صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۹۱۵۳۵
«اگر این جنگ جهانی در امتداد خطوط جنگ خاورمیانه و درگیری اوکراین رخ دهد، دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم دامنه آتش آن محدود و مهار شده باشد و به دیگر نقاط سرایت نکند. هر تعداد اشتباه محاسباتی یا حادثه نظامی در تنگه تایوان یا دریای چین جنوبی می‌تواند باعث رویارویی مستقیم بین چین و ایالات متحده شود.»
تاریخ انتشار: ۱۶:۱۰ - ۰۶ آبان ۱۴۰۳

اگر از شهروندان عادی هر کشوری بپرسید که آیا رهبران آن‌ها باید جنگ را آغاز کنند، تقریبا همه یک «نه» قاطع خواهند داد. عموم مردم به طور کلی مخالف جنگ هستند، اما رهبرانی را تحمل می‌کنند که قدرت، میراث و منافع ویژه را بر خواسته‌های مردم خود ترجیح می‌دهند. 

به گزارش عصرایران، این گونه است که ما بی‌پروا به سمت یک درگیری و جنگ جهانی در حال حرکتیم که می‌تواند از بحران‌های منطقه‌ای در حال گسترش خارج شود. 

بیایید با خاورمیانه شروع کنیم. اسرائیل با حمله صبح شنبه خود به ایران در آستانه کشاندن ایالات متحده به جنگ منطقه‌ای با ایران است. این طرح‌ها هفته‌ها پیش طراحی شد و اسرائیل در نهایت بامداد شنبه دست به حمله زد. 

اگرچه، در حال حاضر، به نظر می‌رسد ایران خویشتنداری نشان می‌دهد، اما به نظر می‌رسد رهبری ایالات متحده برای جلوگیری از تشدید این تنش آماده نیست. دولت بایدن ناکارآمدی خود را ثابت کرده است. نه تنها در تامین آتش بس در غزه شکست خورده است، بلکه دولت اسرائیل را با ارائه کمک‌های نظامی در برابر ایران جسورتر می‌سازد. 

به نوبه خود، اسرائیل نیز به تشدید تنش ادامه می‌دهد و درخواست‌های ایالات متحده برای خویشتنداری را نادیده می‌گیرد و مطمئن است که گروه‌های لابی قدرتمند اسرائیل تضمین خواهند کرد که سیاستمداران آمریکایی به تامین پول، سلاح و اطلاعات به آن‌ها ادامه می‌دهند. 

جنگ روسیه و اوکراین

یک درگیری منطقه‌ای در خاورمیانه می‌تواند با کشیده شدن پای روسیه به ماجرا، به جنگ بزرگ‌تری تبدیل شود. با توجه به حضور روسیه در سوریه، هیچ پیش بینی دقیقی وجود ندارد که روسیه ممکن است به یک جنگ منطقه‌ای با دخالت ایالات متحده چه واکنشی نشان دهد. آنچه ما می‌دانیم این است که روسیه هشدارهایی قوی به اسرائیل در موردعدم حمله به سایت‌های هسته‌ای ایران داده است. 

درک موضع روسیه دشوار نیست. برای ایالات متحده، یک جنگ منطقه‌ای خاورمیانه به معنای وارد شدن به نبرد به نفع اسرائیل است. برای روسیه که در صحنه جهانی منزوی شده است، این منطقه کلید شبکه‌ای از منافع در هم تنیده است. روسیه پهپادها و موشک‌های بالستیک را برای استفاده علیه اوکراین از ایران خریداری می‌کند و ایران نیز به نوبه خود همواره مشتری بالقوه سیستم‌های دفاعی پیشرفته روسیه است. 

جنگ در خود اوکراین هم به شدت ادامه دارد، جایی که طرف‌های درگیر جهانی هستند. اعضای ناتو که متعهد به یک پیمان دفاعی متقابل هستند، از اوکراین در جنگش علیه روسیه حمایت می‌کنند. در پاسخ، ۴ کشور به‌عنوان «محور مقاومت» گرد هم آمده‌اند - میچ مک‌کانل، رهبر جمهوری‌خواه سنا این ۴ کشور را «محور شرارت جدید» می‌داند: روسیه، چین، کره شمالی و ایران. 

غرب به عنوان بخشی از اتحاد خود، به تامین تجهیزات نظامی اوکراین با قابلیت‌های تهاجمی بیشتر ادامه می‌دهد. ولودیمیر زلنسکی رئیس جمهوری اوکراین خواهان موشک‌های دوربردی است که بتوانند به عمق خاک روسیه حمله کنند. ولادیمیر پوتین، رئیس فدراسیون روسیه بارها هشدار داده است که در صورت عبور از برخی خطوط قرمز، او حق استفاده از سلاح‌های هسته‌ای تاکتیکی را حفظ خواهد کرد. 

تا کنون، غرب از برخی از خطوط قرمز پوتین بدون اندیشیدن درباره عواقب آن، عبور کرده است. سوالی که مطرح است این است: هر دو طرف تا کی می‌خواهند این رولت روسی را بازی کنند؟ 

هم درگیری‌های خاورمیانه و هم جنگ اوکراین، خطر فزاینده‌ای را ایجاد می‌کند که ایالات متحده و ناتو در نهایت در رویارویی مستقیم با روسیه و متحدانش و در یک جنگ جهانی جدید قرار گیرند. 

گلوله برفی در شرق دور

اگر این جنگ جهانی در امتداد خطوط جنگ خاورمیانه و درگیری اوکراین رخ دهد، دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم دامنه آتش آن محدود و مهار شده باشد و به دیگر نقاط سرایت نکند. 

هر تعداد اشتباه محاسباتی یا حادثه نظامی در تنگه تایوان یا دریای چین جنوبی می‌تواند باعث رویارویی مستقیم بین چین و ایالات متحده شود. 

به عنوان مثال، یک جنگ گسترده‌تر در اروپای شرقی یا خاورمیانه می‌تواند به چین فرصتی برای جنگ بر سر تایوان بدهد. تا کنون، به نظر می‌رسد چین عجله‌ای برای تهاجم ندارد و به طور ضمنی سیاست ایالات متحده مبنی بر «ابهام استراتژیک» را می‌پذیرد - جایی که ایالات متحده عمدا پاسخ این سوال را که آیا به طور مستقیم از تایوان دفاع خواهد کرد یا خیر، مبهم گذاشته است. 

اگر غرب درگیر یک جنگ تمام عیار با روسیه یا خاورمیانه شود، محاسبات فعلی چین ممکن است تغییر کند. 

حتی در صورت تهاجم به تایوان، چین احتمالا از غرب پریشان برای اقدامات تهاجمی‌تر در دریای چین جنوبی، جایی که پتانسیل درگیری بالا است، استفاده خواهد کرد. 

این قدرت رو به رشد شرقی در حال حاضر نسخه خاص خود از «دکترین مونرو» را اجرا می‌کند. چین با زیرپا گذاشتن قوانین بین‌المللی، با ادعای کنترل بر مسیرهای ناوبری که کشورهای همسایه ویتنام، مالزی و فیلیپین را تهدید می‌کند، قدرت خود را افزایش می‌دهد. 

تاریخ به عنوان راهنمای ما

دو حقیقت مطلق در مورد جنگ وجود دارد. پس از شروع، نتیجه غیر قابل پیش بینی است. ثانیا، و مهمتر از آن، جنگ‌ها همیشه تشدید می‌شوند. در سه جبهه شاهد درگیری‌هایی هستیم که هر دو ویژگی را داراست. 

تاریخ معلم قدرتمندی است و وقت آن است که کتاب تاریخ را مرور کنیم. بسیاری از آنچه در صفحه شطرنج ژئوپلیتیک امروزی رخ می‌دهد مشابه رویدادهایی است که در اوایل قرن بیستم رخ داد. 

به دلیل گستاخی و حماقت محض، روابط بین سه پسرعمو - پادشاه جورج پنجم بریتانیا، قیصر ویلهلم دوم آلمان و تزار نیکلاس دوم روسیه - به دلیل ترکیبی از عوامل شخصی، سیاسی و ملی بدتر شد. این در نهایت منجر به بروز دعوای عظیم خواهر و برادری شد که ما آن را به عنوان جنگ جهانی اول می‌شناسیم. 

مانند امروز، چندین عامل کلیدی زمینه را برای جنگ جهانی اول فراهم کردند. نظامی‌گری و ناسیونالیسم در حال افزایش بود و مسابقه تسلیحاتی بین قدرت‌های بزرگ بیداد می‌کرد. امپراتوری‌های اروپایی درگیر رقابت شدید برای تسلط جهانی و دسترسی به منابع، به ویژه در آفریقا بودند. 

همانند امروز، قدرت‌ها به اتحادهایی تقسیم شدند: اتحاد سه‌گانه بین آلمان، اتریش-مجارستان و ایتالیا (اگرچه ایتالیا بعدا عقب نشینی کرد) از یک طرف، و سه‌گانه آنتانت، با روسیه محاصره شده که به فرانسه و بریتانیا پیوست. در سناریویی که امروز بازتاب دارد، این اتحادها قرار بود دفاع متقابل را فراهم کنند، اما همچنین موقعیتی مخاطره‌آمیز ایجاد کردند که در آن درگیری با یک عضو می‌تواند به سرعت به یک جنگ گسترده‌تر تبدیل شود. 

این قدرت‌ها در آن زمان امپراتوری‌ها بودند. رعایای آن‌ها را می‌توان به خاطر ناتوانی در تحت تاثیر قرار دادن رهبران خود، که همیشه در معرض حماقت محض آن‌ها قرار می‌دادند، توجیه کرد. اما امروز هم اگر نه همه، اما برخی از بازیکنان با شرایط آن زمان مطابقت دارند. 

در غرب دموکراتیک قرار است صدایی داشته باشیم. با این حال، بسیاری از سیاستمداران امروزی، با کمک رسانه‌های جریان اصلی، نسبت به خواسته‌های رای‌دهندگان خود بی‌تفاوت به نظر می‌رسند و در عوض به طبقه کمک‌کننده و منافع ویژه خود و آن‌ها توجه می‌کنند. 

در این محیط گیج کننده از منافع متقابل جهانی و رهبری غیرقابل پاسخگو، شانس ما برای جلوگیری از یک جنگ جهانی اندک به نظر می‌رسد. با این حال، آن‌هایی از ما که حق اعمال فشار بر دولت‌هایمان را داریم، باید به فشار بر سیاست‌گذاران ادامه دهیم تا قبل از اینکه خیلی دیر شود، این جنون را متوقف کنند. 

* فرانک گیوسترا*/وبگاه اینترسپت، تاجر کانادایی، مدیر عامل گروه Fiore و رئیس مشترک گروه بین المللی بحران

ارسال نظرات