به گزارش فرارو به نقل از نشریه آتلانتیک، مسائل بینالمللی اغلب تأثیر چندانی بر انتخابات ریاستجمهوری آمریکا ندارند، اما به نظر میرسد ممکن است امسال این روند متفاوت باشد. سیاستهای دولت بایدن در قبال جنگ خاورمیانه نه تنها شکافی عمیق در میان دموکراتها ایجاد کرده، بلکه با انتقادات تند جمهوریخواهان نیز روبهرو شده است.
پس از معرفی بهعنوان نامزد احتمالی حزب دموکرات، کامالا هریس به سرعت موضع خود را در قبال بحران خاورمیانه اعلام کرد و از آن زمان تاکنون به دلیل اختلافنظرهایی که با جو بایدن دارد، در کانون توجه قرار گرفته است. اما درباره دونالد ترامپ چطور؟ در صورت پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری، رویکرد او نسبت به اسرائیل، جنگ غزه و درگیریهای گستردهتری که اکنون به جنوب لبنان نیز کشیده شده است، چگونه خواهد بود؟
در ماههای اخیر، با دقت سوابق عمومی را بررسی کرده و با چندین مقام سابق دولت ترامپ گفتگو کردهام تا پاسخی برای این پرسش بیابم. نتیجه این تحقیقات نشان میدهد که در مقایسه با دولت بایدن، دولت دوم ترامپ احتمالاً موضع نرمتری نسبت به عملیات نظامی اسرائیل در غزه اتخاذ خواهد کرد و کمتر از ابزارهای فشار برای تغییر رفتار اسرائیل استفاده خواهد نمود.
بهعنوان مثال، دولت بایدن اخیراً هشدار داده است که اگر اسرائیل کمکهای بشردوستانه بیشتری به غزه ارائه نکند، ممکن است حمایتهای نظامی آمریکا کاهش یابد. در مقابل، سیاستهای احتمالی دونالد ترامپ بیشتر بر مقابله با ایران و گسترش عادیسازی روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و کشورهای عربی تمرکز خواهد داشت، تا حلوفصل مناقشه اسرائیل و فلسطین. این رویکرد با سیاستهای دوره نخست ریاستجمهوری او و دیدگاههای بسیاری از مشاورانش در خاورمیانه سازگار است.
با این حال، عنصر مبهم و غیرقابل پیشبینی در این معادله، شخص دونالد ترامپ است. او در برخی مسائل، دیدگاههایی ثابت و ریشهدار دارد که میتوان آنها را تا دهه ۱۹۸۰ دنبال کرد؛ از جمله اعتقاد او به اینکه ایالات متحده در توافقنامههای تجارت آزاد و ائتلافهای بینالمللی متحمل ضرر میشود. با این حال، مسئله مناقشه اسرائیل و فلسطین در زمره این باورها قرار نمیگیرد. آنچه ترامپ را بیش از پیش غیرقابل پیشبینی میکند، نحوه و معیارهای انتخاب سیاستهای اوست که اغلب از الگوی مشخصی پیروی نمیکند و بسته به شرایط، بهشکلی متفاوت رقم میخورد.
جان بولتون، مشاور امنیت ملی ترامپ در سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹، در مصاحبهای که با من داشت، اظهار کرد: «دونالد ترامپ از سیاستها بهعنوان چارچوبهای فکری استفاده نمیکند»، هرچند که «ممکن است اطرافیانش چنین رویکردی داشته باشند». جان بولتون، که اکنون به یکی از منتقدان سرسخت ترامپ بدل شده است، او را فردی «بداههپرداز و معاملهگر» توصیف میکند که بهویژه به «ایده انجام معاملات بزرگ» علاقهمند است. اگر دونالد ترامپ به سیاستهای خاورمیانه از زاویه دید معاملهگرانه نگاه کند، نه از منظر ژئوپلیتیکی یا امنیت ملی، شاید بتوان این ضربالمثل قدیمی دنیای سرمایهگذاری را نیز به او نسبت داد: «عملکرد گذشته تضمینی برای نتایج آینده نیست».
هنگامی که از کارزار انتخاباتی ترامپ درباره رویکرد احتمالی او نسبت به جنگ غزه و سیاستهای خاورمیانهای پرسیدم، پاسخی دریافت نکردم. همچنین، بیانیه ۵۰۰۰ کلمهای حزب جمهوریخواه برای سال ۲۰۲۴ نیز در این زمینه اطلاعات چندانی ارائه نمیدهد. این بیانیه تنها به یک جمله درباره این مناقشه بسنده کرده است: «ما در کنار اسرائیل خواهیم ایستاد و برای صلح در خاورمیانه تلاش خواهیم کرد»، بیآنکه به غزه یا فلسطینیها اشارهای شود. در نتیجه، بررسی اظهارات اخیر دونالد ترامپ بهویژه در این زمینه، ضروری و حائز اهمیت به نظر میرسد.
در سخنرانیهای خود، دونالد ترامپ با افتخار از اینکه «بهترین دوست اسرائیل» بوده است، یاد میکند. او به کارنامه ریاستجمهوری خود اشاره دارد که شامل کمپین «فشار حداکثری» علیه ایران، بهرسمیتشناختن اورشلیم بهعنوان پایتخت اسرائیل و مذاکرات توافقنامههای ابراهیم میشود؛ توافقنامههایی که در نتیجه آن، چندین کشور عربی روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل عادی کردند.
پرسش کلیدی این است که ترامپ در مواجهه با این شرایط چه رویکردی در پیش خواهد گرفت؟ او پیامهای متناقضی در این باره ارسال کرده است. ابتدا اظهار داشت که بهترین راهکار این است که بگذارند جنگ «ادامه پیدا کند»، اما سپس بارها تأکید کرد که اسرائیل باید هرچه سریعتر به آن پایان دهد. در ماه اوت، ترامپ اعلام کرد: «من به اسرائیل حمایتی که برای پیروزی نیاز دارد ارائه خواهم کرد، اما میخواهم که آنها بهسرعت پیروز شوند.»
به گفته جان بولتون، اگر از این پیامهای متناقض هدف ایدئولوژیک مشخصی قابل برداشت نیست، شاید به این دلیل باشد که موضع ترامپ نسبت به اسرائیل بیشتر بر اساس منافع شخصی او شکل گرفته است. جان بولتون اوایل امسال اشاره کرد که ترامپ به اسرائیلیها گفته بود «ترجیح میداد آنها سریعتر این [مسئله]را حل کنند». این جمله را میتوان به دو شکل تفسیر کرد: یا بهمعنای پایان دادن به حماس است یا خروج از غزه. جان بولتون افزود: «فکر نمیکنم برای او اهمیت داشته باشد کدام یک انجام شود. او فقط میداند که اسرائیل تحت فشار است و نگران است که خودش بهدلیل حمایت از اسرائیل مورد انتقاد قرار گیرد.»
رابرت گرینوی که بهعنوان مدیر ارشد امور خاورمیانه و شمال آفریقا در شورای امنیت ملی ترامپ فعالیت میکرد، در بهار امسال اظهار داشت دولت دوم ترامپ استراتژی مشخصی برای منطقه خواهد داشت—اما این استراتژی حول محور مناقشه اسرائیل و فلسطین نخواهد بود. او تصریح کرد که این به معنای کاهش حمایت از جنگ اسرائیل در غزه نیست، بلکه دقیقاً برعکس است. او همچنین افزود: «آنچه در این میان بهعنوان یک منافع حیاتی امنیت ملی ذکر نکردم، حلوفصل مناقشه اسرائیل و فلسطین است؛ زیرا این مسئله اولویت حیاتی برای آمریکا محسوب نمیشود»
وقتی از او پرسیدم که آیا دولت دوم ترامپ برنامهای برای مدیریت پیامدهای جنگ در غزه و بازسازی این منطقه ویرانشده دارد، گرینوی به «پاسخ جمعی منطقهای به امنیت و بازسازی» اشاره کرد. با این حال، از نظر او تأثیرات جنگ بر بازارهای انرژی و تجارت، اولویتهای فوریتری برای ایالات متحده خواهند بود.
با توجه به این اولویتها، بهنظر میرسد دونالد ترامپ و مشاورانش بر این باور نیستند که راهحل دو دولتی برای مناقشه اسرائیل و فلسطین سنگبنای امنیت منطقهای است و احتمالاً فشاری بر اسرائیل برای پذیرش چنین راهحلی وارد نخواهند کرد. جان بولتون پیشبینی میکند که کشورهایی مانند کویت یا قطر ممکن است از جمله کشورهایی باشند که روابط خود را با اسرائیل عادی کنند و عربستان سعودی نیز یکی از گزینههای اصلی است.
تاکنون مقامات دولت بایدن نتوانستهاند به توافق جامعی دست یابند که آتشبس در غزه را با عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی ترکیب کند. پیشنهادهای جو بایدن شامل توافقات امنیتی و هستهای با عربستان و تعهد اسرائیل به ایجاد مسیری برای تشکیل دولت فلسطینی بوده است. با این حال، جان بولتون معتقد است که دولت دوم ترامپ میتواند بهویژه پس از پایان جنگ غزه این مسائل را بهطور جداگانه بررسی کند. در این سناریو، اسرائیل و عربستان ممکن است بدون پیشرفت در راهحل دو دولتی روابط خود را عادی کنند، در حالی که آمریکا بهطور جداگانه یک توافق دفاعی دوجانبه با عربستان منعقد خواهد کرد.
دولت ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری خود دقیقاً چنین رویکردی را در خاورمیانه اتخاذ کرد. جیسون گرینبلات، فرستاده سابق ترامپ در امور خاورمیانه، در یک پادکست در سال ۲۰۲۳ توضیح داد که دولت ترامپ تعمدا مناقشههای اسرائیل-فلسطین و اسرائیل-اعراب را از یکدیگر جدا کرد تا ببیند آیا میتوان یکی یا هر دوی آنها را حل کرد. او گفت: «ما نشان دادیم که با جدا کردن این مناقشهها، واقعیتها آشکار میشوند و زندگی بسیاری از مردم بهبود مییابد، بدون آنکه این افراد گرفتار مناقشه فلسطین شوند.»
جان بولتون بر این باور است که برای دونالد ترامپ، جذابیت «معامله بزرگ» از هر موضع سیاسی دیگری مهمتر است. این جاذبه حتی ممکن است به توافقی با ایران نیز منجر شود. دونالد ترامپ در دوران ریاستجمهوری خود رویکردی سختگیرانه نسبت به ایران داشت و آن را بهعنوان یکی از ارکان سیاست خاورمیانهای خود مطرح کرد. اما در یک پادکست اذعان کرد: «من میخواستم با ایران به یک توافق منصفانه دست یابم» و افزود: «قصد داشتم با ایران کنار بیایم»، به شرطی که ایران از توسعه برنامه هستهای خود صرفنظر کند. دونالد ترامپ همچنین اضافه کرد: «در نهایت، ایران نیز میتوانست بخشی از توافقنامههای ابراهیم باشد.»
جان بولتون به من گفت: «این تصور که دونالد ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوریاش رویکردی تهاجمی علیه ایران اتخاذ خواهد کرد، نادرست است.» او افزود که ترامپ به این ایده علاقهمند است که «بهعنوان کسی که به تهران یا پیونگیانگ سفر کرده، شناخته شود.» بولتون همچنین پیشبینی کرد: «میتوانم شرط ببندم که اگر دونالد ترامپ دوباره انتخاب شود، در سال اول ریاستجمهوریاش به یکی از این دو کشور یا حتی هر دو سفر خواهد کرد.»
فارغ از پیچیدگی هر معاملهای، دونالد ترامپ خود را بهعنوان یک معاملهگر بیهمتا معرفی میکند. اما به نظر میرسد که حتی خودش نیز به این نتیجه رسیده که حل مناقشه اسرائیل و فلسطین فراتر از توان اوست. او زمانی گفته بود: «فکر میکردم راهحل دو دولتی عملی است»، اما اکنون اذعان دارد که «اجرای راهحل دو دولتی بسیار، بسیار دشوار خواهد بود.» با توجه به این ارزیابی، در حالی که توافق صلح میان اسرائیل و فلسطین در اولویت نخست دولت ترامپ نیست، به نظر میرسد توافقی که دونالد ترامپ روزی آن را «معامله نهایی» توصیف کرده بود، همچنان دست نیافتنی باقی بماند.