صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۸۷۳۸۶
خیابان سرگوگل را که می‌روی داخل درست در ردیف مغازه‌های خوش‌آب‌ورنگ تجریش در پاییز، آنجا که از شیر مرغ تا جان أدمی‌زاد پیدا می‌شود و تنوع رنگ خوراکی‌های تروتازه عقل از سر أدمی می‌برد، چراغ عطاری «حاج نقی جودار» هنوز بعد از بیش از ۷۰ سال روشن است.
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۸ - ۲۶ مهر ۱۴۰۳

عطاری قدیمی که برای اهالی تجریش خیلی فراتر از یک عطاری بوده و هست خیلی از قدیمی‌ها از این عطاری به عنوان کلاس درس اخلاق و کاسبی سالم یاد می‌کنند آن هم به واسطه حاج نقی صاحب این عطاری، که هم امانتدار مردم تجریش بود هم به پاک دستی و مردم داری شهره عام و خاص بود. هنوزم که هنوز است این عطاری به واسطه نام و نشان این مرد است که پا خور مشتریانش در مقایسه با دیگر عطاری‌ها بیشتر است. نکته جالب توجه اینجاست که هر چه می‌گذرد و قصه حاجی در فضای مجازی بیشتر دست به دست می‌چرخد جوان‌های امروزی مشتاق برای شناخت او از گوشه و کنار تهران گوشی به دست به تجریش می‌روند تا هم محتوایی برایصفحات مجازی شان تهیه کنند هم از نزدیک با حاج نقی آشنا شوند.

به گزارش همشهری‌آنلاین، وارد مغازه قدیمی که می‌شویم هنوز قاب عکس بزرگ و سیاه و سفید حاجی بالای قفسه‌های چوبی و قهوه‌ای رنگ مغازه کوچک ده متری اش قرار دارد. این روز‌ها مالکیت مغازه در اختیار تنها پسر حاجی است، اما اداره رسمی مغازه با شرکای جوان پسر انجام می‌شود. کسانی که معتقدند همه اعتبار و فروش و محبوبیتی که مغازه دارد از صدقه سر حاج نقی است انگار نه انگار که حاجی در قید حیات نیست: «هنوز هم حضور حاجی را در مغازه احساس می‌کنیم؛ و همین حضور اوست که ما را ترغیب می‌کند رفتاری متناسب با شخصیت حاجی در مغازه داشته باشیم چرا که مردم این طور انتظار دارند. حاجی آدم مردمدار و امینی بود و جالب این جاست که بعد از گذشت ۳۸ سال از فوتش هنوز که هنوز است مردم او را فراموش نکرده اند و هر شب جمعه دوستدارانش که اغلب از اهالی شمیرانات هستند برای خواندن فاتحه به درب مغازه می‌ایند و می‌ایستند روبروی قاب عکس قدیمی حاجی و برای او فاتحه می‌خوانند. انگار مزار حاجی هم این جاست.»

مردم هنوز دنبال همان انصاف و ارزان فروشی هستند

نام تابلوی مغازه هم بعد از گذشت بیش از ۷۰ سال هیچ تغییری نکرده. همانند قدیم واژه عطاری به بزرگی روی تخته چوبی قهوه‌ای رنگی حک شده و بالای مغازه فروشگاه جودار ثبت شده است. انگار صد سال دیگر هم بگذرد این نام و نشان باقی خواهد ماند چرا که همه مشتری‌ها به اعتماد همین نام و نشان از راه‌های دور و نزدیک برای خریدی مطمئن خود را به عطاری جودار می‌رسانند: «با این که در شمیران قیمت‌ها نسبت به مرکز شهر و سایر نقاط دیگر تهران بالاتراست، اما مشتریان ما انتظار دارند به رسم قدیم که حاجی همیشه ارزان‌تر از همه جنس را دست مردم می‌داد ما هم با همین رویه کاسبی کنیم البته که غیر از این هم نیست و در واقع همین راه و رسم است که به کار ما هم هویت بخشیده و از ما کاسبان منصف تری به اذعان مشتری‌ها ساخته است.»

حاجی امانتدار مال مردم بود

یکی از ویژگی‌های مهم حاج نقی که در صحبت با مردم همگی به اتفاق به آن اشاره می‌کنند، امانتداری او بود حسین از کسبه قدیمی بازار تجریش است قدیم‌ها وقتی جوانی ۱۶ ساله بود و جلوی مغازه حاجی بساط کوچکی داشت از همسایگی با او به خود می‌بالید: «ما از کرمانشاه به تهران امده بودیم و دستفروشی می‌کردیم هر وقت من و دوستانم دلمان هوای شهر و دیارمان را می‌کرد از انجا که قوم و خویشی در تهران نداشتیم از حاجی می‌خواستیم وسایلمان را به امانت نگه دارد تا برگردیم. حاج نقی هم قبول می‌کردو ما با خیال راحت به شهر و دیارمان می‌رفتیم وقتی بر می‌گشتیم امانتمان را صحیح و سالم پس می‌گرفتیم.» می‌گوید شنیده ام روزی یکی از جوان‌های همسایه مغازه حاجی قرار بوده به سربازی برود و از حاج نقی می‌خواهد پس اندازش را به امانت نگه دارد تا وقتی از سرباز‌ی برمی گردد برای خود کسب و کار تازه‌ای راه اندازی کند. حاجی هم مانند همه مردم دیگر امانت او را پذیرفته و داخل یکی از جعبه‌های بالای قفسه چوبی گذاشته تا صاحبش برگردد. دو سال می‌گذرد و از این پسر خبری نمی‌شود تا این که یک روز سرو کله اش در حوالی تجریش پیدا می‌شود و حاجی به محض دیدن او با دست روی شانه اش می‌زند و می‌گوید حواست باشد امانتی ات هنوز دست من است و جایش امن! پسرجوان با حیرت از چیستی امانتی می‌پرسد و وقتی متوجه می‌شود مبلغ قابل توجهی پول نزد حاج نقی دارد که فراموش کرده است حسابی خوشحال می‌شود.»

از سرمیدان تا ته میدان که نام حاج نقی جودار را می‌بری ریش سفید‌ها و قدیمی تر‌ها گل از گلشان می‌شکفد. حاج محمد اقا که در حوالی میدان تجریش مشغول کسب و کار است اسم حاج نقی که می‌آید می‌گوید مگر ممکن است شمیرانی باشی و حاجی را نشناسی حاجی شناسنامه بازار تجریش بود و کسی روی حرفش حرف نمی‌زد روزی که فوت کرد از این سر تجریش تا اون سر تجریش همه کسبه مغازه‌ها را بستند و به مسجد او رفتند کمتر کسی این احترام و عزت را بین مردم داشت به اعتقاد من که او نان روزی حلال و چشم پاکش را می‌خورد این اسم و رسم را هم به خاطر همین اعتقادات و شخصیت مومنش به ارث برده بود.» به واسطه دوستی و قوم و خویشی که با خانواده حاجی دارد او را به خوبی می‌شناسد: «حاج نقی از بدو تولد چشم و چراغ و عزیز خانه و خانواده بود، اما این مسئله باعث نشده بود که نقی جودار که بعد‌ها به میرزا نقی یا حاج نقی مشهور شد از تربیت صحیح بدور باشد. بزرگ شدن او در یک خانواده مذهبی و معتقد باعث شد تا او هم مانند پدر که به گفته کسبه قدیمی دور همین میدان تجریش قدیم خشکبار فروشی داشته مردی متدین و مومن بار اید. همین ویژگی شخصیتی او بود که اسم واوازه اش را در میان شمرانی‌ها و تهرانی‌ها حسابی بلند کرد.»

قصه سیل تجریش و حاجی چه بود؟

با این که خیلی‌ها می‌گویند وقتی سیل مهیب تجریش آمد تنها کسی که از این سیل جان سالم به در برد و هیچ خسارتی هم به مغازه اش وارد نشد حاج نقی بود، اما پرس و جو‌های ما در محل حکایت از قصه دیگری دارد به گفته معتمدین تجریش تاریخ وقوع سیل درست اولین سالروز فوت ایشان بوده و هنگامی که سیل اتفاق افتاد تنها پسر او در مغازه حضور داشت مردم می‌گویند: «آن روز سیل به داخل مغازه حاجی هم رفت و کلی خسارت به بار اورد، اما الحق و الانصاف نسبت به سایر مغازه‌های تجریش خسارت کمتری دید و پسرش هم که در مغازه حضور داشت خدارو شکر به خاطر گرفتن میله آهنی جلوی مغازه از سیلاب در امان ماند و زنده ماند. اما این حرفهاو حدیث‌ها که سیل اصلا وارد مغازه حاجی نشد دروغ است ضمن این که حاجی درست یک سال پیش از این سیل فوت کرده بود.»

حاج نقی محبوب دل‌ها بود

روزی که در حاشیه خیابان سرگوگل مغازه ده دوازده متری خود را باز کرد تا اولین عطاری تجریش شود خبری از بازار تجریش به شکل و شمایل امروزی نبود. مغازه‌ها محدود می‌شد به همان چند مغازه‌ای که در کنار خیابان سرگول کنار هم ردیف شده بودند و تا چشم کار می‌کرد زمین کشاورزی بود و بافت روستایی شبیه روستای پس قلعه با خانه‌های خشت و گلی که به صورت پلکانی روی هم ساخته شده بودند. شغل اهالی کشاورزی و دامپروری بود و تابستان‌ها آنها که مانند حاج نقی مغازه داشتند به مغازه داری مشغول می‌شدند. نام حاج نقی برای قدیمی‌های شمرون و تجریش نه تنها نامی اشنا که حتی به گفته خودشان مقدس است حاج رضا یکی از این کسبه قدیمی است که وقتی نام میرزا نقی جودار را می‌شوند زیر لب به یاد مرحوم صلواتی می‌فرستند و بعد می‌گوید بعضی از ادم‌ها بی تکرارند حاج نقی یکی از این بی تکرار‌ها بود. بعد دستی به محاسن سفیدش می‌کشد و می‌گوید: «ما که بچه بودیم، اما همان خاطرات کم کودکی که از حاجی داریم هیچوقت از ذهنمان بیرون نمی‌رود. اگر بگویم او الگوی همه کسبه در عدالت و انصاف بود گزاف نگفته ام. مغازه حاج نقی فقط یک دکان معمولی نبود. عطاری نقلی او در سرگوگل شده بود کلاس درس اخلاق. کسبه محله از او منش کاسبی یاد می‌گرفتند و مشتریان و اهالی تجریش هم راه و رسم کمک به همنوع را.»

ارسال نظرات