صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۸۷۴۷۶
تجربه عراق نشان می‌دهد که حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران احتمالاً باعث تقویت برنامه هسته‌ای ایران و افزایش ملی‌گرایی هسته‌ای خواهد شد. استراتژی‌های نظامی نتانیاهو در غزه، لبنان و احتمالاً ایران، به جای دستیابی به پیروزی، خشم و نفرت در منطقه را افزایش می‌دهد و به ایران و متحدانش فرصت بازسازی می‌دهد.
تاریخ انتشار: ۱۹:۴۳ - ۲۷ مهر ۱۴۰۳

فرارو- ابراهیم المرعشی، استادیار تاریخ خاورمیانه در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا سن مارکوس.

به گزارش فرارو به نقل از الجزیره، پس از حمله موشکی ایران به اسرائیل در ۱ اکتبر که در پاسخ به ترور حسن نصرالله و اسماعیل هنیه انجام شد، گمانه‌زنی‌های زیادی درباره واکنش احتمالی اسرائیل مطرح شده است. برخی کارشناسان معتقدند که اسرائیل ممکن است تأسیسات نفتی ایران را هدف قرار دهد، در حالی که سایرین احتمال حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را مطرح می‌کنند.

به نظر می‌رسد دولت بایدن با هر دو گزینه مخالف است، اما استقرار سامانه دفاع موشکی تاد و اعزام نیرو‌های آمریکا به اسرائیل را به منظور مقابله با واکنش احتمالی ایران به حملات اسرائیل تأیید کرده است. در همین حال، دونالد ترامپ، رقیب سیاسی بایدن و نامزد جمهوری‌خواه انتخابات ریاست جمهوری، اسرائیل را ترغیب کرده تا «ابتدا تأسیسات هسته‌ای ایران را هدف قرار دهد.» جرد کوشنر، داماد ترامپ نیز پیشنهاد مشابهی را مطرح کرده است.

در حالی که دونالد ترامپ، جراد کوشنر و سایر حامیان سرسخت اسرائیل از حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران حمایت می‌کنند، به نظر می‌رسد که از پیامد‌های این اقدام چندان آگاه نیستند؛ همان‌گونه که حمله اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای عراق در سال ۱۹۸۱ پیامد‌های ناخواسته‌ای به دنبال داشت. در آن زمان، اسرائیل با حمله به رآکتور هسته‌ای «اوسیراک» عراق که توسط فرانسه ساخته شده بود، برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز عراق را زیرزمینی کرد و صدام حسین را تشویق کرد تا به دنبال توسعه تسلیحات هسته‌ای برود. یک اقدام تهاجمی مشابه علیه برنامه هسته‌ای ایران نیز به احتمال زیاد نتایج مشابهی خواهد داشت و به جای مهار، ایران را به توسعه سلاح‌های هسته‌ای تحریک خواهد کرد.

حمله پیش دستانه

در دهه ۱۹۶۰م برنامه هسته‌ای عراق با همکاری اتحاد جماهیر شوروی و احداث یک رآکتور تحقیقاتی کوچک آغاز شد که همراه با انتقال دانش فنی بود. در دهه ۱۹۷۰، عراق با خرید رآکتور بزرگتری به نام «اوسیراک» از فرانسه و با بهره‌گیری از کمک‌های قابل توجه فرانسه و ایتالیا، برنامه هسته‌ای غیرنظامی خود را گسترش داد. فرانسه اطمینان حاصل کرده بود که تدابیر فنی لازم برای جلوگیری از استفاده نظامی از این رآکتور در نظر گرفته شده است و این اطلاعات را نیز با ایالات متحده، نزدیک‌ترین متحد اسرائیل، به اشتراک گذاشت. عراق که یکی از امضاکنندگان پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (ان. پی. تی) بود، تأسیسات هسته‌ای خود را به‌طور منظم تحت بازرسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قرار می‌داد و بر خلاف ادعای اسرائیل، در آستانه دستیابی به سلاح هسته‌ای نبود.

با این وجود، دولت اسرائیل که با افزایش نارضایتی داخلی و احتمال شکست در انتخابات قانون‌گذاری مواجه بود، تصمیم گرفت یک حمله «پیش‌دستانه» انجام دهد. در ۷ ژوئن ۱۹۸۱، جنگنده‌های اف ۱۵ و اف ۱۶ ساخت ایالات متحده  از اسرائیل برخاستند، در میانه مسیر سوخت‌گیری کردند و رآکتور اوسیراک را به‌طور کامل نابود کردند. این حمله منجر به کشته شدن سه غیرنظامی عراقی و یک مهندس فرانسوی شد. این حمله نظامی، موجی از احساسات ملی‌گرایانه را در اسرائیل برانگیخت و به نخست‌وزیر مناخم بگین کمک کرد تا سه هفته بعد با اختلاف کمی در انتخابات پیروز شود.

مجموعه‌ای از اسناد محرمانه ایالات متحده که در سال ۲۰۲۱ منتشر شد، نشان می‌دهد که حمله اسرائیل نه تنها برنامه هسته‌ای عراق را متوقف نکرد، بلکه صدام حسین را بیش از پیش به دنبال کردن اهدافش برای دستیابی به سلاح هسته‌ای مصمم کرد. این حمله موجب شد تعداد بیشتری از دانشمندان عراقی به برنامه هسته‌ای کشورشان ملحق شوند. همان‌طور که جعفر ضیا جعفر، دانشمند هسته‌ای عراقی، در خاطرات خود اشاره کرده: «بمباران تاموز ۱ [اوسیراک]توسط اسرائیل بسیاری را به خشم آورد و آنها عملاً در صف ایستادند تا به انحصار سلاح‌های هسته‌ای اسرائیل در خاورمیانه پایان دهند.» این دانشمندان برای صدام حسین حتی ارزشمندتر از تجهیزاتی بودند که در این حمله از دست داد.

پس از این حمله،  عراق به طور مخفیانه فعالیت‌های هسته‌ای خود را ادامه داد و با قدرت‌های هسته‌ای نظیر پاکستان وارد مذاکره شد تا از کمک آنها برای توسعه قابلیت‌هایی که می‌توانست به تولید سلاح هسته‌ای منجر شود، بهره گیرد. همچنین تلاش کرد رآکتور تخریب‌شده را بازسازی کند. این تلاش‌ها تنها در اوایل دهه ۱۹۹۰ و به‌دلیل جنگ اول خلیج فارس که زیرساخت‌های عراق را ویران کرد و همچنین تحریم‌های اقتصادی که منابع مالی دولت را کاهش داد، کند شد.

عواقب حمله به ایران

در سال‌های اخیر، تعدادی از دانشمندان هسته‌ای ایران هدف ترور قرار گرفته‌اند. در نوامبر ۲۰۲۰، محسن فخری‌زاده، فیزیکدان برجسته و عضو ارشد برنامه هسته‌ای ایران، در جریان یک حمله مسلحانه در نزدیکی تهران ترور شد. ایران، اسرائیل را مسئول این ترور و سایر موارد مشابه در گذشته می‌داند.

اگرچه این ترور‌ها باعث از دست رفتن کادر‌های کلیدی شده، اما نسل جدیدی از ایرانیان را به سوی علم هسته‌ای سوق داده است. این روند به بخشی از «ملی‌گرایی هسته‌ای» ایران تبدیل شده است که در واکنش به حملات مداوم علیه برنامه هسته‌ای این کشور شکل گرفته است. تحولات پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ این احساسات را عمیق‌تر کرده است. نظرسنجی‌ای که بین ماه‌های فوریه تا مه امسال انجام شد، نشان می‌دهد که نه تنها حمایت عمومی از یک برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز در ایران همچنان بسیار بالاست، بلکه اجماع رو به رشدی در حال شکل‌گیری است مبنی بر اینکه کشور باید به سلاح هسته‌ای دست یابد. حدود ۶۹ درصد از شرکت‌کنندگان در این نظرسنجی از چنین اقدامی حمایت و پشتیبانی کرده‌اند.

بدیهی است که تاکنون اقدامات اسرائیل تنها عزم ایران را برای ادامه برنامه هسته‌ای‌اش تقویت کرده است. هرگونه حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران این عزم را محکم‌تر خواهد کرد. اگر به تجربه عراق نگاه کنیم، چنین حمله‌ای می‌تواند سرعت دستیابی به سلاح هسته‌ای را افزایش دهد. بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، امروز خود را در موقعیتی مشابه با مناخم بگین، نخست‌وزیر پیشین این کشور می‌بیند. او نیز دولتی را رهبری می‌کند که به دلیل شکست‌های گوناگون، از جمله شکست ۷ اکتبر ۲۰۲۳، به‌شدت تحت فشار است و در تلاش است تا یک «پیروزی» را به مردم اسرائیل عرضه کند.

با این حال، آنچه نتانیاهو اکنون در غزه و لبنان انجام می‌دهد و احتمالاً در آینده علیه ایران انجام خواهد داد، پیروزی‌ای برای اسرائیل به همراه نخواهد داشت. این استراتژی تنها به افزایش خشم و نفرت در این کشور‌ها و سراسر خاورمیانه منجر می‌شود و به ایران و متحدانش امکان می‌دهد تا هرگونه ظرفیتی را که بر اثر حملات بی‌مهابای اسرائیل از دست داده‌اند، به‌سرعت بازسازی کنند.

ارسال نظرات