن بیشتر شبیه به خواندن یک رمان است تا یک کتاب تاریخ.
علاوه بر این، تقسیمبندی کتاب نیز به شکل مناسبی صورت گرفته که خواندن آن را جذابتر و راحتتر میکند. کتاب به سه بخش تقسیم شده است که هر یک شامل چندین فصل است.
بخش اول با عنوان «تأسیس امپراتوری»، با جزئیات فراوانی نحوه به قدرت رسیدن هخامنشیان را توضیح میدهد. این بخش شامل ظهور و فتوحات کوروش است و زمانی که ایران به مصر حمله میکند به پایان میرسد. در این قسمت از کتاب، جونز تصویری جامع و چندوجهی از ایرانیان و اهمیت تاریخی آنها ترسیم میکند و نشان میدهد که چگونه آنها بر تمدنهای اطراف خود تأثیر گذاشتند و چگونه از آنها تأثیر پذیرفتند. توصیفهای دقیق از تکنیکهای نبرد و تسلیحات در این بخش و سایر بخشهای کتاب مشهود است.
بخش دوم کتاب با عنوان «ایرانی بودن»، یک شرح دقیق در خصوص دربار هخامنشی و جزئیات روابط سلطنتی همراه با بینشهای جذاب درباره آداب و رسوم، ارزشهای اجتماعی و عرفها است. این فصل توضیحات جامعی درباره سیستم حکومتی، ساختار بوروکراتیک، ساختوساز کاخ و موضوعات مربوط به دین در عصر هخامنشی ارائه کرده است. در اینجا نویسنده حتی به برخی از کوچکترین جزئیات زندگی روزمره در دربار هخامنشی نیز اشاره کرده و توجه خاصی به نقش زنان و روابط پیچیده سلطنتی داشته است.
بخش سوم و پایانی کتاب با عنوان «امپراتوری بزرگ»، داستان هخامنشیان را از مرگ داریوش تا سقوط آخرین پادشاه هخامنشی روایت میکند. در اینجا توصیفهای قابل توجهی از جنگهای یونانی-ایرانی وجود دارد که عمدتاً بر اساس منابع یونانی نوشته شدهاند، زیرا منابع دیگر کمیاب هستند. در این فصل نویسنده ادعا میکند که هخامنشیان به سناریوی «صعود و سقوط» دچار نشدهاند که در آن، قدرت آنها به تدریج کاهش یابد، بلکه بر عکس، پایان آنها ناگهانی بود و حمله اسکندر مانند یک غافلگیری به وقوع پیوست.
اگرچه جونز بخش دوم کتابش را به جزئیات دربار هخامنشی و ارزشهای فرهنگی و اجتماعی آنها اختصاص داده، در سایر بخشهای کتاب نیز بر بستر فرهنگی وقایع تمرکز دارد. بهعنوان مثال، هنگام توصیف نحوه تصرف حرمسرا توسط اسکندر، نویسنده توضیح دقیقی از ارزش حرمسرا، نقش نمادین آن و چگونگی تأثیر آن بر پادشاه و مشروعیت او ارائه میدهد. علاوه بر این، خواندن درباره تجهیزات نظامی ایرانی، استراتژیهای جنگ و حتی زندگی روزمره سربازان از موارد بسیار جالب این کتاب است.
در ضمیمه کتاب نیز بخشی با عنوان «شخصیتهای دراماتیک» وجود دارد که در آن، نامهای اصلی پادشاهان، اشراف، درباریان و غیرایرانیان جمعآوری و معانی آنها توضیح داده شده است که افزونه جالبی است که به خوبی در محتوای کتاب جای میگیرد.
در پایان باید به یک ایراد قابل توجه در نگارش کتاب اشاره کرد که عبارت است از ارجاع نامناسب به منابع. نویسنده ارجاعات درونمتنی دقیقی در کتاب خود نیاورده و گاهی مطالبی را از نویسندگان مختلف نقل میکند که اگر بخواهید به متن اصلی آنها رجوع کنید، حتما در یافتنشان با دشواری رو به رو خواهید شد. در واقع بر سر همین نکته است که برخی منتقدان، کتاب را مستعد برخی تحریفات دانستهاند. اما در هر حال این گونه تحریفات و خطاها اگر هم وجود داشته باشند، آنقدر نیستند که نتوان آنها را در چاپهای بعدی اصلاح کرد و بنابراین مانع از این نیستند که این کتاب به عنوان اثری متفاوت و آگاهیبخش، جایگاه ممتاز و منحصر به فرد خود را در حوزۀ پژوهشهای مربوط به تاریخ ایران باستان داشته باشد.