صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۷۸۵۴۰۰
ناگفته پیداست که اغلب قریب به اتفاق کار‌هایی که انجامشان دست پر توان کارگر‌های خارجی را می‌بوسند یا از عهده ایرانی‌ها بر نمی‌آیند و یا بر عهده گرفتنشان دون شان بسیاری از ما است!
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۳ - ۲۱ مهر ۱۴۰۳

محمد ماکویی؛ یادش به خیر! در یک شرکت مهندسی کار کرده و حقوق بسیار بالایی می‌گرفتم!

این حقوق بسیار بالا، همیشه، مرا خجلت زده نموده بود؛ طوری که بالاخره طاقت نیاورده و با حضور در نزد مدیر عامل "برایتان می‌صرفد؟ " را بر زبان آوردم.

مدیر عامل که از سادگی من خوشش آمده بود قهقهه خنده را سر داده و گفت: "آقای مهندس! مطمئن باش که اگر کمتر از ۵ برابر پولی که برایت هزینه می‌کنم را از قبل تو گیر نیاورم یک ثانیه هم اینجا نگهت نمی‌دارم! "

از نظر من حضور توابع خارجی در کشور هم همینطور است و مسئولین و دولتمردان فقط به خاطر اینکه حضور آن‌ها را از لحاظ اقتصادی به صرفه دیده اند تا به حال بر بودنشان سخت نگرفته اند!

این موضوع از این جهت درست و منطقی به نظر می‌رسد که مسئولین و دولتمردان کشور ما ثابت کرده اند که نه، بر خلاف ادعا، میهمان نوازان خوبی بوده و هستند و نه دل در گرو چشم و ابروی تبعه خارجی سپرده اند!

نکته حائز اهمیت این است که علیرغم فکر و ذکر ما، "توابع خارجی در ایران پادشاهی می‌کنند"، آن‌هایی که با سختی و مشقت فراوان خود را به سرزمین ما رسانده و در آن مقیم شده اند اوضاع و احوال کاملا روبراهی ندارند!

فکرش را بکنید! برای سال‌های طولانی، قرار است دور از زن و فرزند و به اتفاق ۱۰-۱۲ نفر در اتاق کوچک و نموری زندگی کنید و همواره با فکر اینکه ممکن است "هر خطایی از کسانی که شرایط بد زندگی، غذای ناکافی و جدایی از خانه و زندگی، آن‌ها را مستعد هر کاری می‌کند" سر بزند هر شبی را به صبح می‌رسانید! آیا اصلا "کاش به جایشان بودم" را به مخیله راه می‌دهید!

آن‌هایی که "اصلا چنین نیست" می‌گویند بهتر است به این سوال جواب بدهند که اگر ایران جای خوبی برای زندگی است، چرا توابع دیگر کشور‌های نزدیک و همسایه، از پاکستان و عراق و ترکیه گرفته تا روسیه و اردن و بنگلادش و امارات و قطر، زندگی در ایران را به زیستن در سرزمین مطبوع خویش ترجیح نمی‌دهند؟!

پاسخ روشن است و توابع خارجی مقیم ایران مجبور شده اند بین زندگی فاجعه بار در کشور خود و زیستن رقت بار در ایران دست به گزینش بزنند!

اما اینکه چرا ما با حضور میلیونی توابع خارجی در کشور مخالف هستیم، یا شده ایم، به چند عامل بر می‌گردد که بهتر است به آن‌ها مختصر اشاراتی داشته باشیم:

اولین عامل این است که جرم و جنایت‌های صورت گرفته توسط توابع خارجی در کشور ما "بولد" و "برجسته" شده و در عوض بهتر دیده ایم که از جرم و جنایت‌های هموطنان خود راحت‌تر عبور نماییم؛ به همانگونه که یک سیلی محکم پدرانه ما را کمتر از چک آرامی که همسایه حوالی صورتمان می‌کند آزار و اذیت می‌نماید!

خود من، به شخصه، آمار و ارقامی ندیده ام که ثابت کند جرم و جنایت‌های صورت گرفته در طی سالیان گذشته توسط اتباع بیگانه، به نسبت جمعیت آن ها، از بزه‌ها و قتل‌هایی که هموطنان ما صورت داده اند بیشتر است و فقط توجهم به این نکته جلب شده که در صورت وقوع مرگ غیر طبیعی و پیدا نشدن قاتل، "همیشه پای یک تبعه خارجی در میان است" را به مخیله راه داده ایم!

اینکه گرانی‌ها را به حضور اتباع بیگانه نسبت داده ایم هم بیشتر به خاطر این بوده که آنچه خواسته ایم دیده ایم و در حالی که به سادگی از برابر آن‌ها که انواع و اقسام اشربه و اغذیه و نوشیدنی‌ها و خوردنی‌ها را حیف و میل می‌کنند گذشته ایم، با تعجب و عصبانیت خاصی به تعداد نانی که توابع خارجی می‌گیرند توجه نموده و تعداد تخم مرغ‌هایی که برای درست کردن نیمرو یا املت آن‌ها مصرف می‌شوند را دانه، دانه شمرده ایم!

در زمینه کار هم اصلا اینطور نیست که اگر توابع خارجی اخراج شوند به هر ایرانی یک کار می‌رسد!

ناگفته پیداست که اغلب قریب به اتفاق کار‌هایی که انجامشان دست پر توان کارگر‌های خارجی را می‌بوسند یا از عهده ایرانی‌ها بر نمی‌آیند و یا بر عهده گرفتنشان دون شان بسیاری از ما است!

در حالی که در سرزمین ما اعتقاد راسخ بر "هر ایرانی باید یک لیسانس داشته باشد" پای بسیاری از آن‌ها که کوچکترین علاقه به درس و مشق ندارند را به دانشکده‌ها و دانشگاه‌ها باز کرده است، مگر می‌توان انتظار داشت که جای کارگران خارجی که روی کول خود زباله جابجا می‌کنند و یا دررستوران‌ها و مغازه‌های زیر پله ای، برای در امان ماندن از دید بازرس ها، مشغول ظرفشویی یا رفت و روب و نظافت هستند در عدم حضور ایشان به راحتی پر شود!

از همه این‌ها بدتر، فرهنگ کار است که در میان توابع خارجی وجود دارد و ما ایرانی‌ها به شدت از آن کم بهره و بی بهره هستیم؛ یعنی در حالی که توابع خارجی این را به خود قبولانده اند که برای پول خوب در آوردن باید حسابی زحمت کشید و عرق ریخت، اغلب قریب به اتفاق ما ایرانی‌ها عاشق تنبلی و بیکاری هستیم و به همین دلیل وقتی یک خارجی پای صحبت یک ایرانی می‌نشیند از استماع " در کشور به این ثروتمندی که نباید کار کرد؛ ما آنقدر داریم که اگر صبح تا شب، روبروی تلویزیون، پاهایمان را دراز کنیم و دست به سیاه و سفید هم نزنیم دولت می‌تواند رفاه مورد نیازمان را تامین کند" متعجب شده و بار‌ها و بار‌ها در مغز خود با عبارت "یعنی درست شنیدم؟ " کلنجار می‌رود!

 

ارسال نظرات