هاربیسون که در بارسلونا بزرگ شده، دچار کوررنگی است و او با عارضه نادری به نام آکروماتوپسی به دنیا آمده که تنها یک نفر از هر ۳۳ هزار نفر به آن مبتلا میشود.
آن طور که خودش توصیف میکند، این عارضه باعث میشود تمام رنگها را در «طیف خاکستری» ببیند، یعنی فقط سیاه، سفید و سایههای خاکستری.
اما او در سال ۲۰۰۴ تصمیم به انجام یک عمل جراحی گرفت که که زندگی -و حواس او- را تغییر داد. در این جراحی آنتنی به پشت سرش وصل کردند که امواج نور را به صدا تبدیل میکند.
کری بورن، فیلمساز، میگوید وقتی ماجرای هاربیسون را شنید، که در رکوردهای جهانی گینس رسما به عنوان «اولین سایبورگ» شناسایی و پذیرفته شده، «مبهوت و حیرتزده» شد.
گام بعدی این بود که با هاربیسون ملاقات کند و سپس فیلمی درباره او بسازد، فیلمی به نام «سایبورگ: یک مستند».
این فیلم زندگی روزمره او را مرور میکند و این که چگونه با تاثیرات و پیامدهای این عمل جراحی عجیب کنار میآید.
بورن گفت: «دلیل اینکه او این کار را انجام داد، جایگزین کردن حس از دسترفتهاش نبود، بلکه میخواست قابلیتهای حسی خود را تقویت کند. در واقع همین مسئله بود که مرا مجذوب خود کرد.»
هاربیسون در دوره دانشجویی با آدام مونتاندون، کارشناس سایبرنتیک در دانشگاه پلیموث آشنا شد که با استفاده از هدفون، وبکم و لپتاپ و با تبدیل امواج نور به صدا، امکان «شنیدن» رنگها را برای او فراهم کرد.
هاربیسون از این تجربه استقبال کرد، اما میخواست با در هم تنیدن فناوری و بدنش، فراتر از آن را تجربه کند، کاری که کمیتههای اخلاق پزشکی در اسپانیا بارها آن را رد کردند.
او در نهایت پزشکان ناشناسی را متقاعد کرد که او را جراحی کنند. آنها بخشی از پشت جمجمه او را برداشتند تا آنتن را در سرش بکارند، به شکلی که استخوان بتواند روی آن رشد کند.
هاربیسون میگوید: «احساس نمیکنم از تکنولوژی استفاده میکنم، احساس میکنم خودم تکنولوژی هستم.»
اصطلاح سایبورگ به موجودی با عناصر انسانی و ماشینی اشاره دارد که تواناییهایش با تکنولوژی افزایش یافته است.
سایبورگها در فرهنگ عامه و داستانهای علمی-تخیلی حضور دارند، و همین طور در سریالهای تلویزیونی مثل «دکتر هو»، «مرد شش میلیون دلاری» و «زن بیونیک»، و فیلمهایی مانند «ترمیناتور» و «روبوکاپ».
تراشهای که در پشت سر هاربیسون نصب شده، به او اجازه میدهد رنگها را نه از طریق گوشهایش، بلکه از طریق استخوان جمجمهاش بشنود. این تراشه قابلیت وصل شدن به دستگاههای دیگر و اینترنت را هم دارد.
مون ریباس، شریک زندگی او، در فیلم میگوید: «او شجاع است، دوست دارد کارها را به صورت متفاوت انجام دهد». هاربیسون هم میگوید آنتنی که روی سرش نصب شده، به او امکان میدهد «ادراک خود را از واقعیت گسترش دهم.»
هاربیسون در فیلم توضیح میدهد که پس از عمل جراحی، پنج هفته سردرد داشت و حدود پنج ماه طول کشید تا به آنتن عادت کند.
بورن میگوید بعد از جراحی، او «افسردگی گرفت، مثل دورهای در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی که عمل سوراخ کردن جمجمه را انجام میدادند. در آن زمان این عمل عوارض جانبی شدید داشت، برای او هم همین طور بود.»
او اذعان میکند در اولین ملاقاتش با هاربیسون نمیدانست انتظاری چه چیزی را داشته باشد، اما میگوید «نیل و مون خیلی خوشبرخورد بودند... به این نتیجه رسیدم که آنها میتوانند راهی آسان و قابل درک برای فهم بهتر این موضوع پیش رو بگذارند.»
فیلم نشان میدهد مردم چگونه به دیدن هاربیسون واکنش نشان میدهند و از او درباره ظاهرش سوال میکنند. در این مستند او را میبینیم که چگونه آثار هنریاش را بر اساس درک خود از رنگ تولید میکند.
اما بعد از جراحی و نصب آنتن، زندگی برای هاربیسون آسان نبوده است. فیلم نشان میدهد که او از سوی کسانی که به شیوه تغییر بدنش اعتراض دارند، تهدید به مرگ شده است.
هاربیسون در فیلم به این موضوع اشاره میکند.
او میگوید: «در طول این سالها، تهدید به مرگهای زیادی دریافت کردهایم، از طرف کسانی که از کاری که ما انجام میدهیم بسیار متنفرند، چون فکر میکنند این کار ضد طبیعت یا ضد خدا است، و به نظرشان باید جلو ما را گرفت.»
این تهدیدها باعث شد که این زوج خانه خود را به محلی جدید منتقل کنند که مکان دقیق آن به دلیل حفظ امنیت آنها، به شدت مخفی نگه داشته میشود.
بورن میگوید: «واقعا باعث تاسف است... آنها آدمهای بسیار مهربانی هستند.»
او در عین حال میگوید فیلمش نکات هشدارآمیزی را هم درباره موضوع ترکیب بدن با فناوری مطرح میکند.
فلسفه و باور هاربیسون که منافع تجاری او را هم شامل میشود، این است: «خودت، خودت را طراحی کن.»
اما بورن میخواهد مردم درباره «امنیت و امکان هک شدن همه این چیزها و پیامدهای آن» هم فکر کنند.
او میگوید: «در مورد ایمنی هم مسائلی وجود دارد، از جمله این که چه کسی این کار را انجام میدهد، این کار تحت چه شرایطی انجام میشود و نتایج یا پیامدهای احتمالی آن چیست؟»
نتایج نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو در سال ۲۰۲۲، که با موضوع هوش مصنوعی و تقویت بدن انسان با فناوری انجام شده بود، نشان میداد که مردم آمریکا ممکن است ملاحظاتی درباره این مسئله داشته باشند.
کسانی که در این نظرسنجی شرکت داشتند «به طور کلی درباره ایده گزینههای احتمالی برای تغییر قابلیتهای انسانی، بیشتر هیجانزده هستند تا این که نگران باشند.»
اما بسیاری از آنها درباره مزایای مداخلات زیستپزشکی برای «تغییر تواناییهای شناختی یا مسیر سلامت انسان»، مردد یا مشکوک بودند.
این فیلم همچنین نشان میدهد که سه سال پیش استیون ساکر، مجری بیبیسی، نگرانیهای اخلاقی درباره ترکیب و تقویت بدن با فناوری را مورد توجه قرار داده بود.
ساکر در مصاحبهای با هاربیسون در نشست سنت گالن سوئیس به او گفت: «این موضوع از بسیاری جهات نگرانکننده و هشداردهنده است... از جمله این که شما خود را ترانسپیشیز (تراگونه) مینامید، اما در واقع در حال کسب تواناییهایی هستید که فراتر از تواناییهای دیگر انسانها است.»
او همچنین این موضوع را مطرح کرد که تقویت بدن با فناوری «فقط در دسترس کسانی است که توانایی مالی انجام این کار را دارند، و این احتمال ایجاد یک ابرگونه را به وجود میآورد.»
اما هاربیسون گفت که «بنیاد سایبورگ» او که غیرانتفاعی است، تلاش میکند این عملها را «تا حد ممکن در دسترس قرار دهد.»
او گفت «ایجاد یک حس جدید گران نیست، اما ما همه این حسها را به ماشینها میدهیم»، مثل خودروها یا خشککنها.
او افزود: «میتوانید آنها را به بدن خود اضافه کنید. افرادی هستند که میخواهند ادراک خود را گسترش دهند.»
جنوا رین، هنرمندی که کارش تغییر و دستکاری در بدن انسان است، سال ۲۰۱۸ در جریان جشنواره علوم منچستر با هاربیسون کار کرده و کار او را «شگفتانگیز و بسیار مهم» میداند.
او گفت هاربیسون «مرزهای آنچه را که به عنوان یک گونه به دنبال دستیابی به آن هستیم، پیش میبرد. من فکر میکنم ما به افراد بیشتری نیاز داریم که به اندازه او شجاع و جسور باشند.»
کار او شامل ترکیب فناوری و بدن انسان هم میشود. او سالانه حدود ۱۰۰ ریزتراشه را در دست افراد میکارد. این نوع ریزتراشه میتواند یک در را باز کند، مثل کلید الکترونیکی خودرو.
او میگوید: «ما در ابتدا این کار را برای فراهم کردن دسترسی افراد دارای معلولیت، یا مشکلات حرکتی و انعطافی، که در استفاده از کلیدها مشکل دارند انجام میدادیم.»
دنی کلود، طراح عملهای تقویت بدن در آزمایشگاه انعطافپذیری عصبی دانشگاه کمبریج، مورد هاربیسون را «فوقالعاده» میداند اما میگوید که او و همکارانش هنوز در حال بررسی این موضوع هستند که آیا تقویت بدن «کار خوبی است یا کار بدی است؟»
او گفت: «من کلماتم را با دقت انتخاب میکنم چون این یک حوزه هیجانانگیز و جالب است. ما فقط میخواهیم مطمئن شویم که این کار به صورت ایمن انجام میشود.»
کار او شامل طراحی یک انگشت شست اضافی قابل جدا شدن و یک بازوی شاخکدار است.
کلود انگشت شست اضافی را نشان میدهد که با یک پد فشاری زیر انگشت شست پای کاربر کار میکند.
او توضیح میدهد «من ابزارها را میسازم و آزمایشگاه از آنها برای درک آینده مغز استفاده میکند»، و اضافه میکند که آنها تاثیر این تقویتها را روی مغز مطالعه میکنند.
او میگوید: «پس از پنج روز آموزش با این دستگاه [ما یاد گرفتیم] که میتوانیم عملکرد مغز را تغییر دهیم.»
او میافزاید: «ما نحوه استفاده از دست آنها را برای یک هفته به شکل اساسی تغییر دادیم، , این تغییر در مغزشان هم نشان داده شد.»
بورن در پایان، یک نکته هشدارآمیز دیگر هم مطرح میکند.
او میگوید: «سایبرنتیک اجتنابناپذیر است و همین الان هم در حال رخ دادن است.»
او اضافه میکند: «فکر میکنم سیاستمداران و نهادهای نظارتی یا بخشهای دولتی غالبا بسیار کند عمل میکنند، در حالی که تکنولوژی به سرعت در حال پیشرفت است.»
او نگران است که چه کسی در نهایت کنترل فناوری سایبرنتیک را به دست میگیرد.
بورن میگوید: «اگر همه این امکانات در دست تعدادی افراد خاص، یا تعداد کمی از سازمانهای بسیار ثروتمند و تاثیرگذار باشد، دیگر یک فرایند دموکراتیک نخواهد بود و همه ما را تحت تاثیر قرار خواهد داد.»
او در پایان میگوید: «من فقط به شیوهای ساده و قابل فهم به مردم هشدار میدهم.»
منبع: بی بی سی