صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۹۱۴۴۸
«تاکنون علی‌رغم تکاپوی رسانه‌ای طرفداران اسرائیل «بازنده واقعی» اسرائیل بوده است که هم جنگ اعتباری خود در غزه را از دست داده و هم ناتوانی‌اش در پدافند موشکی آشکار شده است. پس از جنگ محدود هوایی-موشکی و پس از جنگ تمام‌عیار رسانه‌ای، این نهاد دیپلماسی است که باید با ارائه طرح‌های روشن و عملیاتی چه در سطح منطقه‌ای و چه در سطح جهانی بتواند ابتکار عمل را در دست بگیرد. قدرت ایران در این حوزه، اما محدود است؛ چراکه ائتلاف دیپلماتیک و اقتصادی اعراب-اسرائیل-آمریکا تا حدود زیادی نهادینه شده است.»
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۷ - ۰۶ آبان ۱۴۰۳

روزنامه شرق در یادداشتی به قلم کیومرث اشتریان استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نوشت: جنگ اصلی اسرائیل یک جنگ رسانه‌ای و برای بازسازی چهره خود در انظار جهانیان است و این مهم‌تر از «پرتاب چند سنگ» به خاک ایران است.

امروزه در خاورمیانه، جنگ اصلی حمله هواپیماهای یک کشور به خاک دیگری و بمباران برخی نقاط نظامی یا اقتصادی نیست. جنگ اصلی، شتافتن هم‌پیمانان به حمایت از یکی از طرفین متخاصم نیست. جنگ اصلی، یک جنگ رسانه‌ای برای بازپس‌گیری حیثیت و هیمنه‌ای ازدست‌رفته است.

در جنگ‌های سنتی آتش توپخانه بر خطوط مقدم دشمن سنگین می‌شود تا نیروهای پیاده خط‌شکن شوند. در جنگ خاورمیانه اما مدت‌زمانی طولانی است که ابتدا رزمایش یا عملیات نظامی و تسلیحاتی رخ می‌دهد و پیش و پس از آن جنگ اصلی که جنگ رسانه‌ای است، دامن زده می‌شود. هدف این جنگ رسانه‌ای تسخیر دل‌ها و ایجاد رعب و وحشت است. این هدف اصلی، در درجه نخست سران حکومت‌ها و سپس اقتصادها و مردمان را آماج خود قرار می‌دهد. در یک ماه گذشته و پس از حمله موشکی ایران، صدها خبر منتشر شده است که همگی کارکردی از جنگ روانی داشته است:

- سخنرانی تمرین‌شده مقامات اسرائیلی که ما «چه کردیم و چنان کردیم و چنین می‌کنیم» و پوشش جهانی آن

- خبررسانی‌های روزنامه‌های مشهور دنیا و سفرهای منطقه‌ای مقامات آمریکایی‌

- نقل و نشر خبر رسانه‌های رسمی اسرائیل مبنی بر اینکه حدود 140 جنگنده اسرائیل پس از عملیات همگی سالم برگشتند

- اینکه آمریکا به سعودی و اعراب تضمین دفاع داده است‌

و ده‌ها و صدها نمونه مشابه فضاسازی‌های رسانه‌ای برای بازگرداندن هیمنه است.

آن که فضای رسانه‌ای را به تسخیر درآورد، گویی «جنگ واقعی» را برده است. این همان برساخت ذهنی جهانیان است که هدف اصلی است. در واقع هر طرف سعی می‌کند که سازه‌ای از حقیقت برسازد و به خورد جهانیان بدهد.

اما این ابزار همیشه کار نمی‌کند. محاسبه روی زمین این است که آیا این حملات به سازه‌های اقتصادی و حیاتی آسیب رسانده است؟ آیا این حملات به معنی قصد طرف به گسترش دامنه جنگ (escalation) است؟ آنگاه که هیمنه و ابهتی که یکی از طرفین برای خود در زمانی طولانی برساخته است شکسته شود، دیگر این بازی‌های رسانه‌ای پاسخ نمی‌دهد.

حقیقت روی زمین آن است که از جنگ 1967 تاکنون ماشین جنگی اسرائیل چنین آماج تخریب قرار نگرفته است. سابقه اسرائیل و آمریکا در جنگ‌ها نشان می‌دهد که اگر واقعا در میدان رزم دست بالاتر را داشته باشند، به‌هیچ‌وجه کوتاه نمی‌آیند و تا تسلیم کامل دشمن، عرصه را رها نخواهند کرد.

شبکه الجزیره به نقل از یک مقام آمریکایی «با تأیید پایان حمله اسرائیل گفته است که از ایران می‌خواهیم ‌پاسخ ندهد». همچنین شبکه سی‌ان‌ان به نقل از مقام اسرائیلی گفته است به تأسیسات نفتی یا هسته‌ای ایران حمله نکردیم. معنای ضمنی این سخنان عدم تمایل به درگیری تمام‌عیار است. اما معنای ضمنی مهم‌تر آن، این است که دست بالا در اقدام نظامی ندارند.

علی‌رغم این جنگ رسانه‌ای، افکار عمومی ایران در آرامش و نوعی «بی‌خیالی» به سر می‌برد. شاید یک دلیل آن این باشد که روزهای بسیار سخت‌تر از این را در زمان جنگ ایران و عراق سپری کرده است؛ زمانه‌ای که موشکباران و بمباران شهرها بی‌امان ادامه داشت. ترس از جنگ بیشتر از خودِ جنگ هراس‌آفرین است.

همه اینها به معنای آن نیست که ایران بخواهد دامنه جنگ گسترش یابد. از شواهد چنین برمی‌آید که ایران نیز به درستی به دنبال گسترش دامنه جنگ نیست.

تاکنون علی‌رغم تکاپوی رسانه‌ای طرفداران اسرائیل «بازنده واقعی» اسرائیل بوده است که هم جنگ اعتباری خود در غزه را از دست داده و هم ناتوانی‌اش در پدافند موشکی آشکار شده است. پس از جنگ محدود هوایی-موشکی و پس از جنگ تمام‌عیار رسانه‌ای، این نهاد دیپلماسی است که باید با ارائه طرح‌های روشن و عملیاتی چه در سطح منطقه‌ای و چه در سطح جهانی بتواند ابتکار عمل را در دست بگیرد. قدرت ایران در این حوزه اما محدود است؛ چراکه ائتلاف دیپلماتیک و اقتصادی اعراب-اسرائیل-آمریکا تا حدود زیادی نهادینه شده است.

در چنین شرایطی، تغییر زمین بازی دیپلماتیک به سوی هند و چین و شاید اعراب-اروپا ممکن است راهگشا باشد. تغییر زمین بازی تحریم‌ اما از همه اینها اساسی‌تر است. جنگ تحریمی آمریکا اینک دیگر صرفا تهدیدی برای ایران نیست بلکه تهدیدی است که در صورت موفقیت کامل، هر کشوری را ازجمله چین و روسیه و دیگران ‌دربر می‌گیرد. 

راه‌حل‌های فنی همچون گسترش سیستم‌های تسویه بین‌المللی میان کشورهایی که روابط اقتصادی گسترده دارند و در معرض تحریم آمریکا هستند یک گام مهم است. سخنان سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، در این راستا کلیدی است: «همه درک می‌کنند که ممکن است هرکسی با تحریم‌های آمریکا یا دیگر کشورهای غربی مواجه شود. سیستم پرداخت بریکس اجازه می‌دهد که مبادلات اقتصادی خود را بدون وابستگی به کسانی که دلار و یورو را به سلاح تبدیل کرده‌اند، انجام دهیم».

البته این مستلزم حل‌وفصل شمار گسترده‌ای از منازعات سیاسی میان کشورهای عضو بریکس ازجمله گذر روسیه و چین از دیپلماسی سرد و بی‌روح سنتی است.

ارسال نظرات